kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۷۷۶
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۷

جرعه‌ای از مواعظ حکیمانه امـام حسين‌(ع)

 
 
علی جواهردهی
یکی از روش‌های تعلیمی و تربیتی و تزکیه نفس، موعظه حسنه یا همان پندهای نیک است؛ مواعظ حسنه می‌تواند به شکل همراهی، معرفت و منشی را در شخص دیگر ایجاد کند که همدلی‌،نتیجه آن  است. امام حسین(ع) همانند دیگر پیشوایان به این مهم توجه داشته است. آنچه می‌آید گوشه‌ای از مواعظ حسنه است که امام حسین(ع) در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون بیان کرده است. 
***
نقش مواعظ حسنه در تعلیم و تزکیه نفس 
خداوند، قرآن را کتاب تعلیم و تزکیه می‌داند و نقش پیامبران به‌ویژه پیامبر گرامی اسلام(ص) را نیز تعلیم و تزکیه دانسته و بعثت ایشان را در همین راستا توصیف و تبیین کرده است، آنجا که می‌فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ بيقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد كه‏ پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتا ب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.(آل عمران، آیه 164 و نیز در همین رابطه نگاه کنید: بقره، آیات 129 و 151؛ جمعه، آیه 2)
پیامبر اکرم(ص) نیز خود با بیان دیگر با اشاره به غایت بودن تزکیه در بعثت خویش به مکارم اخلاقی اشاره کرده و می‌فرماید: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ براستی برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته شده ام.(مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 16‌، ص 210؛ ج 68، ص 382)
برای اینکه تزکیه نفوس انجام گیرد و مردم به پاکی و پاکیزگی تمام دست یابند و از نظر پندار و منش و کنش نیک گردند، باید روش‌ها و اسبابی در پیش گرفته شود که یکی از آنها، موعظه حسنه  یا پند نیکو است. خداوند می‌فرماید: ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ با حكمت و پند نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شيوه‏اى‏ كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت، پروردگار تو به حال‏ كسى كه از راه او منحرف شده ونیز به حال‏ راه‏يافتگان داناتر است.(نحل، آیه 125)
در این آیه بیان شده که دعوت به راه خدا که همان صراط مستقیم دین اسلام و رسیدن به تزکیه و پاکی نفس است، باید با روش‌های گوناگونی انجام گیرد که شامل برهان و ادله عقلانی و حکمت‌ها و اهداف هستی‌، پندهای نیک و مجادله و گفت‌وگوهای معقول و مقبولی است که هر دو طرف به عنوان مبنا می‌پذیرند.
در این میان دومین راه پس از روش حکمت همان روش موعظه حسنه است. موعظه به سخنان کلی و معقول و مقبولی گفته می‌شود که مجموعه اصول معرفتی و رفتاری را به دیگری می‌آموزد. در حکمت عنصر اصلی همان کلیات معقول است که ممکن است که مقبول مخاطب نباشد، اما در موعظه نیک افزون بر کلیات معقول، سخن طوری است که مقبول مخاطب و شنونده نیز است؛ اما مجادله نیک‌، افزون بر دو عنصر معقول کلی بودن و مقبولیت، به قصد اقناع مخاطب و شنونده انجام می‌گیرد؛ زیرا مخاطب تنها پیام گیرنده نیست؛ بلکه بخشی از یک گفت‌وگو است و وقتی از جدال احسن استفاده می‌شود که مخاطب مطلبی را نمی‌پذیرد و نیاز است تا از عناصر معقول کلی و مقبولی در گفت‌وگو به قصد اقناع مخاطب استفاده شود.
در آیه مورد بحث برای حکمت قیدی آورده نشده است؛ اما برای موعظه از قید «حسنه» و برای مجادله از قید «احسن» استفاده شده است؛ زیرا موعظه می‌تواند با درشتی و با سخنان بد و حتی زشت همراه شود؛ چنان‌که عده‌ای از والدین از این روش برای تربیت فرزند استفاده می‌کنند که بازتاب‌های منفی داشته و موجب درشتگویی فرزند و‌گریزش از والدین به جای گرایش می‌شود. از همین رو، خداوند می‌خواهد تا پند و موعظه کلی که انجام می‌گیرد، با عبارت‌های نیک و نیکو انجام شود و جاذبه داشته باشد نه آنکه دافعه او‌،‌گریزش مخاطب را موجب شود. 
