احساس افتخار (نکته ورزشی)
سید سعید مدنی
کارکرد(Function) ورزش- به ویژه در عرصه قهرمانی- افتخارآفرینی و افزایش احساس و ارتقای غرور ملی و شاد کردن دل مردم است. این یکی از کارکردهای مسلم و بیتردید این حوزه است که درباره آن تفاهم مشترک و فهم جهانی وجود دارد و در آن کوچکترین بحث و تردیدی نیست. لذا همیشه و در تمام دنیا سعی شده و میشود که از این قابلیت ورزش در جهت اهداف مثبت ملی استفاده و برای آن برنامهریزی شود.
خوشبختانه ورزش در کشور ما نیز چنین کارکردی دارد و قهرمانان و ورزشکاران ایرانی به کرات و بارها با درخشش و افتخارآفرینی خود باعث شادی دل ملت و ارتقای غرور ملی و انسجام و همبستگی شدهاند. افتخارآفرینی در المپیک و پارالمپیک پاریس- که چندی پیش به پایان رسید- آخرین نمونه و تازهترین مثال برای اثبات این حرف است، موفقیتهایی که با شادی و قدرشناسی مردم ورزشدوست و قدرشناس ایران توام و هفته پیش در ملاقاتی رویاروی با تشکر رهبر انقلاب نیز همراه شد.
با این همه آنچه که درباره آن بسیاری از اهل فن و صاحبنظران اتفاق نظر دارند، این است که ما هنوز نتوانستهایم آنطور که بایسته و شایسته است، از ظرفیتها و کارکردهای ورزش به نفع اهداف ملی بهره برده و در جهت پیشبرد برنامهها و اهداف اجتماعی به درستی استفاده کنیم. به زبان سادهتر، روانتر والبته صریحتر، امر و ابزار مهم و کارسازی به نام ورزش در حال حاضر کمتر در خدمت منافع ملی و مصالح خود ورزش و پاسخگویی به توقعات مردمی و اجتماعی بوده و با کمال تاسف و خیلی از جاها بیشتر در خدمت افراد و باندهایی قرار گرفته که به قصد منفعتجویی و فرصتطلبی به لطائفالحیل و سفارش این و آن به عرصه ورزش رخنه کردهاند. این است که در یک سنجش علمی و ارزیابی واقعگرایانه، این نتیجه حاصل میشود که عایدی و محصول ورزش و همچنین جایگاهی که در سطح قارهای و جهانی در آن قرار گرفته، خیلی پایینتر از توان و ظرفیتی است که بالقوه از حیث سرمایه انسانی و مادی در اختیار دارد.
در واقع ورزش ما به «کف» تواناییهای خود اکتفا کرده (وبه تعبیر درستتر قانعش کردهاند) و با این روندی که سالهاست در پیش گرفته، در آینده هم به چیزی بیشتر و بالاتر از اینکه حالا در آن قرار دارد، نخواهد رسید. در همین جاست که بحث لزوم تحول مدیریتی در ورزش کاملا خود را نشان میدهد و از سوی اهالی فن و کارشناسان به کرات مطرح میشود. چون نیک بنگریم و ارزیابی منصفانه داشته باشیم، آنچه به عنوان افتخار و موفقیت در ورزش ایران چهره میبندد و باعث شادی مردم میشود و احساس افتخار خلق میکند، نه عمدتا حاصل کار برنامهریزی شده، بلکه بیشتر نتیجه استعداد و انگیزه و هنر و غیرت جوان ورزشکار ایرانی است که البته نقش مربیان زحمتکش و حمایت مدیران دلسوز در خلق آن را نمیتوان انکار کرد.
