اخبار ویژه
جاسوسی آمریکا و اسرائیل علیه حزبالله در پوشش FATF
FATF با رژیم صهیونیستی به شکل مستقیم همکاری میکند و در برنامه اقدام خود، از لبنان خواسته است تا درباره حزبالله تحقیقات کرده و اطلاعات را با شرکای خارجی به اشتراک بگذارد.
مسعود براتی کارشناس اقتصادی در تحلیلی نوشت: احتمالاً این خبر را شنیدهاید که FATF در پایان نشست اخیر خود لبنان را در فهرست خاکستری قرار داد. یعنی لبنان تحت نظارت دبیرخانه FATF قرار گرفته است و باید برنامه اقدامی را که برای این کشور مشخص شده است را تکمیل کند. میشود تحلیل کرد که FATF چه هدفی را دنبال میکند و این هدف چه نسبتی با جنگ جاری میان رژیم صهیونیستی (با مشارکت آمریکا و متحدانش) و جبهه مقاومت و مشخصاً حزبالله لبنان دارد.
اما هستند برخی افراد سادهانگار که حتماً میگویند این تحلیلها صرفاً توهم توطئه است و نسبتی میان FATF و این موضوعات نیست. آنها با سادهلوحی تمام میگویند که FATF یک نهاد فنی است و صرفاً پیگیر استانداردهای فنی در حوزه بانکی و مالی است. حتی برخی پا را فراتر میگذارند و میگویند ببینید که لبنان که میزبان اصلیترین گروه مقاومت یعنی حزبالله لبنان است، در حال تعامل با FATF بوده و تمام معاهدات را هم پذیرفته است و مشکلی هم برای فعالیت مقاومت پیش نیامده است.
برای اینکه به این عده سادهانگار و سطحینگر برخی واقعیات را نشان بدهیم خوب است به مفاد بیانیه FATF درباره لبنان نگاهی دقیقتر بیندازیم و اسناد پشتیبان آن را مورد بررسی قرار دهیم تا بهتر نقش و مأموریت FATF را در صحنه نبرد کنونی متوجه بشویم و انشاءلله آنها که باید هم متوجه شوند.
در متن بیانیه FATF درباره لبنان موارد دهگانهای که برنامه اقدام لبنان را تشکیل میدهد مورد اشاره قرار گرفته است. بند ۸ میگوید: پیگیری تحقیقات مرتبط با تأمین مالی تروریسم و تبادل اطلاعات با شرکای خارجی در مورد این تحقیقات، مطابق با الزامات گزارش ارزیابی متقابل.
در این بند بر تحقیقات مرتبط با تأمین مالی تروریسم و تبادل اطلاعات با شرکای خارجی تأکید میکند. اینکه منظور چه چیزی و چه گروههایی است را به گزارش ارزیابی متقابل (MER) ارجاع میدهد. تا اینجا میتوان این احتمال را داد که منظور FATF فعالیتهای حزبالله است و FATF دولت لبنان را تحت فشار گذاشته است تا به جمعآوری اطلاعات از طریق تحقیقات و اشتراکگذاری آنها با شرکای خارجی مبادرت کند. اما احتمالاً هنوز آن افرادی که مدنظر ما هستند میگویند این حرف درست نیست و نگاه بدبینانه است.
برای روشن و دقیق شدن موضوع باید به گزارش ارزیابی متقابل یا همان MER مورد ارجاع در بیانیه رجوع کنیم. در سایت FATF این گزارش وجود دارد و آخرین ویرایش آن مربوط به دسامبر ۲۰۲۳ است. در اینجا میتوانید ببینید:
https://www.fatf-gafi.org/content/fatf-gafi/en/publications/Mutualevaluations/Lebanon-MER-2023.html
در این گزارش درباره بند مورد نظر گزارههای متعددی مشاهده میشود. مهمترین این گزاره در صفحه ۹۵ گزارش آمده است: لبنان باید تحقیقات را دنبال کند و اطلاعات را با شرکای خارجی مرتبط با تحقیقات تأمین مالی تروریسم مرتبط با یک سازمان بزرگ شبهنظامی محلی با سابقه مستند در ارتکاب اقدامات تروریستی که توسط FATF تعریف شده است، به اشتراک بگذارد.
خیلی روشن است که منظور از سازمان بزرگ شبه نظامی محلی در لبنان چه سازمانی است. کافی است در گوگل جستوجو کنی تا به شما پاسخ دهد که حزبالله لبنان بزرگترین سازمان شبه نظامی لبنان است.
