kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۶۰
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۳ - ۲۲:۳۳

اشتباه نکنید، آنها محتاجند ! (یادداشت روز)


همانگونه که پیش‌بینی می‌‌شد مذاکرات «مسقط» بدون حصول نتیجه  به پایان رسید. مذاکراتی که براساس اظهارات عباس عراقچی، نه پیشرفتی در آن حاصل شد و نه پسرفتی! و این یعنی ماندن در نقطه ابهام! همزمان با این مذاکرات - والبته به شکلی دیگر در دوره‌های قبلی- جریان گسترده خبری و رسانه‌ای تلاش کرد تا حصول توافق را نزدیک و اختلافات فیمابین را اندک نشان دهد. یک سر این عملیات رسانه‌ای که باید آن را به درستی عملیات روانی حساب شده نامید، به آنسوی مرزها و جریان رسانه‌ای و خبری غرب متصل بود و سر دیگرش در لابه‌لای سطرهای برخی روزنامه‌ها و سایت‌های داخلی. اینکه این عملیات رسانه‌ای چه هدفی را دنبال می‌‌کرد و اینکه چرا مذاکرات مسقط واجد نتیجه‌ای نشد و همچنین واکنش‌های داخلی به این مذاکرات چه بود، سه موضوعی است که در این نوشتار به اختصار بررسی می‌‌کنیم.
1- عملیات روانی وسیع رسانه‌های غربی در القاء نزدیک بودن حصول توافق در حالی انجام می‌‌شود که اختلافات اساسی بین ایران وکشورهای طرف مذاکره – و یا در بیانی صحیح‌تر بین ایران و آمریکا – هنوز باقی ‌مانده و هنوز مسائل حل نشده فراوانی وجود دارد که مهمترین آنها لغو تحریم‌های گوناگون است. این عملیات بیش از هر چیز برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی کشورمان و بویژه بر روی قشر نخبه و تاثیرگذار جامعه است. در این رفتار رسانه‌ای، اینگونه وانمود می‌‌شود که عمده مسائل فیمابین حل شده و اندک موضوعات باقیمانده نیز در صورت همراهی کردن ایران و دست برداشتن از لجاجت حل خواهد شد! لجبازی که اگر ایران از آن دست برندارد، به مشکلات حاد و پیچیده اقتصادی و انزوای بین‌المللی منجر خواهد شد! اهدافی که در این بازی رسانه‌ای دنبال می‌‌شود، اهدافی مهم و قابل اعتناست. نخستین هدف آنها جابجا کردن مقصر بی‌نتیجه بودن مذاکرات است. یکی از مهمترین دستاوردهای ما در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات، اثبات دشمنی  و عناد آمریکا و سیاسی بودن ماجرا و غیرقابل اعتماد بودن آنهاست. این دستاورد بسیار مهم و ارزشمند، هم به ملت و خودمان و برخی مسئولان خوش‌خیال و ساده‌اندیش، خباثت آمریکا را ثابت می‌کند و هم به ملت‌های مستضعف و مسلمان بیش از پیش ماهیت آمریکا را می‌نمایاند. طبیعی است که آمریکایی‌ها از حصول چنین نتیجه‌ای ناخرسند باشند و با عملیات رسانه‌ای سعی در عوض کردن صورت مسئله و جابجا کردن مقصر ماجرا  داشته باشند. اما دومین هدف این بازی رسانه‌ای، ایجاد التهاب روانی و تزلزل در وضعیت  اقتصادی جامعه است. در این کارکرد، سهم و وزن توافق یا عدم توافق در شئون و مناسبات اقتصادی کشور، به نحو چشمگیر و فزاینده‌ای بیش از آنچه که هست نمایش داده شده و اینگونه القا می‌شود که در صورت حصول توافق در این مقطع، تمامی مشکلات به یکباره رخت برمی‌‌بندد، اما اگر توافقی حاصل نشود چنین و چنان می‌شود! درباره دروغ بودن این ادعا هم  پیش از این توضیحات