پا پهنها! (گفت و شنود)
گفت: چه خبر؟!
گفتم: در حالی که رژیم صهیونیستی وحشیانهترین جنایات
ضد بشری خود را در مقابل چشمان حیرتزده جهانیان مرتکب شده و میشود، برخی از دولتهای منطقه بدجوری با این جرثومه فساد و تباهی خاله خواهرزاده شدهاند!
گفت: از خشم مردم خودشان و لعنت و نفرین افکار عمومی جهانیان نگران نیستند؟!
گفتم: این دوستی و نزدیکی شرمآور آنها با رژیم صهیونیستی به صورت پنهان صورت میگیرد و تصور میکنند که از چشم تیزبین مردم خودشان و سایر ملتها مخفی میماند!
گفت: احمقها از خیانتهای پیدرپی رژیم صهیونیستی عبرت نگرفتهاند و به عاقبت این حماقت خود فکر نکردهاند؟!
گفتم: گرگی به شتر پیشنهاد دوستی داد و قرار شد خانه مشترکی داشته باشند! یک روز وقتی شتر به صحرا رفته بود، گرگ از غیبت او سوءاستفاده کرد و سه تا از بچه شترها را خورد. وقتی شتر از صحرا باز میگشت، دید که گرگ گوشهای ایستاده و گریه میکند! علت را پرسید و گرگ گفت؛ متاسفانه پلنگ سه تا از بچهها را خورده است. شتر با نگرانی پرسید؛ بچههای من یا بچههای تو؟ و گرگ گفت؛ من و تو نداریم، سه تا از آن «پاپهنها» را خورده است!