توکل، زمینهساز آرامش روانی
منصور حسینی
انسان گاه بر خود توکل و اعتماد دارد و گاه دیگر بر دیگری. از نظر قرآن، توکل بر خدا نه تنها امری ممدوح و نیکو، بلکه واجب است؛ زیرا انسان هر کاری را انجام دهد در بهترین شرایط باید بداند که بیتوکل به جایی نمیرسد.
بنابراین، از نظر قرآن، هر کاری باید با توکل بر خدا انجام شود. پس همزمان با بستن زانوی شتر و عقال کردنش باید توکل هم کرد.
استفاده از اسباب در کنار توکل بر خدا
برخی بر این گمان هستند اگر شخصی اعتماد به نفس داشته باشد و عزم جدی و همت بلند بهکار برد، حتما در هر کاری موفق و پیروز خواهد بود و به کامیابی میرسد؛ در مقابل، کسانی هم هستند که گمان میکنند نیازی به چنین کاری نیست، بلکه با توکل بر خدا بیهیچ کاری میتوان به همه چیز رسید؛ بنابراین میگویند نیازی نیست تا همراه توکل زانوی شتر را بست، بلکه همان توکل کردن خود به معنای بستن زانوی شتر است و شتر در جای خود قرار میگیرد؛ اما بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، باید همراه با توکل کردن، زانوی شتر را نیز بست؛ یعنی زانوی شتر را میبندی ولی به آن اعتماد نمیکنی، بلکه به خدا توکل و اعتماد میکنی تا شتر در جای خود تا بازگشت بماند و فرار نکند یا دزدی نرباید. بر همین اساس خدا به پیامبرش میفرماید: فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ اگر عزم بر کاری کرد، پس بر خدا توکل کن!(آل عمران، آیه 159)به سخن دیگر، دنیا دارالاسباب است و انسان برای هر چیزی باید از اسباب مناسب آن چیز بهره برد.(کهف، آیات 82 تا 84) اما استفاده از اسباب هیچ منافاتی با توکل بر خدا ندارد؛ از همین رو مشورت گرفتن از دیگران در تصمیمگیری به عنوان یک روش عقلی نه تنها منافاتی با توکل ندارد، بلکه از مستحبات و حتی واجباتی است که عاقل آن را انجام میدهد تا ضمن مشاوره سپس عزم بر انجام کار، توکل بر خدا نیز داشته باشد.(آل عمران، آیه 159) همچنین لازم است تا انسان عاقل ضمن استفاده از نفرات و تجهیزات جنگی، توکل بر خدا داشته باشد تا کامیاب شود و در جهاد پیروز و موفق(مائده، آیه 23) چنانکه بر مؤمن است تا لوازم احتیاطی را برای پیشگیری از سوء ظن یا امور دیگر در پیش گیرد و در همان حال بر خدا توکل داشته باشد.(یوسف، آیه 67) بر همین اساس حضرت موسی(ع) برای پیروزی بر دشمنان خواهان مجاهدت مؤمنان بنی اسرائیل میشود و یاران او نیز چنین دعوتی را همراه با توکل مطرح میکنند(مائده، آیات 22 و 23)؛ زیرا هیچ منافاتی میان استفاده از اسباب با توکل نیست، بلکه هر دو باید در کنار هم مورد استفاده قرار گیرد.(همان)
آثار و اهمیت توکل بر خدا
