kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۳۱۴
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۵
سالگرد برگزاری جشن‌های منحوس شاهنشاهی

جشن‌هایی که توطئه اسرائیل علیه اسلام بود

 
 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«... شاهنشاهى ایران، از اولى که زاییده شده است تا حالا، روى تاریخ را سیاه کرده است. جنایات شاه‌هاى ایران روى تاریخ را سیاه کرده است. برج از سر درست مىکردند: سر مردم را مىبریدند، قتل عام مىکردند، بعد برج درست مىکردند با آن. براى این شاه‌ها ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد!؟... ما مفاخرمان این است که  «آغا محمد قجر» داشتیم، مفاخرمان این است که «نادر قلى» داشتیم. یک آدم مزخرف سفاک این آدم بود که خدا مىداند که چه خبر بود. اینها جشن دارند؟! مسلمین باید عزا بگیرند براى این طور حکومت‌ها....»
این جملات بخشی از سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی رحمت‌الله علیه در مخالفت با جشن‌های منحوس شاهنشاهی بود که در اول تیر ماه 1350 در جمع طلاب و روحانیون حوزه علمیه نجف، ایراد کردند. پس از این سخنرانی بود که جنبش تحریم جشن‌های یاد شده از سوی انقلابیون و مردم آغاز شد.
برپايي جشن‏هاي منحوس ‏2500 ساله شاهنشاهي در سال 1350 شمسي برابر 1971 ميلادي‌، از برجسته‏ترين تحركات يهودي/ صهيونيستي در تاريخ معاصر ايران بود. صرف نظر از چگونگي زمينه‌سازي‏ها‌، اقدامات و توجيهات درباره برگزاري مراسم موسوم به‏ جشن‏هاي 2500 ساله شاهنشاهي و به علاوه، صرف هزينه‏هاي هنگفت و نيز مفاسد فراوان اين‏ مراسم، به طور خلاصه مي‏توان گفت؛ براساس اسناد و مدارک موجود، طراحي و اجراي اين برنامه به تمامي از سوي مجامع‏ صهيونيستي و اسرائيلي صورت گرفت.
برخلاف آنچه كه تبلیغات خارجی توجيه و القا كرده‏ بود و علي‌رغم بزرگنمایی دربار پهلوي مبني بر بزرگداشت 2500 سال سلطنت و پادشاهي در كشور ايران‌، واقعيت اين بود كه جشن‏هاي 2500 ساله‌، صرفا با هدف نكوداشت‏ خاطره و تاريخ عزيمت يهوديان از بابل به ايران و بيت‌المقدس در زمان كوروش، در سال 539 قبل‏ از ميلاد شکل گرفت. آن گونه كه بعدها آشكار شد‌، محافل يهودي- صهيونيستي در سال‏1340 شمسي برابر 1961 میلادی‌، طرح و تمايل به برپايي اين جشن را اعلام كرده بودند.
شمس الدین رحمانی مورخ و پژوهشگر معاصر‌، در اثر تحقيقي خود به نام «لولاي سه قاره» نيز در اين باره چنين تصريح و تأكيد کرده است: «...داستان آزادي يهود به دست كورش در تورات نقل شده و جشن‏هاي 2500 ساله كه‏ محمدرضا پهلوي راه انداخته بود‌، در واقع به خرج ملت ايران و به خاطر بزرگداشت‏ اين واقعه تاريخي محبوب يهودي‏ها و با رهبري و برنامه‌ريزي صهيونيست‏ها بود..»
جشن‌های شاهنشاهی از کجا آمد؟
در اجلاسیه کنگره بین‌المللی یهود که از دهم تا بیستم مرداد 1338 (دوم تا دوازدهم اوت‌ 1959) در شهر استکهلم سوئد تشکیل شد، کمیته اجرائی این کنگره مأمور شد که شخصیت کوروش پادشاه هخامنشی را (به مناسبت آزادسازی قوم یهود) در عرصة  بین‌المللی مورد تجلیل قرار دهد و در قطعنامه‌ای از تمام سازمانها و جوامع یهودیان در سراسر جهان خواستار شد که طی باشکوه‌ترین مراسم‌، حق شناسی خود را نسبت به خاطره کوروش که درکتاب مقدس(عهد عتیق) از بزرگواری او نسبت به ملت یهود سخن رفته است، ابراز دارند. 