نتیجه خیلی سخت نیست کافی است کمی چشمها را باز کنیم. FATF، دولت و نظام بانکی لبنان را تحت فشار قرار داده و تحت نظارت هم برده است تا آنها را وادار کند تحقیقات درباره حزبالله لبنان را دنبال کنند و اطلاعات حاصل از آن را با شرکای خارجی (بخوانید آمریکا و رژیم صهیونیستی) به اشتراک بگذارند. همانچیزی که درباره عاقبت همکاری با FATF و پذیرش معاهدات بینالمللی دیکته شده از سوی آن در ایران هشدار داده میشود اما برخی آن را به سخره میگیرند. باشد که از عاقبت دیگران ما عبرت بگیریم و الا به آن مبتلا خواهیم شد.
سازندگی: فقط پیادهنظام حقیر دشمن میگوید با اسرائیل نجنگیم
ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران تأکید کرد پیش از آغاز جنگ، پرچم تزلزل را بالا بردن، نه عقلانی است نه سیاستمدارانه، نه ایراندوستانه و نه آزادیخواهانه. بلکه خیانت پیادهنظام حقیر اسرائیل است
روزنامه سازندگی در یادداشتی نوشت: جنگ، واقعیتی تاریخی و ناگزیر است. تا جایی که ممکن است باید دورش کرد. اگر دور نشد، چارهای جز جنگیدن با تمام توان نیست. این روزها تلختر از احتمال جنگ، تزلزل برخی افراد است که از آن میتوان به «خیانت پیشدستانه» تعبیر کرد. پیش از آغاز جنگ، پرچم خیانت را بالا بردن، نه عقلانی است نه سیاستمدارانه، نه ایراندوستانه و نه آزادیخواهانه. احتمالاً برای آنان «بودن یا نبودن ایران» بیاهمیت شده است.
تجربه تاریخی ما در برابر تهاجمهای خارجی خاطرجمعیای میآورد که هم امیدبخش است و هم ممکن است رهزن باشد. امیدبخش است چون در برابر چهار تهاجم بزرگ سربلندیم. رهزن است چون صرفاً نمیتوان به اتکای تاریخ رفتار امروز را رقم زد. امروز باید در تداوم این تجربههای درخشان کمی تردید کنیم. احتیاط شرط عقل است. نظام بینالمللی فعلی پیچیدهتر از هر زمانی است و شبکههای اجتماعی و تحول نگرشها در نسلهای جدید، فضای سیاسی را تغییر داده است. ایران قرنها با مدارا و فرهنگ و صلح پایدار مانده است. بحرانهای فعلی بزرگتر از بحرانهای تاریخی نیست اما پیچیدهتر است. در یک دهه گذشته خائنان با نام و چهره خود در تلویزیونهای ماهوارهای حاضر شدهاند و از نابودی ایران، آشکارا یا به اشاره سخن گفتهاند. ما در طول تاریخ هرگز خود را در برابر دشمن نباختهایم و همیشه سربلند ماندهایم... بر مبنای «احتیاط شرط عقل است» باید سه گام جدی را پیمود. نخست تقویت بنیه نظامی، دوم مجازات شدید ایرانستیزان و سوم تقویت وحدت ملی.
نیروی نظامی قوام ملت است. بدون سلاحهای قوی نمیتوان موجودیت ملی را بهویژه در ژئوپولیتیک غرب آسیا حفظ کرد. گام دوم کم از گام نخست نیست. پیادهنظام حقیر اسرائیل هر چند معدود، اما به هر حال زیر سایه قومگرایی و ... رژه میرود. هر توهینی به ایران و مؤلفههای فرهنگی شاخص آن تیری است از جانب دشمن که هرچند ممکن است به هدف ننشیند، اما دستکم به ترس و تردید مردم منجر خواهد شد. فرهنگ ایرانی صرفاً معنویت یا تفنن و تزیین نیست. نمیتوان فرهنگ را فرو نهاد و انتظار داشت امنیت و اقتصاد و جامعه بهسامان بماند. فرهنگ در ایران به امنیت و سیاست پیوندی محکم خورده است. سرشت ما فرهنگی است و وقتی با آن میستیزند دست در پنجه امنیت ما انداختهاند. بیتعارف، ایرانستیزان، در تمام اصناف آن، باید از گردونه فرهنگی و اداری بیرون انداخته شوند.
ایراندوستی با امتگرایی اسلامی، برخلاف سطحینگریهای رایج، نسبت تضاد و تباین ندارد. کسانی که ملت و امت را در برابر هم قرار میدهند درکی عمیق از هیچ کدام ندارند. دشمنان ملت ایران و امت اسلام فرصت خوبی از بدفهمی رابطه امت و ملت به دست آوردهاند. ملت امری است معطوف به منافع عینی و امت عرصه همکاریهای منطقهای را فراهم میآورد. امت نیز معطوف به منفعت عینی است، با رویهای معنوی و مذهبی، در گسترهای بزرگتر، یعنی نظام بینالمللی.