روش‌های مجادله
مجادله نیز می‌تواند به سه شکل انجام شود:
 1. مجادله باطل با ادله نه تنها غیر معقول  و غیر مقبول انجام گیرد و شخص را فریب دهد و به دلیل جهل طرف مقابل و یا ناتوانی در استدلال‌، او را مغلوب و قانع کند که البته این نه تنها موجب اغرای به جهل و انداختن مخاطب در جهالت و نادانی بیشتر است، بلکه ممکن است با روشن شدن حق برای طرف دیگر، به مخالفت‌های شدیدتر در آینده رو آورد و حتی مطالب حق قطعی و یقینی را نپذیرد؛ 2. مجادله حسن و نیک؛ در این نوع مجادله، سخن معقول است، ولی مقبول مخاطب نیست. از این رو، بحث همین طور ادامه می‌یابد و به سرانجامی نمی‌رسد و هر دو از یکدیگر در حالی جدا می‌شوند که جز کینه و ناراحتی و دلخوری برای دو طرف ثمره‌ای ندارد. خداوند این شیوه از بحث و مجادله را برای پیامبران و پیروان آنان در دعوت به سوی راه خدا و صراط مستقیم دین و تزکیه نفوس دیگران نمی‌پسندد و جوازی برای آن در این حوزه نمی‌دهد؛ 3. مجادله احسن و نیکوتر که با استفاده از ادله معقول و مقبول از طرف دیگر گفت‌وگو انجام می‌گیرد و بهترین روشی است که می‌توان برای اقناع طرف گفت‌وگوی جدلی بهره برد. به هر حال، دومین راهی که خداوند برای دعوت به حق و صراط مستقیم دین اسلام سفارش بلکه فرمان می‌دهد تا مورد استفاده قرار گیرد، موعظه حسنه است که با استفاده از مسائل کلی معقول و مقبول انجام می‌گیرد.
البته اگر بخواهیم تاثیرگذارتر در مخاطب باشیم و او را تزکیه‌نماییم، باید از نصیحت نیز استفاده کنیم که از آن به اندرز یاد می‌شود. به این معنا که افزون بر پند نیک و موعظه حسنه که به شکل بیان مطالب کلی معقول و مقبول انجام می‌گیرد، با توجه به خصوصیات و روحیات مخاطب، به نصیحت وی نیز اقدام کنیم. 
تفاوت موعظه و نصیحت در این است که موعظه بیان مطالب کلی و عام به قصد خیرخواهی و نیکی انجام می‌شود اما نصیحت به شکل خاص نسبت به دیگری صورت می‌گیرد و در آن به بیان نقاط ضعف او پرداخته می‌شود تا اصلاح کند.
موعظه حسنه و پند نیکو را می‌توان در یک جمع مطرح کرد تا همگان استفاده کنند؛ زیرا به مسائل کلی معقول و مقبول توجه داده می‌شود و در قالب یادآوری امور کلی است. البته هر شنونده‌ای ممکن است یک عیب را در خود بیابد و با توجه به روشی که موعظه‌گر می‌دهد به اصلاح آن بپردازد. در سخنرانی‌های عمومی مسائلی مانند گناهان زبان و آثار و راه‌های درمان این بیماری‌های اخلاقی مطرح می‌شود که همان موعظه حسنه است؛ اما هرگز از نصیحت سخنی به میان نمی‌آید؛ زیرا نصیحت، عیب‌شناسی و بیان آن برای برطرف کردن آن عیب در شخص معین با توجه به روحیات و خصوصیات اخلاقی اوست. از این رو نمی‌توان به نصیحت در جمع پرداخت؛ زیرا آسیب زا و موجب‌گریزش افراد می‌شود.
هر گاه نزد کسی که نمی‌شناسید می‌روید، از او موعظه حسنه بخواهید نه آنکه درخواست نصیحت کنید، اما اگر با شخصی ارتباط نزدیک دارید و آن شخص در مقام پدر معنوی شما است، در آن زمان می‌توانید درخواست نصیحت کنید و از وی بخواهید با توجه به روحیات و اخلاق و منش و کنش شما، عیوب و نواقص در شما را به عنوان آینه ببیند و بگوید و راه‌های درمان و اصلاح آن عیب و نقص را نشان دهد.