مفصلی بیان شده که تکرار آن ملال‌آور است اما یک نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت و آن اینکه متاسفانه و بی‌هیچ پرده‌پوشی باید گفت این سخنان و گره زدن مشکلات اقتصادی به مذاکرات و مسئله هسته‌ای، خطایی بود که نخستین بار توسط برخی مقامات داخلی رخ داد! اینکه گفته شد «سانتریفیوژها باید بچرخد و چرخ اقتصاد هم باید بچرخد» به این معنی است که چرخ اقتصاد کشور به دلیل مسئله هسته‌ای متوقف شده است. یا این سخن که «تحریم‌ها تاثیر نگران‌کننده‌ای بر اقتصاد ما داشته و ما باید با مذاکره این مشکلات را برطرف کنیم» از همین نگرش حکایت دارد. البته خوشبختانه امروزه مسئولین با گذشت حدود پانزده ماه از عمر دولت یازدهم تصریح می‌کنند که تحریم‌ها صرفاً ده تا بیست درصد بر اقتصاد ما اثر گذاشته و بقیه مشکلات، ناشی از مسائل داخلی و مدیریتی است. با آنکه باید این تغییر نگرش را - که ناشی از تجربه‌آموزی و روبرو شدن آنها با واقعیات و خروج از فضای انتخاباتی است - به فال نیک گرفت اما استمرار تاثیر آن سخنان و موج‌سواری دشمن را نمی‌شود انکار کرد.
2- اما بی‌نتیجه ماندن مذاکرات بر خلاف آنچه جبهه استکبار سعی در القا آن دارد، نه ناشی از عملکرد تیم مذاکره‌کننده ما، که صرفاً به دلیل زیاده‌خواهی آمریکایی‌هاست. در حالی که قرار بود دیپلمات‌های ما با اتکا به فرمان رهبر معظم انقلاب، برای حفظ مصالح و منافع ملی، با عملیاتی کردن نسخه «نرمش قهرمانانه» و ارائه بسته پیشنهادی کشورمان، راه را بر بهانه‌جویی‌های آمریکا ببندند، برخی رفتار‌ها و سخنان باعث شد که این باور غلط در دشمن پدید بیاید که ما در موضع نیاز شدید برای به دست آوردن هر نوع توافقی هستیم! حتی نیاز انتخاباتی و سیاسی برخی هم درهمین سبد قرار گرفت و نتیجه این شد که آمریکا در عین نیاز خودش و ضرورت فوری بدست آوردن توافق با ایران، از این خطاهای راهبردی – و البته شگفت‌آور مذاکره‌کنندگان- تعبیر دیگری کرده، نرمش قهرمانانه را معادل «نیاز و ناچاری» ما تعبیر کند و به جای «نرمش»، توقع «چرخش و عقب‌نشینی» ما از مواضع اصولی و بر حقمان داشته باشد! آنها که می‌‌دانند تیم مذاکره‌کننده از خواست ملت بزرگ ایران در حقوق هسته‌ای عقب‌نشینی نمی‌کند و هیچ دولتی در ایران هرگز حاضر نیست خودش را در مقابل مردم قرار دهد، نسخه‌های انحرافی و ظاهراً قانع کننده‌ای ارائه کردند تا به گمان خودشان موفق به فریب مردم شوند! یعنی  در برابر خواست به حق ما برای «غنی‌سازی در مقیاس صنعتی و براساس نیاز کشورمان»، به بازی مضحک وکودکانه «غنی‌سازی نمایشی وکاریکاتوری» روی آورده و انتظار دارند دیپلماتهای ما، در این خیانت بزرگ تسلیم آنها بشوند! در کنار این موضوع، تمامیت‌خواهی آنها در موضوع تحریم‌های ظالمانه و عدم همراهی با خواست یک ملت و حتی افکار عمومی جهان برای لغو تحریم‌ها، بی‌نتیجه بودن مذاکرات را قابل پیش‌بینی کرده است. در حالیکه ایران - به قول جناب رئیس‌جمهور - نرمش‌های خود را به تمامی انجام داده است، آمریکایی‌ها هنوز انتظار عقب‌نشینی وکوتاه آمدن ما را می‌کشند و البته پس از گذشت یکسال، حاضر نیستند حتی یک امتیاز نقد بدهند!
