نسبتِ صبر و ایمان
فرشته محیطی
حقیقت صبر و سه گانه آن
برخی گفته اند: صبر نگهداری و حفظ نفس از بیتابی و جزع هنگام نزول ناخوشی است؛ برخی دیگر نیز چون خواجه عبدالله انصاری در«منازل السائرین» صبر را نگهداشت نفس از شکایت بر جزع مستور و نهان دانسته است.
بر اساس این تعاریف، صبر از مقامات متوسطین از مؤمنین است نه مقامات اولیای الهی و معصومین(ع).؛ زیرا کسی که بلیات و مصیبتهای الهی بر نفس را ناخوش میشمارد و از آن جزع باطنی دارد، دارای معرفتی ناقص و ایمانی سست و ضعیف است؛ زیرا اولیای الهی میدانند که «هر چه از دوست رسد نیکوست» وهمه آنها از خدای علیم حکیم و غنی حمید و عزیز رحیم است که جز خیر بندگان در سایهرحمت نخواهد که برای آن ایشان را خلق کرده است.(هود، آیه 119)
از همین رو اولیا و اهل ولایت الهی در مقام
رضا به قضا و تسلیم محض هستند و در اوج مصیبتهایی چون مصیبت عظیم کربلا باور دارند که «ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایی ندیدم.» بنابراین، صبر مؤمن در هنگام مواجهه با معصیت یا صبر بر طاعت یا هنگام مصیبت با همه ارزشی که دارد، بیانگر نقصان معرفت و ضعف ایمان به اسرار عبادات و صور معاصی و طاعات و مصیبتها است؛ زیرا اگر کسی حقیقت عبادت را بفهمد و صورتهای برزخی آن را ببیند، دیگر صبر بر طاعت و عبادت برایش معنایی ندارد، بلکه عبادت و طاعت را با لذت دست کم همین صورتهای برزخی آن به جا میآورد و اگر در مراتب عالیتر باشد، لذتی که از عبادت میبرد و آن را معاشقه با محبوب میبیند، به طاعت میپردازد و تکلیف و سختی آن را نمیبیند؛ او جهاد را ترک نمیکند، زیرا دست کم صورت جاودانه حیات طیبه را در آن میبیند یا فراتر معاشقه با محبوب را در میادین جهاد مییابد. همچنین کسی که صورتهای برزخی معاصی و گناهان و زشتیهای آن را میبیند و میداند، صبر در این امور نیز برایش معنایی ندارد؛ زیرا در دل او هیچ ناخوشایندی نیست تا مستور دارد؛ چون میداند که نزدیکی به کثافت و نجاست و مردار متعفن هیچ لذتی ندارد، بلکه از تعفن گناهان میگریزد. چنانکه نسبت به صورتهای برزخی ابتلائات و مصیبتها اینگونه است و آن را مایه تصفیه و تزکیه باطن و رشد عقلانی و روحانی خویش بلکه تقرب به خدا با کسب ملکات و فضائل کمالی میداند و بدانگرایش داشته و لذت میبرد. به نظر میرسد که مؤمن اهل معرفت شهودی و یقینی، وقتی خوشی یا راحتی میبیند یا خدای نکرده کاری کرده که واجبی قضا شده یا به فعل مکروه یا معصیتی نزدیک گردیده، چنان این امور نزد او ناخوشایند است و جزع و فزع باطنی دارد که جزع باطنی اهل صبر نسبت به آن هیچ است.
پس اگر درباره اولیای الهی سخن از صبر به میان آمده و آنان به صابرون توصیف شدهاند، شاید ناظر به صبر در رنجهای جسمانی و بدنی باشد که باعث تاثر شدید شده یا مراد «صبردر فراق محبوب» در نزد محبان الهی است؛ و گرنه صبرهای سه گانه در طاعت و معصیت و مصیبت(کافی، ج 2؛ کتاب الایمان و الکفر، باب صبر، حدیث 15) در حق آنان معنایی ندارد؛ زیرا آنان با توجه معرفت شهودی که دارند، هیچ جزع باطنی ندارند، بلکه از طاعت و ترک معصیت و مواجه با مصیبت لذت میبرند و آن را جمیل از سوی جمیل مییابند.