قرآن و پیامبران و امامان، موعظه‌گران نیک الهی
خداوند در قرآن در توصیف موعظه می‌فرماید:اى مردم، بيقين، براى شما از جانب پروردگارتان موعظه‌ای و درمانى براى آنچه در سينه‏هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان به خدا آمده است.(یونس، آیه 57)
در آیات دیگری چون 120 سوره هود، آیه 138 سوره آل عمران، و آیه 34 سوره نور قرآن را موعظه الهی برای بشر، متقیان و مؤمنان دانسته است. به این معنا که این قرآن هدایت و موعظه برای همگان است، ولی به طور طبیعی متقیان و مؤمنان بهترین استفاده را از موعظه‌های قرآنی خواهند کرد؛ اما دیگران چنین استفاده‌ای نخواهند کرد یا اصولا با آن مخالفت کرده و برخلاف آن عمل می‌کنند.
در قرآن مصادیقی از موعظه‌های نیک الهی مطرح شده است. از جمله در آیه 2 طلاق آمده است: و چون عده آنها سرآمد، آنها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید و شهادت را برای خدا برپا دارید؛ این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می‌شوند! و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند، در جایی دیگر این‌گونه موعظه می‌کند: و آنان که با زنان خود ظهار کنند، سپس از گفته خود برگردند، پیش از تماس و مجامعت باید برده‌ای آزاد کنند. به این عمل پند و موعظه می‌شوید (تا دیگر به این کار حرام اقدام نکنید) و خدا به تمام کردار شما آگاه است. (مجادله، آیه 3) البته قرآن فقط خود را کتاب موعظه نمی‌داند، بلکه کتاب‌های آسمانی دیگر از جمله انجیل و تورات را نیز کتاب موعظه دانسته است که خداوند در آن کلیاتی معقول و مقبول را برای هدایت و رشد و تزکیه مردم بیان کرده است.(مائده، آیه 64؛ اعراف، آیه 145)
نقش پیامبران و اولیای خاص الهی از جمله چهارده معصوم(ع) تزکیه نفس از سوی خداوند است؛ زیرا مردمان به تنهائی نمی‌توانند از عهده این مهم بر آیند بلکه خداوند به وسیله پیامبران و قرآن و دیگر کتب آسمانی این تزکیه نفس را انجام می‌دهد. این مطلب از آیات گوناگون قرآن که برخی از آنها بیان شده به دست می‌آید. (آل عمران، آیه 164؛ بقره، آیات 129 و 151؛ جمعه، آیه 2؛ نساء، آیه 49؛ نور، آیه 21)
موعظه‌های نیک امام حسین(ع)
امام حسین(ع) به عنوان یکی از چهارده معصوم(ع) در مقام ولایت الهی نقش تعیین‌کننده در تزکیه نفوس بشر دارد. ایشان نیز به فرمان الهی از همه روش‌ها برای تزکیه و تعلیم بشر استفاده کرده است؛ زیرا همه امامان‌(ع) در حکم نور واحد و نفس واحد هستند و وقتی از پیامبر(ص) گفته می‌شود، گویی از همه امامان سخن به میان می‌آید؛ خداوند در آیه 61 سوره آل عمران که همان آیه مباهله است امام علی(ع) را جان پیامبر(ص) دانسته است و پیامبر(ص) نیز خود در سخنان بسیار دیگر معصومان را جان خویش دانسته است؛ چنان‌که در‌باره امام حسین(ع) می‌فرماید:«حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا، حسین سبط من الاسباط‌، حسین از من است و من هم از حسینم، هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوست او باد، حسین نواده‌ای است از نوادگان انبیاء».(بحار الانوار، ج 43، ص261؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 3، ص262)
با نگاهی به آموزه‌های اسلامی می‌توان گفت که چهارده معصوم(ع) یک انسان 250 ساله است که البته اگر عمر امام زمان(ع) را تاکنون بر آورد کنیم بیش از هزار سال خواهد شد، اما همان مقطعی که ایشان حضور داشتند مراد است.  از یک نظر چون همه پیامبران(ع) یک سخن داشته‌اند و موعظه‌های الهی آنان یک چیز بوده است، می‌توان گفت که یک انسان از آدم(ع) تا خاتم اوصیاء حضرت مهدی(عج)‌،بشریت را به حق و دین اسلام دعوت می‌کند؛ از این رو خداوند می‌فرماید مؤمنان میان پیامبران تفاوتی قائل نیستند و فرقی برای آنان در این اصل نیست.(بقره، آیات 136 و 285؛ آل عمران، آیه 84) در این‌جا به برخی از موعظه‌های حسنه و حکیمانه امام حسین(ع) اشاره می‌شود:
