kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۵۱۰۴
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۴

اخبار ویژه

 
 
اظهار عجز اندیشکده آمریکایی درباره نقش‌آفرینی خاص مقاومت یمن
 
یک اندیشکده آمریکایی بر درماندگی کاخ سفید در برابر نقش ممتاز و منحصر به فرد مقاومت یمن در معادلات منطقه‌ای اذعان کرد.
اندیشکده بروکینگز در تحلیلی به با ماهیت و نقش انصارالله و مقاومت یمن اختصاص داشت، نوشت: از زمانی که حوثی‌ها حمله به کشتی‌های بین‌المللی را آغاز کردند، پوشش رسانه‌ای و بیانیه‌های رسمی آنها را به عنوان «نیروی نیابتی ایران» معرفی کرده‌اند، اما این تحلیل، تهدید حوثی‌ها را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد و راه‌حل بحران را مبهم می‌کند. آنها نماینده ایران نیستند، حتی اگر از حمایت ایران بهره‌مند شوند. ایران کنترلی بر رفتار حوثی‌ها ندارد و حوثی‌ها عمدتا به نمایندگی از ایران عمل نمی‌کنند. این مهم است زیرا حوثی‌ها نشان داده‌اند که اغلب بازیگر غیرقابل پیش‌بینی و تهاجمی‌تر از حامیان ایرانی خود هستند.
حوثی‌ها به جای اینکه بخشی از یک سیستم پروکسی متمرکز باشند، بخشی مستقل از یک شبکه پیچیده‌تر هستند که به آنها اجازه می‌دهد مستقیما با بیش از دوازده گروه دیگر در منطقه برای اشتراک‌گذاری تخصص، هماهنگی فعالیت‌ها و حتی همکاری در حملات کار مشترک کنند. این شبکه، گسترش هرج و مرج را بسیار فراتر از آنچه ایران می‌تواند به تنهائی تنظیم کند و فراتر از آنچه که می‌تواند به طور مؤثر کنترل کند، امکان‌پذیر می‌کند. به همین دلیل، تلاش‌ها برای مقابله با تهدید حوثی‌ها از طریق اعمال فشار یا تعامل با ایران، محکوم به شکست است.
پس از آن که یک پهپاد حوثی در 19 ژوئیه به تل‌آویو اصابت کرده و یک شهروند اسرائیلی را کشت و چندین نفر دیگر را زخمی کرد، حوثی‌ها به سرعت برای اثبات استقلال عمل خود اعلام کردند که ایران تنها پس از حمله از آن مطلع شده است. حوثی‌ها همواره نشان داده‌اند که خودشان تصمیم‌گیرنده هستند.
حوثی‌ها در حالی که هنوز به بخش‌های خارجی وابسته هستند، توانایی‌های خود را برای ساخت سلاح در داخل یمن بهبود بخشیده‌اند و تخصص مستقل خود را با سلاح‌های جدید تقویت کرده‌اند. تنها در چند ماه گذشته، آنها به سرعت استفاده خود از کشتی‌های سطحی بدون سرنشین را بهبود بخشیده‌اند که به آنها اجازه می‌دهد در ماه ژوئن گذشته یک کشتی زغال سنگ یونانی را دریای سرخ غرق کنند.استقلال حوثی‌ها از ایران مهم است زیرا احتمال تشدید تنش با حوثی‌ها در حال حاضر بیشتر از ایران است. حوثی‌ها کمتر از ایران در برابر فشارهای آمریکا و بین‌المللی آسیب‌پذیر هستند و می‌توانند ریسک‌های بیشتری را متحمل شوند. پس از چندین سال حملات هوائی ائتلاف به رهبری عربستان، حوثی‌ها به محافظت از سلاح‌های خود در برابر حملات هوائی عادت کرده‌اند، به همین دلیل است که حملات اخیر ایالات متحده و انگلیس نتوانسته است به طور قابل توجهی توانایی حمله حوثی‌ها را کاهش دهد.
آنها همچنین کمتر در برابر تحریم‌ها آسیب‌پذیر هستند، زیرا عمدتا خارج از سیستم مالی بین‌المللی عمل می‌کنند. ایران مجبور شده است بنا به ملاحظاتی محتاطانه‌تر حرکت کند. یمنی‌ها طی یک دهه با یکی از بدترین بحران‌های بشردوستانه در جهان مواجه بوده‌اند و متاسفانه آنها را به محرومیت‌های اقتصادی عادت داده است. برای سال‌ها، «تجاوز» از سوی ائتلاف به رهبری عربستان سعودی انجام می‌شد، اما امسال، این روایت گسترش یافت و شامل ایالات متحده نیز شد. و پس از 20 ژانویه، اسرائیل، که مسلما به عنوان خونی‌ترین دشمن‌، به این مبارزه پیوست. حملات تلافی‌جویانه