در گزارشهای قرآنی، از صبر پیامبران در مصیبتها و بلایا سخن به میان آمده که ناظر به ساحتجسم آنان بوده است؛ چنانکه ایوب(ع) چنین بوده و برمصیبت تن صبر کرده است. البته ایشان در نهایت به خدا شکایت میبرد نه خلق، تا او را از مصیبت ابتلای تن برهاند و خدا نیز میپذیرد. بنابراین، اظهار جزع به نزد پروردگار هیچ منافاتی با صبر ندارد؛ بلکه آنچه نادرست و ناروا است، جزع و فزع نزد خلق و شکایت خالق به خلق بردن است. به هر حال، به نظر میرسد که تعاریفی که از صبر و سه گانههای آن شده، نمیتواند در اولیای معصوم(ع) تحقق یابد؛ زیرا آنان در مقام رضا به قضای الهی و تسلیم محض هستند.
نتایج و آثار صبر
از نگاه آموزههای وحیانی کتاب الله و عترت(ع)، صبر یکی از مهمترین کلیدهای تزکیه نفس است؛ زیرا کسی که در امور سه گانه طاعت و معصیت و مصیبت صبر کند و ترک لذات نفسانی کند، کم کم نفسعادت به پذیرش قضا و قدر الهی کرده و از چموشی و سرکشی برون آید و رام شود و ملکه راسخ نوری صبر در او ایجاد شود و بستر رشد و ترقی نفس به مقامات عالیتر فراهم آید.
صبر در معاصی منشا تقوای نفس و صبر در طاعت خاستگاه انس با حق و صبر در مصیبت خاستگاه رضا به قضای الهی است. بنابراین، صبر یکی از مهمترین تجلیات ایمان شخص است؛ از همین رو در روایات، صبر نسبت به ایمان به منزله سر به تن معرفی شده است، تا جایی که اگر سر برود تن نیز برود. پس اگر صبر برود ایمان نیز برود.(کافی، ج 2، کتاب الایمان و الکفر،
باب صبر، حدیث 2) بنابراین، کسی که صبر ندارد ایمان نیز ندارد.(همان، حدیث 4) از آثار صبر این است که اضطراب درونی را از میان میبرد و شخص را به آرامش میرساند به طوری که از شکایت به خلق باز میایستد و اعضا از حرکات بیهوده باز میماند و شخص در اعتدال کامل نفسانی خویش قرار میگیرد. باید توجه داشت کسی که به خدا و قضا و قدرش ایمان دارد و خدای خالق قضا و قدر را خالقی رحمان و رحیم و کریم و غنی و حمید و قدیر میداند که جز به رحمت نیافریده و جز به رحمت به بهشت و دوزخ نمیبرد، به این امر ایمان دارد که «هر چه ازدوست رسد نیکوست.» پس هر امری که به او در سهگانه میرسد چیزی جز در راستای تقرب و کمال او نیست. پس نسبت به هیچ امری از طاعت و مصیبت و معصیت جزع و فزع و شکایت ندارد و همه را عینرحمت میشمارد که او را به کرامت الهی میرساند. بنابراین تسلیم محض و راضی به قضای الهی میشود.
به سخن دیگر، انسان مؤمن باید بداند که قضا و قدر الهی
جاری و ساری است، خواه جزع کند و خواه صبر نماید.(همان، حدیث 10)
پس وقتی صبر و جزع هیچ تاثیری در تکوین امری ندارد و هیچ تبدیل و تغییری در قضا و قدر الهی ایجاد نمیکند، صبر نیکوتر از جزع و فزع بیهوده است. بر اساس آحادیث نبوی درمیان صبرهای سه گانه، صبر در معصیت دشوارتر بر توده مردم است، ولی اجر آن بزرگتر است.(همان، حدیث 15)
بنابراین لازم است در این امر صبر کرد؛ به ویژه آنکه بر اساس روایات متواتر، در آخر الزمان امور به گونهای است که صبر در معصیت لازم است؛ زیرا افزایش گناه و معصیت چنان است که دینداری را سخت میکند و کسی که در آن زمانه صبر کند، پیروز میدان صبر است. در شرایط سخت آخر الزمانی جز با صبر نمیتوان دین نگه داشت و دینداران لازم است تا صبر را ملکه خویش سازند تا از معصیتها و مصیبتهای آخر الزمانی
پیش از ظهور برهند(همان، حدیث 12)؛ چرا که آن دوره همان دوران غربالگری است تا کافران از مؤمنان و پاک از ناپاک باز شناخته شوند و هر کسی همان را به نمایش گذارد که در اوست.