همه این مقدمات به این پرسش مهم میرسد: آیا ملیگرایی زمانش سر آمده و ما آب درهاون میکوبیم؟ آیا همچنان که ایران در برابر صدام بعثی متحد شد در برابر اسرائیل یهودی نیز متحد خواهد شد؟ عدهای آشکارا از دشمن حمایت میکنند. خائنان همیشه بودهاند. آسیبها زدهاند، اما در نهایت، مفتضحانه حذف شدهاند. سرنوشت پیشهوری بهترین مثال برای آخر و عاقبت خائنان است. گویا تقدیر ما زیستن در کنار خائنان است و شاید همین خائنان چون میکروبهایی ضعیف شده، خود عامل زنده نگه داشتن خوی و خصلت ایرانخواهی ما شده باشند.
وقتی مزدوران اسرائیل دفاع از میهن را جنگطلبی جا میزنند!
روزنامه زنجیرهای هممیهن میگوید: رویکرد اصلاحطلبان در قبال حمله اسرائیل، بشردوستانه و بیشتر در راستای دفاع از تمامیت ارضی کشور است، تا پاسخ جنگطلبانه به زیادهرویهای اسرائیل(!)
این روزنامه نوشت: حملات اسرائیل به غزه و فجایعی که در یک سال اخیر در فلسطین و لبنان رخ داده است، اگرچه در میان نظرات اپوزیسیون خارج از کشور شکاف عمیقی را به وجود آورد، اما در داخل ایران مواضع مختلف اما همسویی بین جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا برقرار بود. رویکرد اصلاحطلبان در این زمینه بشردوستانه و بیشتر در راستای دفاع از تمامیت ارضی کشور بود تا پاسخ جنگطلبانه به زیادهرویهای اسرائیل.
چند موج اتفاقاتی که پس از شهادت اسماعیل هنیه در تهران و پس از آن سیدحسن نصرالله و پاسخ موشکی ایران به اسرائیل و در ادامه طی روزهای اخیر حمله اسرائیل به ایران انجام شد، اظهارنظرهای متفاوتی نسبت به مسئله جنگ و صلح در پی داشت. درحالیکه در بخشی از جبهه اصولگرایان بر پاسخ همهجانبه و سریع به این اتفاق تاکید میشد، اما اصلاحطلبها رویکرد میانه و صلحجویانهتری را در پیش گرفتند.
در بیانیه جبهه اصلاحات، ابتکار عمل این تنش به دست ایران سپرده شده که با توجه به ناکامی اسرائیل در این حمله از یکسو و محکوم کردن این اقدام اسرائیل از سوی برخی کشورهای دیگر، بهویژه کشورهای همسایه، در نتیجه در تعیین سرنوشت آینده منطقه نقشآفرین خواهد بود. موضع جبهه اصلاحات، موضع ضد جنگ است. در بخشی از این بیانیه آمده است: «جلوگیری از جنگ فراگیر از موضع عزت، حکمت و مصلحت، کاهش تنش و حمایت از فرآیند آتشبس در غزه و لبنان و تشکیل دولت مستقل فلسطین، پاسخگو کردن دولت وحشی اسرائیل و حامیان غربی آن در قبال جنایتهای گستردهای که در غزه و لبنان انجام داده است و در نهایت مشارکت مؤثر در ترسیم آینده منطقه، فرصتهای پیش روی ایران است. میتوان امیدوار بود که با مجموعهای از فرآیندها که ابتکار عمل بخشی از آنها در دست ایران است، پس از این، منطقه روی به آرامش ببرد و برای ایران و مردم شریف آن چشماندازی از توسعه، پیشرفت و فردای روشن پدید آید.»
در همین راستا حزب توسعه ملی، دیگر حزب اصلاحطلب است که پس از حمله اسرائیل بیانیهای صادر کرده است: «اگرچه برابر مقررات بینالمللی حق دفاع مشروع و پاسخ مناسب برای ایران محفوظ است، میباید با اجتناب از اقدامات احساسی و تدبیر و درایت لازم، ضمن جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه از این فرصت نهایت بهرهبرداری صورت گیرد.»
روزنامه غربگرای هممیهن توضیح نداده که چطور بدون مجازات و تأدیب و سر جای خود نشان دادن متجاوزان میشود ادعای بشردوستی داشت و دعوت به کوتاه آمدن در مقابل شرارت (و در واقع، تشویق شرور) را دفاع از تمامیت ارضی و صلحجویی تعبیر کرد؟!