اسرائیل به یمن در ماه ژوئیه به جسارت شدید حوثی‌ها و تشویق آنها برای ادامه درگیری و حتی بیشتر با اسرائیل، حتی پس از برقراری آتش‌بس در غزه، کمک خواهد کرد. در حالی که حوثی‌ها حملات دریایی و منطقه‌ای خود را در چارچوب جنگ غزه تنظیم کرده‌اند، تحلیلگران یمن به طور گسترده موافق هستند که حملات حوثی‌ها عمدتا ناشی از الزامات داخلی و جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای آنهاست، به طوری که این تهدید احتمالا حتی پس از توقف غزه نیز ادامه خواهد داشت. 
تمایل به در نظر گرفتن همه گروه‌های تحت حمایت ایران به عنوان «نیروی نیابتی» ممکن است به این دلیل باشد که حزب‌الله لبنان، قدرتمندترین گروه مورد حمایت ایران در منطقه، در واقع نماینده‌ای است که به عنوان الگویی برای حمایت ایران از سایر گروه‌ها عمل کرده است. 
اما این یک ساده‌سازی بیش از حد موضوع است. زمانی که تحلیلگران و مقامات غربی، حملات حوثی‌ها را به ایران نسبت می‌دهند، ماهیت شبکه‌ای را که بین حوثی‌ها و سایر گروه‌های مورد حمایت ایران ایجاد شده است، اشتباه می‌گیرند. از آنجا که حوثی‌ها مستقیما با بسیاری از گروه‌های این شبکه کار می‌کنند، تهدیدی بزرگ‌تر و پراکنده‌تر ایجاد می‌کنند در ماه ژوئن، حوثی‌ها مسئولیت حمله مشترک با مقاومت اسلامی عراق به بندر حیفا اسرائیل را برعهده گرفتند. چنین حملات هماهنگ از جهات مختلف می‌تواند منظم‌تر شود و تلاش‌های دفاعی را پیچیده‌تر کند. همکاری حوثی‌ها می‌تواند فراتر از خاورمیانه نیز گسترش یابد. 
مقامات آمریکایی اخیرا گزارش دادند که حوثی‌ها با گروه شبه نظامی سومالیایی همکاری می‌کنند. حملات هماهنگ علیه کشتی‌ها در خلیج عدن و دریای عرب می‌تواند هزینه‌های کشتی‌رانی دریایی را بیشتر کند و تلاش‌های ایالات متحده برای مبارزه با حملات را ناکام بگذارد.
در حالی که تنها بخشی از حملات حوثی‌ها به کشتی‌ها آسیب جدی وارد کرده، اما این حملات عبور کشتی‌های بزرگ را از دریای سرخ متوقف کرده است و این امر باعث انحراف کشتی‌ها به مسیرهای طولانی‌تر و پرهزینه‌تر با پیامدهای جدی برای صنعت شده است. بر اساس شاخص جهانی کانتینر Drewery، هزینه‌های حمل‌ونقل کانتینری از زمان شروع حملات حوثی‌ها تقریبا 4 برابر شده است.
این شبکه به هم پیوسته همچنین به آنها اجازه می‌دهد تا با موفقیت پهپادهای بیش از 1600 مایلی را بفرستند و کشتی‌ها را با استفاده از قایق‌های بدون سرنشین غرق کنند. تعامل مستقیم حوثی‌ها با گروه‌هایی مانند حزب‌الله، که به طور مشابه با همسایگان قدرتمندتر خود جنگیده است، برای توسعه آنها مهم بود و اکنون حوثی‌ها ممکن است تخصص خود را با گروه‌های دیگر در خاورمیانه و آفریقا به اشتراک بگذارند و به طور تصاعدی تهدید منطقه‌ای را افزایش دهند.
به گزارش عصر ایران، در پایان تحلیل بروکینگز آمده است: برای مدتی طولانی، کشورها به دنبال حل تهدید حوثی‌ها از طریق فشار یا تعامل با ایران بوده‌اند. این رویکرد فرض می‌کند که ایران یا حوثی‌ها را کنترل می‌کند، یا اهرم کافی برای متقاعد کردن آنها برای تغییر اساسی رفتارشان دارد. حتی اگر ایران بخواهد حمایت خود از حوثی‌ها را قطع کند- که بعید به نظر می‌رسد- تلاش حوثی‌ها برای به حداقل رساندن وابستگی خود به ایران و ماهیت پراکنده شبکه گروه‌های مورد حمایت ایران، به معنای استقلال عمل حوثی‌ها است.
هیچ راه‌حل آسانی برای تهدید حوثی‌ها وجود ندارد. پرداختن به این تهدید یا مستلزم حذف توانایی حوثی‌ها برای انجام حملات مخرب است- کاری که هم ائتلاف بزرگ به رهبری عربستان سعودی و هم حملات محدودتر ایالات متحده و بریتانیا نتوانستند انجام دهند- یا تغییر قصد حوثی‌ها.
 
