کد خبر: ۲۹۲۶۵۹
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۹
نگاهی به «کاری که جنیفر انجام داد»

جنایات مهاجــران در نبود هویت

 
 
 
فاطمه قاسم‌آبادی
کانادا کشوری است که در نظر مردم عادی و به خصوص کسانی که قصد مهاجرت دارند، نسبت به دیگر کشورها و به خصوص نسبت به همسایه‌اش آمریکا، شرایط بهتر و محیط آرام تری دارد. شاید در مقیاس کلان، این مطلب درست باشد ولی واقعیت این است که کمرنگ و توخالی شدن اعتقادات مردم در این کشور سرمایه‌داری که جمعیت زیادی از مهاجرین را در خود جای داده است، مشکلات و فجایع زیادی را با خود به همراه آورده است.
البته نباید فراموش کرد که زیر پوسته خنک و برفی این کشور، در روزگاری نه چندان دور، متعصبین انگلوساکسون با بی‌رحمی بومیان را قتل عام کردند و خودشان در زمین‌ها و خانه‌هایشان جایگزین شدند، حالا اما جمعیت مهاجرین در کانادا به قدری زیاد شده که پا به پای بقیه نژاد سفیدپوست در آن، رشد کرده و مهاجرین در حال حاضر جزئی جداناپذیر از همین فرهنگ شده‌اند و گاه حتی در جنایت و بی‌رحمی، از نسل گذشته سفیدپوستان هم پیشی می‌گیرند. مستند «کاری که جنیفر انجام داد» ساخته «جنی پاپلول» محصول سال 2024 شبکه نت فلیکس است. این مستند، به بررسی جنایتی در مورد یک خانواده مهاجر ویتنامی، در کانادا می‌پردازد.
ماجرای شب هولناک
در یک شب عادی، در منطقه‌ای به نام «مارکام» در کانادا که به آرامش و امنیت شهرت دارد، اتفاق عجیبی می‌افتد. دختری به نام «جنیفر پَن» که از خانواده‌ای مهاجر و ویتنامی است، با پلیس تماس می‌گیرد و عنوان می‌کند که چند دزد به خانه‌شان آمده‌اند و پدر و مادرش را با گلوله هدف قرار داده‌اند. مادر جنیفر آن شب در جا کشته می‌شود ولی پدرش با وجود اینکه گلوله‌ای در چشمش زده بودند، زنده می‌ماند و به شدت زخمی می‌شود. وقتی پلیس وارد ماجرا می‌شود و تحقیقات اولیه کامل می‌شود، جنیفر مظنون شماره یک آن‌ها می‌شود و همه احتمال می‌دهند که او با کمک دوست پسرش «دنیل» (که دلال مواد مخدر بود و مانند جنیفر در خانواده‌ای مهاجر زندگی می‌کرد)، این جنایت را مرتکب شده است. در نهایت معلوم می‌شود که والدین جنیفر که بسیار سخت کار می‌کرده‌اند، در تمام عمر او را تحت فشار قرار داده بودند تا پیشرفت کند و مایه سرافرازی‌شان شود. آن‌ها او را از چهار سالگی به کلاس پیانو می‌فرستند و مجبورش می‌کنند که سخت تمرین کند و در مورد درس‌هایش هم وضعیت به همین منوال بود. جنیفر توانست در موسیقی موفق شود ولی درس‌هایش اصلاً خوب نبود و با این حال پدر و مادرش اصرار داشتند او در رشته پزشکی درس بخواند و وقتی جنیفر گفت دل و جرئت خواندن این رشته را ندارد، آن‌ها مجبورش کردند تا داروسازی را دنبال کند. جنیفر که هیچ علاقه‌ای به رشته داروسازی نداشت، تمام مدت مثلاً تحصیلش در دانشگاه را به درآوردن ادای درس خواندن گذراند و پول شهریه را هم خرج دوست پسرش کرد و در نهایت هم با جعل مدرک داروسازی، پدر و مادرش را مدتی قانع کرد اما رازش پنهان نماند و وقتی والدینش فهمیدند که او در رشته مورد علاقه آن‌ها درس نخوانده، از او خواستند پول‌شان را پس بدهد... در همین زمان بود که جنیفر تصمیم گرفت از دست والدینش خلاص شود و با دنیل به عنوان تنها کسی که فکر می‌کرد به خود واقعی او اهمیت می‌دهد، نقشه قتل آن‌ها را می‌کشد....
باتلاق بحران هویت 
یکی از نکات مهمی که در مستند «کاری که جنیفر کرد» به آن توجه می‌شود، نشان دادن عقده‌های حقارت مهاجرین است، که فرقی نمی‌کند از آمریکای لاتین به آمریکا یا کانادا مهاجرت کرده‌اند یا کشورهای شرقی. تقریباً همه مهاجرین، زمانی که به نقطه‌ای می‌رسند که می‌توانند گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند و وضعیت مالی قابل قبولی پیدا می‌کنند، بزرگ‌ترین آرزویشان پیشرفت بسیار زیاد فرزندان‌شان در آن جامعه است و به خاطر همین هم در بیشتر مواقع، فشار زیادی به آن‌ها می‌آورند و توقع دارند در ازای زحمات زیادشان، فرزندانشان بسیار مطیع و بیشتر از آن، موفق باشند و جایگاه اجتماعی آن‌ها را هم بالا ببرند!
این آرزو به خودی خود بد نیست ولی راه رسیدن به آن در صورتی که به روح و روان فرزندان آسیب وارد کند، قابل توجیه نیست.
