kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۲۹۶۷
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳

شاخص‌های تفکر و منش قارونی  در قرآن

 
 
محمد مهدی ربیعیان
سنت‌ها و احکام الهی اموری جامع، کلی، عام و مطلق است؛ از همین رو در قرآن از قوانین الهی سخن به میان می‌آید که وضعیت مؤمنان، کافران، ظالمان، فاجران، متقین و مانند آنها را تبیین کرده و توصیه‌ها، بشارت‌ها یا انذارهایی را درباره آنان ارائه می‌دهد.
با این همه گاه اشخاص چنان اهمیت می‌یابند که به عنوان نمادهای خیر و شر مورد تاکید قرار می‌گیرند. این‌گونه است که از ابلیس و فرعون به عنوان نمادهای تکبر، استکبار، ظلم و علوّ یا از قارون به عنوان نماد تکاثر و تفاخر و خود بینی یا از‌هامان به عنوان نماد تزویر و از سامری به عنوان نماد عالمان گمراه گر یاد می‌شود. بر این اساس وقتی از قارون سخن به میان می‌آید تنها شخص او مطرح نیست، بلکه شخصیت او به عنوان نماد تکاثر و تفاخر و خود بینی مطرح است که رذایل اخلاقی او در هر کسی یافت شود او را به مصیبت قارونی مبتلا می‌کند که دنیا و آخرتش تباه است. در نوشتار زیر درباره شاخص‌های تفکر و منش قارونی و خطرات آن در قرآن سخن گفته شده است.
***
رذایل اخلاقی قارون
«قارون بن یَصهر» پسر عموی حضرت موسی(ع) (المیزان، ج 19، ص 392؛ الکشاف، ج 3، ص 598)و از بزرگان بنی اسرائیل و فردی با نفوذ در میان آنان بوده است.(جامع البیان، ج 11، جزء 20، ص 128)
معروف‌ترین و مشهورترین ویژگی قارون که او را ضرب‌المثل کرده همان ثروت قارونی (قصص، آیات 76 و 79) در کنار قدرت فرعونی است.
بر اساس تعالیم قرآن، سنت الهی ابتلاء در قالب‌های شرور و خیرات انجام می‌شود(انبیاء، آیه 35)؛ از دیگر سنت‌های الهی «قسمت» در رزق و نبوت (زخرف، آیه 32) و نیز سنت «قبض و بسط» است.(اسراء، آیه 30؛ قصص، آیه 82) بنابراین، خدا به هر که خواهد در قالب سنت‌های الهی ثروت یا فقر می‌دهد که اینها بیانگر تکریم یا اهانت نسبت به افراد نیست. (فجر، آیات 15 تا 17)
البته آفریدگار بشر می‌داند که انسان اگر بهره‌مند از «بسط»(افزایش) در رزق شود، طغیان و تجاوزگری می‌کند، بنابراین بر اساس مقدرات و مقدار تعیین شده برایش می‌فرستد تا گرفتار تجاوزگری نشود.(شوری، آیه 27) با این همه همان گونه که برخی از انسان‌ها با فقر و ضعف امتحان می‌شوند، ابتلا و امتحان برخی دیگر با ثروت و قدرت است. این بدان معناست که ضعف و قوت یا فقر و غنای افراد هیچ ارتباطی به علم اقتصاد یا اراده شخصی آنان ندارد؛ بلکه اگر خدا می‌دهد بنا به حکمت است و اگر می‌گیرد بنا به مصلحتی است که در «ام الکتاب» بر اساس مقدرات تعیین شده است. پس انسان‌ها نباید نسبت به داده‌ها یا گرفته‌ها سرمست و مغرور یا مأیوس شوند. (حدید، آیات 22 و 23)
بر همین اساس، برخلاف تصور قارون که ثروت خویش را به سبب علم و تخصص خود می‌دانست، از نظر قرآن، دارایی او احسان الهی در حق او بوده تا ببیند در مقام شکرگزاری عملی در حق دیگران احسان می‌کند یا نه؟ (قصص، آیات 76 تا 78)
بر اساس گزارش‌های قرآنی، ثروت‌ها و گنج‌های قارونی در صندوق‌ها و خزائنی قرار داشت که گروهی قدرتمند تنها مسئول حمل‌ونقل کلیدهای این خزائن بودند.(همان) البته حمل کلیدهای صندوق‌ها و خزائن گنج حتی برای گروهی نیرومند نیز کاری دشوار بود که این خود بیانگر حجم بالای ثروت اوست.(همان)