3- اما واکنش نمایندگان مجلس شورای اسلامی، همزمان با حضور تیم مذاکره‌کننده کشورمان در مسقط و بیانیه آنها در تبیین خطوط قرمز هسته‌ای کشورمان را باید در جهت  عمل به تکلیف قانونی آنها تلقی کرد. برابر اساس اصل 77 قانون اساسی «عهدنامه‌ها، مقاوله‌نامه‌ها، قراردادها و موافقتنامه‌های بین‌المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» این اصل یکی از مترقی‌ترین اصول قانون اساسی است که با بهره‌گیری از تجربیات تلخ دوران استبداد ستمشاهی و با هدف سهیم کردن مردم در مناسبات خارجی و توافقات بین‌المللی و جلوگیری از بازگشت مناسبات استبدادی و استعماری  تنظیم شده و براساس آن، مناسبات خارجی و تعهدآور بین‌المللی کشورمان، علاوه بر آنکه با همت و دقت کارگزاران سیاست خارجی و فرزندان وطن، براساس خطوط و سیاست‌های کلی نظام پیگیری می‌شود، جهت رسمیت یافتن و اجرایی شدن، نیازمند تصویب به وسیله «عصاره فضائل ملت» یعنی مجلس شورای اسلامی است. بر این اساس باید درباره مناسبات بین‌المللی، قائل به یک فرایند سه مرحله‌ای بود؛ مرحله نخست تدوین سیاست‌های کلی که به موجب قانون اساسی از سوی رهبر معظم انقلاب انجام می‌شود. مرحله دوم پیگیری سیاست‌ها توسط مقامات دیپلماتیک و انجام چانه‌زنی‌های متداول در عرصه بین‌المللی برای پیشبرد اهداف کلان تدوین شده و بالاخره مرحله سوم، بررسی مذاکرات و تفاهم‌نامه‌های تنظیمی توسط نمایندگان به منظور ارزیابی انطباق یا عدم انطباق متون تنظیمی با سیاست‌های ابلاغی و مصالح ملی. نامه دویست تن از نمایندگان مجلس و تبیین خطوط قرمز پنجگانه هسته‌ای را باید در همین فرایند و اجرای اصل 77 قانون اساسی دانسته و به فال نیک گرفت.
در مجموع، آنچه از چندین دور مذاکره در یکسال گذشته و حتی ادوار قبل از آن آشکار می‌شود، نیاز مبرم غرب به عادی‌سازی روابط با ایران است. راز این نیاز را افزون بر اوضاع اقتصادی آن کشور‌ها و ظرفیت‌های شگفت‌انگیز کشورمان، باید در نفوذ  و اقتدار بی‌نظیر ایران در منطقه و تاثیر غیرقابل انکار آن در معادلات سیاسی و اجتماعی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دانست. شواهد متعددی از نیاز غرب به توافق با ما حکایت می‌‌کند، اما از بین شواهد فراوان می‌توان به دو نمونه نزدیک و اخیر یعنی  دو نامه منتشر شده در  این روزها اشاره کرد؛ نخست  نامه بیش از ده مقام ارشد سابق اروپایی به 1+5 که طی آن صریحاً بر لزوم انجام توافق و دست برداشتن از لجاجت با ایران تأکید کرده‌اند و دوم نامه رئیس‌جمهور آمریکا به رهبر معظم انقلاب که از عجز آنها در رویارویی با مسائل جاری و نیاز مبرم به همکاری کشورمان و... حکایت دارد.
در چنین شرایطی، اشتباه گرفتن صورت مسئله و بی‌توجهی به نیاز دشمن و محتاج دانستن کشورمان، اشتباهی استراتژیک و جبران‌ناپذیر است که به یقین از سوی مردم و نمایندگانشان پذیرفته نمی‌شود.
حسین شمسیان