1.فنای غیر خدا: اینکه  انسان بداند باقی نیست و فانی می‌شود، موجب می‌شود تا به دنیا و آنچه در آن است به نوعی دیگر نگاه کند و زندگی‌اش را به طوری دیگر سامان دهد و سبک زندگی خویش را بر اساس این نگرش تغییر داده و تعیین کند. بنابراین به مقام و مال و منال دل نمی‌بندد و برای کسب آن، همه انسانیت و شرافت خویش را تباه نمی‌کند و تن به ذلت و خواری کسب آن نمی‌دهد. امام حسين(ع)فرمود: اِنَّ سُكّانَ السَّمواتِ يَفْنُونَ وَاَهْلَ الاَرْضِ يَمُوتُونَ وَجَمِيعُ الْبَرِيَّةِ لا يَبْقُونَ وَكُلَّ شَىْ ءٍ‌هالِكٌ اِلاّ وَجْهَهُ؛ آسمانيان فانى مى شوند و زمينيان مى ميرند و همه آنها ناپايدارند و همه چيز از بين رفتنى است جـز خــدا.(فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 94 ـ مقاتل الطالبيين، ص 112)
2.ترک شادی افراطی و بی‌پایگی دنیا: انسان وقتی ببیند که مرگ همواره در کمین انسان است و دنیا در حال تغییر و دگرگونی است به طوری که هیچ چیز را بقایی نیست، دیگر به داشته‌هایش دل نمی‌بندد و گرفتار شادی افراطی و هیجانی نمی‌شود که بزن و برقص راه اندازد. امام حسين‌(ع)با توجه به این خصوصیات دنیا و زندگی بشر چنین موعظه فرموده است: وُجِدَ لَوْحٌ تَحْتَ حائِطِ مَدينَهٍ مِنْ الْمَدائِنِ مَكْتُوبٌ فِيهِ: عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ؟ وَعَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ؟ وَعَجِبْتُ لِمَنِ اخْتَبَرَ الدُّنْيا كَيْفَ يَطْمَئِنُّ اِلَيْها؛ زير ديوار شهرى از شهرها لوحى پيدا شد كه در آن چنين نوشته شده بود: تعجّب مى كنم براى كسى كه به مرگ يقين دارد چطور شادى مى كند و در شگفتم از كسى كه سرنوشت را قبول دارد چگونه اندوهگين مى‌شود و عجب دارم از كسى كه دنيا را آزمايش كرده، باز چگونه به آن اطمينان پيدا مى كند! (عيون 
اخبارالرضا، ج 2، ص 48)
3. محاسبه روز قیامت: از آموزه‌های قرآنی به دست می‌آید که آنچه می‌تواند به عنوان مهم‌ترین عامل تنظیم‌کننده رفتار انسان مطرح باشد، همان قیامت و حساب و کتاب آن است؛ زیرا کسی که قیامت را باور نداشته باشد و حساب و کتابی برای آن نداند، خودش را برای هر فجور و زشتی آماده می‌کند. از این رو خداوند در آیات نخست سوره قیامت بیان می‌کند اینان که درباره قیامت شبهه علمی می‌کنند دچار شهوت عملی هستند و می‌خواهند این‌گونه جلوی خویش را باز کرده و به فجور بپردازند و پرده‌دری کرده و هیچ حدود و محدودیتی را نپذیرند. اما اگر کسی قائل به قیامت و حساب و کتاب آن شود دیگر خودش را نگه می‌دارد و به جای فجور به سمت تقوا می‌رود و با احتیاط رفتار کرده و بی‌گدار و تنها بر اساس ظن و گمان رفتار نمی‌کند و تا علم به حقانیت چیزی و یا بطلان چیزی پیدا نکرده عملی را انجام نمی‌دهد. امام حسين(ع) به معاويه بر اساس مسئله قیامت و حساب و کتاب آن، چنین هشدار داده و موعظه می‌کند: وَاعْـلَمْ أَنَّ لِلّهِ تَعالى كِـتاباً لايُغادِرُ صَغيرَةً وَلاكَبيرَةً اِلاّ اَحْصاها وَلَيْسَ اللّهُ بِناسٍ لِأَخْذِكَ بِالْظِنَّةِ، وَقَتْلِكَ اَوْلِياءَهُ؛ بدان كه خـداوند داراى كتـابى است كه هيـچ ريز و درشتى را فرو نمىگذارد و همه آنها را مى نويسد و خداوند فراموش نمىكند كارهاى تو را كه تنها با گمان، دستگير مىكنى و دوستان خدا را مىكشى.(بحارالانوار، ج 73، ص 353. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 48) 