از نگاه آموزه‌های قرآنی، مشکل قارون، ثروت او نبود، بلکه رذایل اخلاقی بود که به سبب ثروت در او ایجاد شده بود و شخصیت و شاکله هویتی و شخصیتی او را به نماد تکاثرطلبی و تفاخرگرایی مستکبران ثروتمند تبدیل کرده و او را در کنار دو نماد دیگر مستکبران قدرتمند و فریب یعنی فرعون و‌هامان قرار داده بود و این‌گونه مثلث شوم و پلید زر و زور و تزویر علیه دعوت الهی موسی(ع) شکل گرفته بود. مشکل دیگر او این بود که گردآوری ثروت را در نتیجه هوش و تلاش و دانش و تخصص خود می‌دانست و نگاهی کاملا خود محور و خود بزرگ بین داشت.(غافر، آیات 23 و 24؛ عنکبوت، آیه 39) قارون گرفتار تکبر درونی و استکبار رفتاری شد(عنکبوت، آیه 39) تا جایی که همانند فرعون خود را برتر از دیگران دانست.(قصص، آیات 76 و 83) بنابراین، به جای تقوای الهی و حرکت در چارچوب سنت‌ها و قوانین حاکم بر هستی‌، در مسیر ضلالت و فجور افتاد و بی‌تقوایی را پیشه کرد.(همان) این‌گونه است که علیه قوانین و احکام الهی که حضرت موسی(ع) در میان امت بیان می‌کرد، رویه مخالفت در پیش گرفت و علیه حاکمیت موسی(ع) تجاوزگری در پیش گرفت.(قصص، آیه 76) همین روحیه و رویه موجب می‌شود تا در برابر آیات و معجزات الهی موسی(ع) موضع مخالفت بگیرد و علیه دلایل محکم و سلطه کلامی و بیانی ایشان قرار گیرد و با افترا به آن حضرت ایشان را ساحر و آیات و معجزات الهی را سحر بداند و آن را نپذیرد و حضرت موسی‌(ع) را بسیار دروغگو توصیف کند.(غافر، آیات 23 و 24)
اما مشکل قارون در برابر دعوت‌های حضرت موسی(ع)، تحت تاثیر روحیه تکاثرگرایی و جمع ثروت(قصص، آیات 76 و 77)، تجمل گرایی و خودنمایی(قصص، آیه 79) و فخرفروشی(همان) اوست و وقتی موسی(ع) با آیات روشن و معجزات الهی قارون را به دین آسمانی دعوت می‌کند و از او می‌خواهد تا از آنچه خدا به او احسان کرده بخشی را به فقیران ببخشد، او این را بر نمی‌تابد؛ زیرا روحیه ثروت اندوزی، بخل ورزی و خودداری از احسان به دیگران او را به مخالفت و تکذیب پیامبر و معجزات الهی وادار می‌کند.(قصص، آیات 76 تا 79؛ غافر، آیات 23 تا 25)
بنابراین، می‌توان گفت که از مهم‌ترین رذایل اخلاقی قارون، خودبرتر بینی، ثروت اندوزی‌، تجمل‌گرایی‌، خودنمایی‌، تفاخر، تجاوزگری،غرور علمی، تکبر و استکبار‌، اتکا به خود و تخصص و دانش خویش است که او را به اموری چون افتراء و تکذیب نسبت به ساحت دین و دینداری و پیامبر الهی می‌کشاند. البته شکی نیست که این امور خود عاملی می‌شود تا قارون نه تنها به فساد گرایش داشته باشد، بلکه جزو مفسدان شده و به ترویج و تحکیم فساد بیندیشد و افزون بر ترک احسان و بخل ورزی گرفتار بدمستی شود که انسان را از جاده تعادل و اعتدال خارج می‌کند و موجبات فساد و منکرات اجتماعی و اخلاقی را فراهم می‌سازد.(همان)
انذارها و هشدارهای حضرت موسی(ع) و دعوت با آیات روشن و معجزات محکم باز نتوانست روح و روان قارون را تکان دهد و او را در مسیر هدایت الهی و فطرت و دین آسمانی بازگرداند، بلکه قارون در کنار فرعون و ‌هامان قرار گرفت و با اعلان کفر، به جنگ حضرت موسی(ع) و آموزه‌های وحیانی او آمد(همان؛ عنکبوت، آیه 28) و تلاش کرد تا با گناهکاری‌، با انواع مکر و حیله راه را بر دین و خداپرستان ببندد و با ناسپاسی و استفاده نادرست از ثروت خدادادی، آن را در خدمت کفر و فرعون قرار دهد.(همان؛ قصص، آیات 76 تا 79؛ غافر، آیات 23 تا 25)
فرجام شوم قارون گرایی
از نظر قرآن، اکثریت مردم به ظواهر امور می‌نگرند و فاقد تعقل و تفقه و ژرف نگری نسبت به امور هستند؛ زیرا چنان غرق در هواهای نفسانی هستند که وسوسه‌های شیطانی‌،آنان را از حقیقت و حکمت خلقت غافل می‌کند و بر خلاف تعهدات فطری و آموزه‌های دینی از مسیر پروردگاری خارج می‌شوند و در گمراهی فرو می‌غلتند.(اعراف، آیات 172 و 179؛ بقره، آیات 6 تا 15)