در اجرای قطعنامه یاد شده در سال 1961، اسرائيلي‏ها كنگره‏اي با شركت تاريخ‌نويسان برگزار نمودند که مورخین و شرق شناسان ايراني هم به اين اجلاس آنها دعوت شدند. از همین کنگره بود که ایده برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی بیرون آمد و از طریق شجاع‌الدین شفا (مشاور فرهنگی دربار شاه) به رژیم پهلوی ابلاغ گردید. 
احسان نراقی از مشاوران ارشد دربار در کتاب «از کاخ شاه تا زندان اوین» از ملاقات شفا با شاه برای برگزاری جشن‌های شاهنشاهی شرح مختصری نوشته است. شجاع الدین شفا كه از اعضای شناخته شده فراماسونری و وابسته به محافل صهیونیستی بود، در این ملاقات، تصمیمات کنگره بین‌المللی یهود در سال 1959 و همچنین کنگره مورخین اسرائیلی در سال 1961 درباره برگزاری مراسم بزرگداشت کوروش با عنوان جشن‌های شاهنشاهی ایران را به شاه ابلاغ نمود.
در آن زمان، بر اساس محاسبه كانون‏هاي صهيونيستي، سال 539 قبل از ميلاد (سالی که کوروش قوم یهود را از اسارت بابلی‌ها نجات بخشید) به عنوان‏ مبدأ، با سال 1961 ميلادي (1340 شمسي) جمع شده و رقم 2500 به دست آمده بود. بعضي ديگر عقيده دارند كه چون كانون‏هاي مزبور موفق به برگزاري جشن‏ها در سال‏1340 نشدند، ده سال بعد يعني سال 1350، به برپايي اين مراسم‏ اقدام كردند. بر اين اساس، آنها سال 1971(1350 شمسي)را با سال 529 قبل از ميلاد، جمع و رقم 2500 را به دست دادند. به این ترتیب مبداء تاریخ ایران را با تاریخ یهود‌، همسان کردند.
محافل يهودي و صهيونيستي نيز در اين باره اعترافات جالب توجهي داشتند كه در اينجا، فقط به دو نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
لطف الله حي يكي از سران انجمن كليميان تهران، نماينده مجلس شوراي ملي، از مشاهير و معاريف فراماسون وکلوب روتاری و عضو برجسته تشكيلات صهيونيسم كه رياست«شوراي يهوديان ايران» در«شوراي مركزي جشن‏هاي 2500 ساله»را عهده‏دار بود‌، در مهر ماه 1349، طي اطلاعيه‏اي درميان جامعه يهود ايران‌، درباره جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی چنين نوشت:
«...اين جشن‏ها در حقيقت ماده تاريخ 2500 ساله جامعه‏ يهوديان ايران شد... في الواقع جشن‏هاي شاهنشاهی براي يهوديان ايران جنبه جشن 2500 ساله‏ تاريخ ما [يهوديان‏] در ايران است... به همين منظور از مدت‏ها قبل، شوراي يهوديان ايران وابسته‏ به شوراي مركزي جشن‏هاي شاهنشاهي تشكيل و با مطالعه مستمر و عميق و مشاورات لازم‌، برنامه اجرايي جامعه ما را در اين باره تهيه نمود...كه‏ بموقع خود به اطلاع همگان خواهد رسيد تا هرخانواده يهودي ايراني سهم خود را در آن ادا نمايد...»
مئیر عزری‌، نخستین سفیر اسرائیل در ایران نیز در جلد اول خاطراتش در این باره ضمن اشاره به بازدید سپهبد علی کیا (رئیس کمیته ملی اطلاعات و امنیت کشور در سال 1338) از اسرائیل و سپس ارائه نتایج آن سفر در ملاقات با شاه می‌نویسد:«...از دیگر رهاوردهای گفت‌و‌گوی کیا با شاه‌، بازدید گلدامایر (وزیر خارجه اسرائیل) از ایران و همکاری‌های اسرائیل با ایران برای برپایی جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی بود...»
ما (اسرائیلی‌ها) طراح جشن‌های شاهنشاهی بودیم
تدی کولک، مدیرکل دفتر نخست‌وزیری اسرائیل و همچنین شهردار اورشلیم پس از برگزاری این جشن‌ها گفت پیشنهاد اولیه و اصلی برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله را او در اختیار اسدالله علم قرار داد. روزنامه اسرائیلی ‌هاآرتص نیز نوشت که فکر برگزاری جشن از سوی کارشناسان اسرائیلی طرح شد و این کارشناسان اسرائیلی بودند که برای نخستین بار فکر برگزاری جشن را به مناسبت گذشت دو هزار و پانصد سال از تأسیس شاهنشاهی مطرح کردند. هدف‌های این جشن‌ها به ویژه اسلام‌زدایی در ایران بود.