 
موضع نابجای روسیه و سوء‌استفاده خائنانه مدعیان اصلاحات
 
در روزهای اخیر موضع جدید مقامات روس درباره مسئله دالان سیونیک (موسوم به زنگزور)، این مسئله را به صدر اخبار بین‌المللی و منطقه‌ای کشورمان برگرداند. 
موضع وزیر امورخارجه روسیه، در تایید ضمنی احداث دالان سیونیک (کریدور زنگزور در ادبیات جمهوری آذربایجان) که منجر به تغییرات ژئوپلیتیک جدی در منطقه قفقاز جنوبی خواهد شد، با واکنش قاطع مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران و بر حذر داشتن طرفین از هر تغییر ژئوپلیتیک در این منطقه همراه شد.
جدای از اینکه چه پیش زمینه و پشت پرده‌ای منجر به موضع نابجا و غیرسازنده روسیه در موضوع دالان سیونیک شده است، و جدای از این موضوع که موضع‌گیری اخیر روسیه نباید به چالشی بزرگ در روابط دو کشور بیانجامد، رهبر معظم انقلاب و مسئولین عالی‌رتبه جمهوری اسلامی ایران، بارها صراحتا طرفین دخیل در مسائل قفقاز را از هرگونه تغییر در مرزها و همچنین تحولات ژئوپلیتیک در این منطقه برحذر داشته و بازیگران دخیل در قفقاز را از واکنش ایران انذار دادند.
نکته حائز توجه در این میان این است که بلافاصله پس از انتشار مصاحبه سرگئی لاوروف و موضع وزارت امورخارجه روسیه، مدعیان اصلاحات در آستانه سفر پزشکیان به روسیه برای شرکت در نشست سران بریکس و در شرایطی که بر اساس شنیده‌ها توافق جامع میان ایران و روسیه در شرف امضا قرار دارد، با تکیه ویژه بر این مسئله سعی در سنگ‌اندازی در مسیر روابط رو به رشد دو کشور دارند.
افراطیون مدعی اصلاحات که برای دفعات متعدد سرسپردگی و عاملیت خود برای دولت‌های غربی را در کارنامه دارند، این بار نیز با کار ویژه ضربه به روابط ایران و قدرت‌های غیر غربی همچون چین و روسیه سعی در ایجاد چالش در مسیر روابط ایران با دنیای غیر غربی و ایجاد چرخش در مسیر سیاست خارجی کشور به سمت غرب دارند، متاسفانه برخی از جریانات و افراد حاضر در دولت نیز با خرسندی از این خط رسانه‌ای افراطیون مدعی اصلاحات، چنین اعتقاد و آرزویی را علی‌رغم سابقه برجام در ذهن خود دارند.
این عدم درک از اهمیت و اولویت‌گذاری میان مسائل در میان مدعیان اصلاحات، بیش از اینکه ناشی از غفلت آنان باشد، ظن سرسرپردگی و کلان پروژه جدید آنان برای نزدیکی بی‌قید و شرط به غرب را پس از تجربه ناکام برجام به ذهن متبادر می‌سازد.
در این میان نکته حائز اهمیت این است که روسیه به عنوان یکی از شرکا و کشورهایی که در سیاست خارجی ایران به عنوان دوست شناخته می‌شود، نباید با موضع‌گیری‌های منفعت‌طلبانه و با هدف یارکشی از میان بازیگران ذره‌بینی، مسیر توسعه روابط با کشورمان را دچار چالش کرده، با عدم درک اولویت مسائل در نظام بین‌الملل، به قیمت نزدیکی به برخی از کشورهای نوظهوری که جایگاه ویژه‌ای در سطح نظام بین‌الملل ندارند، روند کلی اتحاد میان قدرت‌های غیرغربی و تجدید نظرطلب را دچار چالش کند.
بدون شک، مشکل اصلی در مسئله اخیر درباره دالان سیونیک چه در سطح بین‌الملل و چه در سطح داخل، عدم درک اولویت‌ها است.
 