4. آزادى مطلق در نفی امور: چنان‌که گفته شد معاد و باور به حساب و کتاب آن نقش کلیدی در رفتار و تغییر و اصلاح آن دارد. امام در موعظه دیگری با اشاره به برخی از حقایق‌، آزادی مطلق را در گرو اموری دانسته است. در روایت است: مردى آمد خدمت امام حسين(ع) و گفت مردى گناهكارم و نمى توانم از گناه خودارى كنم مرا موعظه كن. امام در پاسخ فرمود: اِفْعَلْ خَمْسَةَ أشْياءَ وَاذْنِبْ ماشِئْتَ، فَأَوَّلُ ذلِكَ: لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللّهِ وَاذْنِبْ ماشِئْتَ، وَالثّانى: اُخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللّهِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَالثالِثُ:اُطْلُبْ مَوْضِعاً لايَراكَ اللّهُ وَاذْنِبْ ماشِئْتَ، وَالرّابِعُ: اِذا جاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَالْخامِسُ: اِذا اَدْخلَكَ مالِكٌ فى النّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النّارِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ؛   پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستى گناه كن: 1 ـ روزى خدا را نخور هر چه مى خواهى گناه كن؛ 2 ـ از حكومت و ولایت خدا خارج شو، هر چه دلت مى خواهد انجام ده؛ 3 ـ جايى را انتخـاب كن كه خـدا تـو را نبيند بعـد هر چه مى خواهى گناه مرتكب شو؛ 4 ـ زمانى كه عزرائيل آمد روح تو را بگيرد او را از خودت دور كن، هرچه خواستى انجام بده؛ 5 ـ وقتى كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهى كه مى خواهى انجام ده. (موسوعة كلمات الامام الحسين‌، ح 559)
5. عرضه اعمال در هر روز: مراقبت روزانه در دستور کار مؤمنان است؛ از این رو هر روز به محاسبه نفس خویش می‌پردازند و در صورت خطا و گناه استغفار کرده و به اصلاح و جبران می‌پردازند. توجه‌دهی افراد به اینکه هر روز اعمال انسان عرضه و محاسبه می‌شود خود به تغییر رفتار خواهد انجامید.امام حسین‌(ع) در موعظه‌ای می‌فرماید: إِنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُمَّةِ ما مِنْ صَباحٍ اِلاّ وَتُعْـرَضُ عـَلَى اللّهِ؛ اعـمال اين امّـت هـر روز بر خداوند متعال عرضه مى شود. (بحارالانوار، ج 73، ص 353. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 48)
6. عـبرت از گذشـتگان: در آیات قرآن بسیار برای عبرت گیری از زندگی گذشتگان تاکید شده و خداوند داستان اقوام را برای این منظور بیان کرده است. امام حسین(ع) نیز در موعظه‌ای می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ تَفَكَّرْ وَقُلْ اَيْنَ مُلُوكُ الدُّنْيا وَاَرْبابُهَا الَّذينَ عَمَرُوا وَاحْتَفَرُوا أَنْهارَها وَغَرَسُوا أَشْجارَها وَمَدَنُوا مَدائِنَها، فارَقُوها وَهُمْ كارِهُونَ؛ اى فرزند آدم! انديشه كن وبگو: كجايند پادشاهان جهان و صاحبان دنيا كه آن را آباد كردند و نهرها كندند و درختان كاشتند و شهرها بنا كردند و بعد با ناخرسندى از آنها جدا شدند. (ارشاد القلوب، ج 1، ص 29) (فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 94 ـ مقاتل الطالبيين، ص 112)
7. فقر و بيـمارى و مرگ، عوامل ذلت آدمی: شناخت عوامل عزت و ذلت می‌تواند به انسان کمک کند تا خود را در پی عوامل عزت برده و از عوامل ذلت دور نگه دارد. 
البته به نظر می‌رسد که برخی از این عوامل را نمی‌توان بسادگی از خود دور ساخت و با آن دست و پنجه نرم کرد. از جمله آنها مواردی است که امام حسين‌(ع)بیان  فرموده است: لَوْلا ثَلاثَهٌ ما وَضَعَ ابْنُ آدَمَ رَأْسَهُ لِشَىْءٍ: اَلْفَقْرُوَ الْمَرَضُ وَالْمَوْتُ؛ اگر سه چيز نبود انسان در مقابل هيچ چـيز سر فرود نمى آورد: 1 ـ فقر و تنگدستى 2 ـ بيـمارى 3 ـ مـرگ. (نزهه الناظر، ص 80)