معمولاً خانواده‌های شرقی مانند خانواده جنیفر، مسیر دوگانه‌ای برای تربیت فرزندانشان در پیش می‌گیرند، آن‌ها از طرفی به خاطر جا افتادن در آن جامعه اسم و هویت فرزند خود را مانند کانادایی‌ها از بین اسامی انگلیسی انتخاب می‌کنند و شرایط رسیدن به برخی پزهای قشر متوسط آن جامعه مانند کلاس پیانو رفتن و... را برای فرزندانشان مهیا می‌کنند و به رسم یک جامعه سرمایه‌سالار، بزرگ‌ترین ارزش را نه ارزش‌های انسانی، که موفقیت و جایگاه اجتماعی برای فرزندشان تعریف می‌کنند ولی از طرف دیگر، آنها مانند یک خانواده سنتی و شرقی، فرزندانشان را به شدت در روابطشان محدود می‌کنند و یک شخصیت وابسته از آن‌ها می‌سازند که بر خلاف سبک تربیتی آن جامعه، به هیچ وجه برای مستقل بودن، آماده نیستند.
این دوگانگی معیارها برای تربیت فرزندان در بین مهاجران، در این داستان باعث شد، جنیفر پن، برای خلاصی از دست فشارهای والدینش و رسیدن به ثروت‌شان‌، دست به چنین اقدام احمقانه‌ای بزند و در یک شب، کل جوانی‌اش را از دست بدهد و پشت میله‌های زندان تا سال‌ها باقی بماند.
اسب‌هایی برای برد در مسابقات
در مستند «کاری که جنیفر انجام داد»، مخاطبین می‌بینند که فشار بیش از حد این خانواده ویتنامی برای موفقیت تنها فرزندشان، نتیجه عکس می‌دهد و با توجه به نبود اعتقادات و سست شدن اخلاق، هیچ چیز نمی‌تواند جلوی دختر خشمگین را بگیرد....
گاهی علاقه به پیشرفت فرزندان و تلاش برای هدایت آن‌ها به سمت آینده‌ای بهتر، برای والدین، فاصله‌اش با استبداد و فشار آوردن به آن‌ها، برای کسب افتخارات بالاتر، به باریکی یک تار مو می‌شود... در این مستند می‌بینیم که جنیفر طبق شهادت معلمان و دوستانش، دختری پرتلاش و خوش اخلاق بوده است ولی با بیشتر شدن فشار خانواده‌اش، او بیشتر سعی می‌کند به دوستش دنیل که انسان درستی نیست، نزدیک شود و در نهایت هم نقشه قتل خانواده جنیفر با کمک و معرفی خلافکاری از جانب دنیل جلو می‌رود.
در مستند «کاری که جنیفر انجام داد»، می‌بینیم کارآگاه «دبورا گلدینگ» به عنوان یک افسر زن رنگین پوست، عنوان می‌کند که او هم به عنوان دختر یک خانواده مهاجر، مشکلاتی مانند جنیفر را تجربه کرده است و والدینش مدام سعی می‌کردند به او القا کنند که باید با تلاش بیشتر و عالی بودن در همه کارها، خودش را به بقیه ثابت کند و زحمات پدر و مادرش را هدر ندهد. 
به عبارت بهتر، خانواده‌های مهاجر، مسئله پایین‌تر حس کردن خودشان، در جامعه سفید پوستان انگلیسی زبان را با تلاش و بالا کشیدن جایگاه اجتماعی، قابل جبران می‌دانند و این تفکر سمی، که مهاجرین همیشه باید خود را ثابت کنند، برای عده زیادی از نسل بعدی دردسرساز و مخرب می‌شود. 
در بیشتر مواقع این نوع تفکر، باعث می‌شود روابط فرزندان و والدینشان مانند اسب‌های مسابقه و صاحبان‌شان شود که تنها دلیل وجود اسب‌ها برای صاحبان‌شان، برد در مسابقات است و در غیر این صورت، ارزش خاصی برایشان ندارند.
مجرمان دم دستی
در مستند «کاری که جنیفر انجام داد»، مخاطبین می‌بینند که جنیفر در بازجویی اولیه پلیس، مهاجم را یک پسر سیاه‌پوست معرفی می‌کند که به خاطر مشکلاتی که با پدرش سر مواد مخدر داشت، مرتکب این جنایت شد. درست است که ادعای درگیری با مواد مخدر و سیاه پوست بی‌رحم، شاید برای رد گم کردن از طرف جنیفر صورت گرفت ولی این واقعیت که سیاه‌پوستان معمولاً به خاطر فقر زیاد در آمریکا و کانادا رو به کارهای خلاف می‌آورند و گزینه‌های خوبی برای متهم کردن هستند را هم نشان می‌دهد.
اینکه حتی دختری مثل جنیفر که از خانواده‌ای زردپوست و ویتنامی است، سعی کند در حد و اندازه خودش، تمام جرم‌ها را سر سیاه‌پوست ماجرا بیندازد، نشان از این مسئله دارد که الگوی ظلم به سیاه‌پوستان و انداختن تقصیرها گردن آن‌ها، به قدری در جامعه سفیدپوستان رواج دارد که حتی دیگر رنگین‌پوستان هم از آن سوءاستفاده می‌کنند و جرم‌های خودشان را بر گردن آن‌ها می‌اندازند!
ماجرای جنیفر پن و خانواده‌اش، منطقه مارکا و مهاجران را در شوک فرو برد و در این مستند، تعدادی از همین افراد جلوی دوربین آمدند و عنوان کردند که باور نمی‌کنند یک خانواده به ظاهر آرام، با دختری خونگرم که همه سعی‌اش را برای رضایت خانواده و معلم‌هایش کرده بود، چطور به چنین نقطه‌ای رسید و این سرنوشت شوم را برای خودش رقم زد.