از مهمترین آثار توکل بر خدا در هنگام انجام کاری، آرامش و امنیتی است که برای متوکل ایجاد میشود؛ زیرا میداند کارش را بر خدا استوار ساخته است. توکل به معنای ستون قرار دادن خدا در کارها است و شخص، کارهایش را با توکل، بر خدا تکیه میدهد. پس اگر تیر میاندازد میداند که اصابت تیر به هدف به دست خدا است.(انفال، آیه 17) بنابراین، تنها بر خود فرض میداند که تیر بیندازد که این همان «عزم» است، اما نتیجه به دست خدا است و این خدا است که تیر را به هدف میرساند که این همان توکل است. از همین رو باور دارد که «کفی بالله وکیلا؛ خدا به عنوان وکیل کفایت میکند»(احزاب، آیه 3) و به کسی و چیزی دیگر نیاز ندارد. چنین نگرشی به حقایق هستی و اعمال و امور هستی، موجب میشود تا شخص به آرامش و سکونتی دست یابد که هیچ جای دیگر قابل دسترسی نیست.(آل عمران، آیات 172 و 173)کسی که بر خدا توکل داشته باشد، در هر امری تنها از خدا استعانت میجوید و درخواستهایش را برای او مطرح میکند و میداند که اوست که هر کاری را به نتیجه میرساند واگر کس دیگری او را یاری کند، در نتیجه تصرفات و مشیت و اراده الهی است که شخص دیگر را به خدمت او در آورده است.(اعراف، آیات 88 و 89؛ یونس، آیات 84 تا 86؛ ممتحنه، آیات 4 و 5) توکل بر خدا مایه استقامت و پایداری انسان در برابر مخالفتها، اذیتها و سختیها است تا جایی که از حق عدول نمیکند و تا رسیدن به نتیجه مورد رضایت الهی تلاش میکند و دست از کوشش بر نمیدارد(آل عمران، آیات 121 و 122 و 172 و 173؛ ممتحنه، آیه 4)؛ زیرا توکل بر خدا اصولا مایه شهامت و شجاعت انسان در برابر دشمن میشود و ترس بلکه حتی خشیت یعنی ترس عالمانه را به هیچ میگیرد و با خشیت از خدا به دل دشمن میزند و برای پیروزی تلاش میکند.(یونس، آیات 71 و 83 و 84؛ شعراء، آیات 61 و 62)
ایمان حقیقی از دیگر آثار توکل بر خدا است. انسان زمانی به ایمان حقیقی میرسد که حقیقت توکل را بشناسد و بر اساس آن زندگی خویش را سامان دهد. در حقیقت توکل بر خدا در طول زندگی ایمان را افزایش میدهد تا جایی که متوکل، به ایمان حقیقی کامل و تمام دست مییابد.(انفال، آیات 2 و 4) توکل بر خدا زمینهساز برخورداری از امدادهای غیبی الهی(آل عمران، آیه 160؛ مائده، آیه 11؛ انفال، آیات 62 و 64)، برخورداری از زندگی نیک و امکانات دنیوی(نحل، آیات 41 و 42)، بهرهمندی از رضایت خد(آل عمران، آیات 173 و 174)، بهرهمندی از محبت خدا(آل عمران، آیه 159)، بهرهمندی از نعمت و فضل الهی(توبه، آیه 59؛ آل عمران آیات 173 و 174)، پیروزی در مقابله با دشمن(مائده، آیه 23؛ آل عمران، آیه 160)، تقویت روحیه انسان در شرایط سخت زندگی(آل عمران، آیه 122)، بستر دعا و درخواست به پیشگاه الهی(اعراف، آیه 89؛ یونس، آیات 85 و 86)، دفع مکر و توطئههای دشمنان(نساء، آیه 81؛ نمل، آیات 70 و 79)، رهایی از بدی و آسیب ندیدن و حفظ سلامتی(آل عمران، آیات 173 و 174)، صبر در برابر ظلم و اذیت(ابراهیم، آیه 12؛ نحل، آیات 41 و 42؛ مزمل، آیات 9 و 10)، پذیرش تقدیر الهی و سرنوشت محتوم قطعی خدایی(توبه، آیه 51) و مانند آنها خواهد بود. البته از نظر قرآن کسی که به خدا توکل میکند، خدا او را کفایت میکند و برای او بس است و نیازی به کسی ندارد.