همچنین اکثریت مردم به جای تعقل و ژرف اندیشی و توجه به سنت‌های الهی حاکم بر هستی‌، به زینت‌های زندگی دنیوی دلبسته شده و دنبال الگوهایی هستند که در این امر موفقیت‌هایی داشته و به نظر کامیاب بوده‌اند. از همین رو یکی از پرسش‌های بسیار و پر تکرار مردم این است که فلان شخص که اصولا به دین اعتقادی ندارد یا هر خلاف قانون و جرمی را مرتکب می‌شود، چرا روز به روز وضعیتش بهتر می‌شود و بر ثروت و قدرتش افزوده می‌شود؟ 
این در حالی است که بر اساس سنت‌های الهی‌، اولا: ثروت و قدرت یکی از موارد ابتلا و آزمایش است تا سیه رو شود هر که در او غش باشد(انبیاء، آیه 35)؛ ثانیا: هر شخصی ولو کافر در عمر خویش کارهای خیر و نیک داشته که باید پاداش عملش را در دنیا بگیرد؛ زیرا هیچ اعتقادی برای آخرت ندارد و برای او در آخرت چیزی نیست و خدای عادل باید براساس ساختار «جزاء وفاق»(نباء، آیه 36) پاداش کارهای نیک و خیر او مانند کمک به والدین، فرزندان، فعالیت‌های خدماتی، محبت به مخلوقات، رفتارهای نیک با دیگران و مانند آنها را در همین دنیا بدهد.ثالثا: بر اساس سنت استدراج و امهال‌، خدا به کافران و منافقان و مجرمان مهلت می‌دهد تا پیمانه خویش را پر کنند و بر همین اساس درجه درجه بر قدرت و ثروتشان می‌افزاید تا ناگهان در کمال غفلت جانشان را بستاند.(اعراف، آیات 182 و 183؛ قلم، آیات 44 و 45)
بنابراین، از نظر قرآن، هر آدم بظاهر موفقی نباید سرمشق در زندگی قرار گیرد؛ اما بیشتر مردم این‌گونه هستند و بر اساس ظاهر‌، هر کسی را الگوی خویش قرار می‌دهند. در داستان قارون هم جز برخی از خردمندان قوم موسی(ع)، بقیه مردم دنبال قارون رفته و او را سرمشق قرار دادند و دوست داشتند در چارچوب فلسفه و سبک زندگی قارونی زندگی کنند. این‌گونه است که به جای حضرت موسی(ع) قارون سرمشق مردم یهودی آن عصر شد و هشدارها و انذارهای موسی(ع) هیچ تاثیر و کارکرد مثبتی نداشت؛ زیرا همگی آرزو داشتند قارون شوند و زندگی قارونی داشته باشند.(قصص، آیات 76 تا 83)
در چنین شرایطی است که خدا با نمایشی از قدرت، قارون را با خانه و ثروتش در زمین فروبرد تا کسی در اندیشه فلسفه و سبک قارونی نیفتد.(همان) 
این غضب الهی و نابودی قارون و ثروتش موجب شد تا کسانی که تا دیروز افسوس زندگی قارون را می‌خوردند بیدار شده و از اینکه چنین آرزویی داشتند خود را سرزنش کنند و بگویند خدا به ما رحم کرد که قارون نشدیم و گرفتار سرنوشتی چنین بد نگشتیم.(همان) در چنین وضعیتی که ظاهر بین‌ها که تا دیروز حسرت زندگی قارونی را داشتند، بیدار شدند و دانستند که ثروت قارونی و مکر و نقشه او در برابر خشم الهی کاره‌ای نیست و بی‌تاثیر و بی‌فایده است.(همان) 
بنابراین، ذلتی که برای قارون در این هلاکت ذلت بار پدیدار شد، برای مردم ثابت کرد که عزت در ثروت نیست و کسی نمی‌تواند با ثروت یا تکبر و خود برتربینی و مانند آنها از خشم الهی خود را برهاند. پس چیزی که نمی‌تواند نجات بخش از خشم الهی باشد، هیچ سودی ندارد که انسان همه دغدغه‌اش را بدان صرف کند، بلکه باید با بهره‌گیری درست از ثروت و قدرت و استفاده از آن برای کمال خویش و دیگران در قالب احسان و عدالت، عزت دنیوی و ابدی اخروی را به دست آورد و دل به این امور فاقد بقا نبندد.(همان) پس کسی که تکبر دارد و استکبار می‌ورزد و تجاوزگری پیشه می‌کند، گمان نبرد که از خشم خدا رسته و در امنیت و آسایش و آرامش است، بلکه خدا او را چنان ناگهان می‌گیرد که مایه شگفتی همگان می‌شود.(همان؛ عنکبوت، آیه 39)