 
لوموند: شکست اسرائیل در مقابل حماس، راهبردی بود
 
«حمله حماس، شکست راهبردی اسرائیل است و مسئول این شکست، شخص نتانیاهو است».
این تحلیل را روزنامه لوموند به قلم «سامی کوهن»، مدیر تحقیق در مرکز تحقیقات بین‌المللی مدرسه عالی علوم سیاسی پاریس منتشر کرد.
کوهن در این تحلیل می‌نویسد: شکست اطلاعاتی اسرائیل در پیشگیری از حمله حماس، انعکاس شکست راهبردی است. شکی نیست که سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل در این شکست سهم و مسئولیت دارند. آنان با وجود همه داوری‌ها درباره قدرقدرتی‌شان، خواب‌شان برده بود و از قرار هیچ منبع اطلاعاتی در درون حماس نداشتند، تا آنها را از آنچه از مدت‌ها قبل در حال شکل‌گیری بود مطلع سازد.
اما مسئله به اینجا ختم نمی‌شود، زیرا نظام اطلاعاتی در خلأ عمل نمی‌کند. نظام اطلاعاتی از روحیه و روند مسلط در سطوح عالی سیاسی-نظامی قدرت، تأثیر می‌پذیرد. درست نظیر جنگ کیپور. در آن زمان- برخلاف هفتم اکتبر گذشته- اطلاعات ارتش اسرائیل اخبار و داده‌های بسیار دقیقی درباره حمله قریب‌الوقوع مصر داشت، اما، رؤسای اطلاعاتی وقت اسرائیل متأثر از این تصور مسلط بودند که نیروی هوایی و تانک‌های اسرائیل هرگونه حمله‌ای را از سوی مصر درهم خواهند شکست. در مورد حمله اخیر حماس، سنگین‌ترین مسئولیت متوجه تحلیل راهبردی بسیار سبکی است که از مدت‌ها قبل در عالی‌ترین سطح قدرت از سوی شخص نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، تدوین شده بود. نتانیاهو همواره بر این باور بود که وجود یک حماس نسبتاً قدرتمند در جبهه جنوبی به سود اسرائیل است، زیرا این امر به اسرائیل امکان می‌دهد بگوید که نمی‌تواند با یک جامعه فلسطینی درهم‌ریخته مذاکره کند. برای نتانیاهو وجود یک حماس نسبتاً قوی نوعی صیانت از اسرائیل در مقابل هرگونه فشار بین‌المللی برای ازسرگیری مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین بود.
این راهبرد بر تصوری ساده‌‌لوحانه استوار بوده است. دولت اسرائیل به ساکنان غزه اجازه ‌داد برای کار کردن به اسرائیل بروند. به این ترتیب هم اسرائیل می‌توانست رویارویی با حماس را اداره کند هم رهبران اسرائیل می‌توانستند ادعا کنند که قدرت بازدارنده این کشور به‌طور مؤثر عمل می‌کند.
سرویس‌های اطلاعاتی و ارتش اسرائیل نیز با چنین لالایی به خواب 
فرو رفتند و از هوشیاری خود کاستند. تا همین اواخر زاچی هنگبی، رئیس شورای عالی امنیت ملی اسرائیل و از نزدیکان نتانیاهو علناً می‌گفت که حماس میلی به ازسرگیری منازعات و درگیری‌ها ندارد.
برخلاف شهروندان اسرائیلی ساکن جنوب در مرزهای غزه، کسانی که بیش از همه از توجهات و الطاف دولت بهره‌مند بوده‌اند آبادی‌نشین‌های یهودی در کرانه غربی رود اردن هستند که مشتریان اصلی متحدان افراطی نتانیاهو به‌شمار می‌روند. نتانیاهو باید درباره تصمیم کابینه خود مبنی 
بر تقویت گسترده امنیت آبادی‌نشین‌های کرانه غربی رود اردن پاسخگو باشد. در حالی که تدابیر قوی برای حفظ امنیت آنان اتخاذ شده، ساکنان مناطق جنوبی اسرائیل از حفاظت درخور و لازمی برخوردار نبودند. در هفتم اکتبر گذشته اغلب ساکنان مناطق جنوبی، ساعت‌ها در معرض حمله شدید حماس قرار گرفتند.
به این عوامل و خطاها باید تلاش بی‌وقفه بنیامین نتانیاهو برای کاهش اختیارات دیوان عالی اسرائیل را اضافه کرد که در عین بی‌توجهی به مسائل حیاتی صورت پذیرفته و انگیزه او از این کار، ‌گریختن از محاکمه و مجازات به‌خاطر اتهام‌های متعدد از جمله فساد مالی بوده است.
در درازمدت، دولت نتانیاهو محکوم به اعمال خشونت است. نتانیاهو از نابودی حماس سخن می‌گوید، هرچند بعید است که به این مقصود نائل آید. برای این منظور، ارتش اسرائیل باید محلاتی از غزه را کاملاً ویران کند و جان اسیر‌های اسرائیلی را به خطر بیندازد.