kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۷۸۲
تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۰

باید که غصه خورد!

 
 
پژمان کریمی
 
این تلقی واقعی است که فیلمساز یا برنامه‌ساز بی‌تفاوت و‌گریزان نسبت به ارزش‌های دینی و عرفی، عرصه نمایش خانگی را فرصتی مغتنم برای خیالات و اوهام و دل‌مشغولی‌ها و عقده‌گشایی خود یافته است و در این عرصه ساز خود می‌زند و عامدانه و گستاخانه پرده‌دری می‌کند و پا را فراتر از خطوط قرمز می‌گذارد.
چنین فیلمساز و برنامه‌سازی وقتی با واکنش جامعه یا قشر فرهیخته نسبت به تولیدات سخیف و بی‌بنیان اما بنیان‌کن خود رو‌به‌رو می‌شود، دسته‌ای از توجیهات کهنه و کلیشه و عوامانه را پیش رو می‌نهد و هیجان‌زده و مبتذل؛ به درستی آن توجیهات اصرار می‌کند، صدا را بالا می‌برد و مشت خود را نشان می‌دهد! گاه نیز از انکار هویت ملی؛ تهدید و پتک می‌سازد و بر سر ادعای بی‌سند و ممتد عقب‌افتادگی فرهنگی، مرثیه‌سرایی می‌کند و پنجه و چنگ بر چهره می‌کشد. 
«از واقعیت گفتن، ملموس گفتن، زندگی واقعی را تصویر کردن، حرف مردم را بیان و تکرار کردن، زبان گویای مردمان بودن، چیزی را دیدن که دیگران نمی‌دانند و نمی‌بینند، مشی اصلاح‌گری پیشه کردن، فاصله گرفتن از خرافات و از کار افتادن برخی هنجارها و منسوخ شدن آنچه ارزش دینی نامیده می‌شود، همپای زمان و همدوش اقتضائات روز گام زدن، ثمربخشی هنر منهای ایدئولوژی و ضرورت همراهی با خواست عمومی خواه به ظاهر درست یا نادرست» و...همه گزاره‌های توجیهی است. همان مشهوراتی که با طرح و استناد بدان، ممیزی مذموم قلمداد می‌شود و جلوه‌ای از انحطاط فرهنگی و سرکوب اندیشه معنا می‌گردد.
فیلمساز و برنامه‌ساز یاد شده در این میان به این پرسش‌ها به عمد پاسخ نمی‌دهد که:
یک: انکار و زدودن ارزش‌های دینی و عرفی و تاکید و پرداخت به خصلت‌های حیوانی بشر، به هر شکلی و از جمله با ابزار هنر، چگونه منتج به بلوغ فکری و توسعه همه‌جانبه جامعه و کمال انسانی می‌شود؟!
دو: ترویج لاقیدی چه فرآیندی را برای رشد اندیشگی و بالندگی فرهنگی موجب می‌شود؟
سه: تولید و نشر ابتذال، کدام مخاطب را جذب و خشنود و اقناع می‌کند؟ اصلا ذهن مخاطب را در برابر چه چیزی و در مواجهه‌ با چه مفهومی اقناع می‌کند؟ دنیای عجیبی است! چقدر آدمی باید مسخ پوچی و ابتذال شود که ابتذالات را توجیه کند و برای شاخ و برگ دادن بدان، منطق جعل کند و خود را به در و دیوار زند و در موضع فردی محق، عربده‌کشی کند!... عجیب نه؛ دنیای بسیار عجیبی است!
همین گفت و تصریحات غیرعلمی و غیرحرفه‌ای، کار را به‌جایی رسانده که برخی محصولات نمایش خانگی به سریال‌های سفیهانه ترکیه‌ای پهلو می‌زند.
مدتی پیش یکی از محصولات نمایش خانگی مجال انتشار یافت. کاری که گویی تمام‌قد مغروق لیبرالیسم فرهنگی بود و تصویرگر پلیسی که ناتوان از شناسایی و دستگیری قاتلی غیرحرفه‌ای دیده می‌شود. مجموعه نمایشی دیگری ایران را سرزمینی بی‌در و پیکر تصویر می‌کند که قاتل چندین آدم، راست راست راه می‌رود و دیگران را می‌پاید و تهدید می‌کند و پلیس هم که انگار وجود خارجی ندارد! یا مجموعه‌ای عرضه شد که در آن چند جوانک در کنار هم گروهی شبه نظامی تشکیل می‌دهند با این هدف که از حق یک فرد و همداستان با خود دفاع کنند، آنها در دل جنگل آموزش نظامی می‌بینند تا در قالب چریک ظاهر شوند؛ بی‌خیال قانون و پلیس و...!
اما در جمع این کارهای سخیف، «جوکر» مثال‌زدنی است. تعدادی بازیگر به اصطلاح میدان طنز، دور هم جمع می‌شوند تا با سلاح خنده، یکدیگر را از میدان رقابت برای نخندیدن، بیرون کنند. بله... خنداندن یکدیگر یا بهتر بگوییم خنداندن مخاطب بیچاره، به هر شکلی، با هر نوع ادبیاتی ولو اوباش‌مآب، ولو رکیک و با هر حرکتی ولو بی‌ادبانه و هتاکانه! صحنه، ملغمه‌ای از جوک و رقص و بازخوانی به اصطلاح ترانه‌های لس آنجلسی و ادا و اطوارهای لوس و ساختگی و خودنمایی برخی از شرکت‌کنندگان که برای دیده شدن دست و پا می‌زنند. جوکر بی‌حیاست و برای سازندگانش، نه تنها قابل افتخار نیست که مایه شرمساری است.
جوکر بر واقعیت تلخ دیگری هم تصریح دارد و آن اینکه، ظرفیت فکری و خلاقانه اغلب بازیگران و خاصه بازیگران میدان طنز، بالنده و متعالی نیست. بازیگری که تصور می‌کند صرف اتکا به ابتذالات می‌تواند خنداننده خوب و برجسته‌ای شناخته شود، قطعا بازیگر طنز نیست! او در نهایت مجری خوب یک متن طنز باشد! تنها همین!
با نظر به آنچه اشاره شد، آیا نمی‌توان نگران بود و بابت تولید محتوای پرده‌در، با توجیهات عجیب و غریب و پوچ، غصه خورد؟!