(احزاب، آیات 3 و 48؛ آل عمران، آیه 173) همچنین از آثار توکل بر خدا است که انسان از سلطه و ضرر شیطان محفوظ میماند و تحت استعاذه الهی و پناهگاه امن خدایی میرود که آسیبی از سوی شیطان به او نرسد.(حجر، آیات 65 و 98 و 99؛ اسراء، آیه 65؛ مجادله، آیه 10) باید توجه داشت که استعاذه به خدا خود نوعی توکل بر خداست؛ زیرا کسی که به خدا پناه میبرد و او را تنها جایگاه امن الهی از شرور دشمنان و شیاطین میداند، بر خدا توکل دارد؛ میتوان گفت که توکل بر خدا در آیات 98 و 99 سوره نحل تعلیل بر ضرورت استعاذه به خدا است.(المیزان، ج 12، ص 344)
زمینههای توکل ساز
کسی بر خدا توکل میکند که متاثر از اموری باشد و به عبارت دیگر زمینههای توکل را داشته باشد، از جمله این امور عبارتند از: ایمان و قرارگیری در جرگه مؤمنان(آل عمران، آیات 122 و 160؛ توبه، آیه 51)، تسلیم و قرارگیری در جرگه مسلمانان(یونس، آیه 84)، توجه به مقدرات الهی(توبه، آیه 51؛ طلاق، آیه 3)، تقوای الهی(مائده، آیه 11)، توجه به جاودانگی خدا(فرقان، آیات 58)، توجه به حاکمیت انحصاری خدا(هود، آیات 56 و 123)، توجه به حقانیت راه و هدف الهی(نمل، آیه 79)، توجه به حکمت الهی(انفال، آیه 49)، توجه به حیات جاوید(فرقان، آیه 58)، توجه به خالقیت و سلطه خدا بر کل هستی(فرقان، آیات 58 و 59؛ زمر، آیه 62)، توجه به رزاقیت و تامین روزی انبوه جنبدگان(عنکبوت، آیات 59 و 60)، توجه به پروردگاری خدا بر هستی(انعام، آیه 102؛ انفال، آیه 2)، توجه به رحمت رحمانی و رحیمی الهی(ملک، آیات 28 و 29؛ شعراء، آیه 217)، توجه به عزت و اقتدار خدا(انفال، آیه 49)، توجه به علم خدا به احوال و اعمال بندگان(هود، آیه 123)، توجه به کفایت الهی(آل عمران، آیه 173)، توجه به مالکیت الهی(نساء، آیه 132)، توجه به مشیت الهی(اعراف، آیه 89)، توجه به نظارت خدا بر اعمال بندگان(شعراء، آیات 217 تا 219)، توجه به هدایتگری خدا در راه حق(ابراهیم، آیه 12؛ شعراء، آیه 62)، اعتماد به توحید و یگانگی خدا(انعام، آیه 102)، توجه به توفیق الهی در کارها(هود، آیه 88)، توجه و یادآوری نعمتهای الهی(مائده، آیه 11)، عبادت و بندگی خدا(هود، آیه 123)، انجام عمل صالح(عنکبوت، آیات 58 و 59) و از سوی دیگر توجه به ضعف و ناتوانی خویش در عدم کفایت امور زندگی. (یوسف، آیه 67؛ ممتحنه، آیه 4) اینها از مهمترین اموری است که بسترساز توکل بر خدا است تا جایی که شخص به کسی دیگر اعتماد و تکیه نمیکند و در استفاده از اسباب به خدا امید دارد تا دستگیر او باشد و او را به کامروایی و کامیابی برساند. با نگاهی به موارد پیش گفته دانسته میشود که کفر و شرک(نساء، آیه 171؛ ممتحنه، آیه 4)، گمراهی(ملک، آیه 29)، نفاق و بیماردلی(انفال، آیه 49) و عدم شناخت دقیق و کامل نسبت به خدا و قدرتها و صفات کمالیاش میتواند به عنوان مانع جدی در سر راه توکل انسان به خدا باشد.