به دیگر سخن، در مجموعه ورزش بسیاری از اجزاء و عناصر کار خود را به درستی انجام میدهند و به وظیفه خود در حد توان و به بهترین وجه عمل میکنند اما جای عامل بسیار مهم و تاثیرگذار و راهبرنده «مدیریت» خالی است! راستی آن است که مدیریت ورزش علیرغم تلاشهای زیاد و کارهای مثبتی که در دورههای مختلف انجام داده، آنطور که در شأن ورزش ایران و متناسب با قابلیتهای آن و در مسیر برآوردن توقعات و انتظارات دوستداران باشد، عمل نکرده است و همانطور که بالاتر هم گفته شد به کم و «کف» قانع شده و ظاهرا دغدغه و تکاپویی هم برای اینکه نگاه و بینش خود را تغییر دهد و روشهای نو و شیوههای بدیع و رهگشا را به کار ببرد و ورزش را متحول کرده و در مسیر پیشرفت آن سرعت بخشد و خلاصه کلام اینکه از کارکردهای متنوع مثبت ورزش بیشترین استفاده را ببرد، ندارد.
با این توضیحات که منطبق بر واقعیات غیرقابل انکار است و تقریبا اهالی ورزش بر آن وفاق دارند و برای اینکه ورزش بیش از این در خدمت مردم و احساس افتخار و امید و نشاط و... قرار بگیرد و کارکردهای مثبت و تاثیرات سازنده را بر جامعه بگذارد، برای اینکه کفران نعمت نکرده باشیم و از ابزار ورزش استفاده بهینه ببریم، برای اینکه قدر نعمت بدانیم و سرمایههای انسانی غنی و ثروتهای مادی سرشار را نسوزانیم و هدر ندهیم، برای اینکه بتوانیم با قدرت و صلابت در میادین جهانی و المپیکی از «تحریف حقیقت ملت ایران» جلوگیری کنیم و با حضور پرصلابت فنی و فرهنگی با درخشش نمایان ورزشکاران مستعد و برومند خود بر «هویت اسلامی و ایرانی» تاکید کنیم و برای اینکه از ورزش هم به سهم خود در تحقق شعارها و آرمانهای ملی و اعتقادی خود استفاده کنیم و «ایران قوی، ورزش قوی» داشته باشیم و بالاخره برای اینکه ورزش را از دست عناصر ورزش ناشناس رخنه کرده و بیانگیزه و فرصتطلب و منفعتجو نجات دهیم، باید به معنای واقعی تحول ایجاد کرد که با این روند و تفکر کسل و کمانگیزه و به «کف» قانع و این روشهای نخنما و بیدردسر- که البته دهها دردسر ایجاد و در بعضی از موارد با آبرو و حیثیت ورزش ایران در مجامع جهانی بازی کرده و آخرینش وضعیت ورزشگاههاست- به جایی نخواهیم رسید، سهل است که عقبتر هم خواهیم نشست.
برای ایجاد تحول واقعی- و نه شکلی و فرمالیته- و اصلاح واقعی – و نه شعاری و ادایی- اولین گام اصلاح کاروبار مدیریتی ورزش و تصحیح بینش و روش حاکم بر آن است. ورزش مثل هرجای دیگر به مدیرانی احتیاج دارد که برای کار و خدمت به ورزش و اهالی آن حریص و مشتاق هستند، خود را نوکر و خدمتگزار مردم میدانند و شاد کردن و نشاندن لبخند بر چهرههای آنها بالاترین آرزو و هدفشان از قبول مسئولیت است. خوشبختانه الان هم از این نوع مدیران، بیبهره نیستیم. موفقیتهای ورزش و شادی مردم و احساس افتخار، درحوزه کاری این تیپ از مدیران رخ میدهد اما واقعیت غیرقابل انکار و ناخوشایند این است که ورزش ما از این نوع مدیران، کم یا بسیار کم بهره میبرد و برای ایجاد تحول و قرار دادن ورزش مستعد ایران در ریل پیشرفت و قویتر شدن و ارتقای جایگاه قارهای و جهانی آن، باید در این باره (که ما از آن به اصلاح مکانیزم جذب و دفع در ورزش تعبیر میکنیم) و ایجاد تحول در ساز و کار مدیریتی، فکر بکر و اقدامی سازنده و جهادی کرد...