عجیب و خیانتبارتر این که روزنامه زنجیرهای، نام دفاع ضروری از تمامیت ارضی و حیثیت ملی در برابر رژیم نامشروع و جنایتکار صهیونیست را جنگطلبی میگذارد! آیا این ادبیات تحریفآلود، چیزی جز بیغیرتی، بیوطنی، و وطنفروشی است؟! بیعلت نیست که در محافل سیاسی از برخی افراطیون مدعی اصلاحات به عنوان سرمایههای اسرائیل نام برده میشود. بدیهی است که صلحطلبی، مرحله ما قبل جنگافروزی و تعدی دشمن است و اگر دشمنی آن هم به شرارت و خباثت رژیم صهیونیستی، متعرض امنیت ملی شد، برای صیانت از همان صلح و امنیت باید به دشمن بیسر و پا تودهنی عبرت آموز زد وگرنه ادبیات تسلیمطلبانه، موجب افزایش تهدیدات میدانی دشمن خواهد بود. البته روشن است که چنان ادبیات تسلیمطلبانه جز در میان معدود عناصر خودفروخته، هیچ اعتباری در میان ملت شجاع و غیور ایران ندارد و جمهوری اسلامی به پشتوانه همین ملت شجاع، رژیم صهیونیستی را به شدت مجازات خواهد کرد.
اینترسپت: آمریکا بیطرف نیست شریک شرارتهای اسرائیل است
برخلاف تظاهر آمریکا به فشار بر اسرائیل برای مهار تنش و جنگ، رئیس مشترک گروه بینالمللی بحران تاکید کرد آمریکا عامل شرارت و جنگافروزیهای اسرائیل است.
فرانک گیوسترا در یادداشتی برای وبسایت اینترسپت نوشت: اگر از شهروندان عادی هر کشوری بپرسید که آیا رهبران آنها باید جنگ را آغاز کنند، تقریبا همه یک «نه» قاطع خواهند داد. عموم مردم به طور کلی مخالف جنگ هستند، اما رهبرانی را تحمل میکنند که قدرت، میراث و منافع ویژه را بر خواستههای مردم خود ترجیح میدهند.
اینگونه است که ما بیپروا به سمت یک درگیری و جنگ جهانی در حال حرکتیم که میتواند از بحرانهای منطقهای در حال گسترش خارج شود. اسرائیل با حمله صبح شنبه خود به ایران در آستانه کشاندن ایالات متحده به جنگ منطقهای است. این طرحها هفتهها پیش طراحی شد و اسرائیل در نهایت بامداد شنبه دست به حمله زد. اگرچه، به نظر میرسد ایران خویشتنداری نشان میدهد، اما به نظر میرسد رهبری ایالات متحده برای جلوگیری از تشدید این تنش آماده نیست. دولت بایدن ناکارآمدی خود را ثابت کرده است. نه تنها در تامین آتشبس در غزه شکست خورده است، بلکه دولت اسرائیل را با ارائه کمکهای نظامی در برابر ایران جسورتر میسازد. به نوبه خود، اسرائیل نیز به تشدید تنش ادامه میدهد و مطمئن است که گروههای لابی قدرتمند اسرائیل تضمین خواهند کرد که سیاستمداران آمریکایی به تامین پول، سلاح و اطلاعات به آنها ادامه میدهند.
یک درگیری منطقهای در خاورمیانه میتواند با کشیده شدن پای روسیه به ماجرا، به جنگ بزرگتری تبدیل شود. با توجه به حضور روسیه در سوریه، هیچ پیشبینی دقیقی وجود ندارد که روسیه ممکن است به یک جنگ منطقهای با دخالت ایالات متحده چه واکنشی نشان دهد. آنچه ما میدانیم این است که روسیه هشدارهایی قوی به اسرائیل در مورد عدم حمله به سایتهای هستهای ایران داده است.
اگر این جنگ جهانی در امتداد خطوط جنگ خاورمیانه و درگیری اوکراین رخ دهد، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم دامنه آتش آن محدود و مهار شده باشد و به دیگر نقاط سرایت نکند. هر تعداد اشتباه محاسباتی یا حادثه نظامی در تنگه تایوان یا دریای چین جنوبی میتواند باعث رویارویی مستقیم بین چین و ایالات متحده شود.
به عنوان مثال، یک جنگ گستردهتر در اروپای شرقی یا خاورمیانه میتواند به چین فرصتی برای جنگ بر سر تایوان بدهد. تا کنون، به نظر میرسد چین عجلهای برای تهاجم ندارد و به طور ضمنی سیاست ایالات متحده مبنی بر «ابهام استراتژیک» را میپذیرد- جایی که ایالات متحده عمدا پاسخ این سؤال را که آیا به طور مستقیم از تایوان دفاع خواهد کرد یا خیر، مبهم گذاشته است. اگر غرب درگیر یک جنگ تمام عیار با روسیه یا خاورمیانه شود، محاسبات فعلی چین ممکن است تغییر کند.