در این راستا، تدی کولک به ریاست هیئت اسرائیلی برنامه‌ریزی جشن‌ها برگزیده شد. وی به همراه دو نفر دیگر به دعوت اسدالله علم نخست‌وزیر روز 4 مرداد1341 به تهران عزیمت کردند و پس از ده روز توقف در ایران و چند بار ملاقات و مذاکره با علم روز 14 مرداد به اسرائیل بازگشتند. در این سفر تدی کولک طرح‌های مختلف برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله را با همکاران ایرانی‌اش مورد بحث و بررسی قرار داد و احتمالا از همین نشست‌ها بود که برگزاری جشن‌ها را یک دهه به تاخیر انداختند.
به هر صورت محافل يهودي صهيونيستي با برگزاري جشن‏هاي مزبور و تغيير تاريخ و تقويم‏ هجري شمسي ايران به تاريخ ظاهرا شاهنشاهي و در واقع«تاريخ و تقويم يهود ايران» سعي در تعقيب مقاصد خود كردند كه با افشاگری حضرت امام خمینی و مبارزات یاران ایشان‌، توطئه آنها نقش‏ بر آب 
شد.
افشاگری و روشنگری امام، ایران را تکان داد
در افشاي ماهيت اين جشن‌، مثل همه موارد مشابه بيش و پيش از هر كس‌، حضرت امام خميني(رحمه الله علیه) بودند كه مردم مسلمان ايران را نسبت‏ به ماهيت و اهداف برگزار كنندگان اين مراسم هشيار و آگاه نمودند. آن هم باز در زمانی که مملکت ایران را سکوتی دهشتناک فراگرفته بود و هیچ یک از جریانات و گروههای مختلف تاریخ سیاسی این کشور توان یا جرات گفتن کلمه‌ای در این باب نداشتند. حضرت امام خمینی در یک سخنرانی به همین مناسبت گفتند:
«...اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليون‏ها تومان خرج جشن ‏شاهنشاهي مي‏شود...كارشناس‏هاي اسرائيل براي اين تشريفات دعوت شدند به طوري كه خبر شدم و نوشتند به من‌، كارشناس‏هاي اسرائيلي مشغول به پا داشتن اين جشن هستند و اين‏ تشريفات را آنها دارند درست مي‏كنند. اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان ‏در حال جنگ با اسلام است...»
پس از انتشار  بیانیه امام خمینی از نجف و توزیع آن در سراسر کشور موجی از مخالفت بلند شد‌، در این میان روحانیت مبارز و انقلابی نقش بسزایی ایفا کردند. ساواک هم به لحاظ ترس شدیدی که از قدرت معنوی و نفوذ کلام روحانیون در میان مردم داشت، مراقبت شدیدی را بر آنان از چندین ماه قبل از برگزاری جشن تدارک دید‌، اما علی رغم همة این اقدامات، همزمان با تقبیح این جشن‌ها توسط امام، روحانیون و طلّاب حوزه‌ها در شهرهای مختلف به افشاگری و روشنگری پرداختند. 
علما و فضلای مدارس علمی و دینی به اعتراض برخاستند و از سوی علما و روحانیون حوزه نجف و سایر حوزه‌های علمیه و همچنین روحانیون دیگر کشورها مانند افغانستان، لبنان، پاکستان و... سیل تلگرام‌های اعتراض به سوی ایران سرازیر شد.
سهراب سبحانی از کارشناسان کمیته روابط آمریکا و اسرائیل (ایپاک) در کتاب خود به نام «توافق مصلحت‌آمیز» درمورد موضع امام در مقابل جشن‌های شاهنشاهی نوشته است: «... بدون ترديد تنها فردي كه با سياست شاه نسبت به اسرائيل سخت مخالفت داشت آيت‌الله خميني بود. او مراسم برگزاري 2500 سال شاهنشاهي ايران را در سال 1970 به عنوان «توطئه اسرائيل عليه اسلام» مردود دانسته و تقبيح مي‌كرد. خميني مي‌گفت كوروش‌، يهوديان را از اسارت بابل نجات داد و بدين ترتيب « از سرنگوني طبيعي عناصري كه منتهاي آرزويشان سلطه جهاني است جلوگيري كرد». استدلال او اين بود كه يهوديان اكنون به موفقيت برگزاري اين مراسم كمك مي‌كنند تا دين خود را به كوروش كبير پرداخته باشند...»