kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۴۲۱
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۲
یادی از روحاني شهید جواد کریمی دوزجی

بال و پر سوخته

 
 
 
سعید رضایی
نسبت به باندپیچی سفید صورت، دست‌ها و پاهایش حس غریبی داشت، حسی که حتی برای خودش هم روشن نبود، انگار پارچه‌های سفید توری در خودشان چیزی را نهفته داشتند که برای او مکشوف نبود، به رنگ سفید باند‌ها و زردی دارویی که از لای باند‌ها بیرون زده بود، خیره می‌شد و به فکر فرو می‌رفت، تا اینکه یک‌روز، راز خواب‌های دوران بچگی‌اش را آن وقت، که خواب پروانه‌های آتش گرفته را زیاد می‌دید، در لابلای باندهای پیچیده شده دور صورت، دست‌ها و پاهایش پیدا کرد...
***
جواد کریمی اوزجی، دوم آذر 1345 در تهران متولد شد، دوران کودکی او در پای منبر و مراسم‌های مذهبی و هیئت‌ها گذشت و دوره‌های تحصیلی خود را در مدرسه‌ ابتدائی نیک‌پرور، مدرسه راهنمایی فتح، و دبیرستان شهدای هفت تیر تا اخذ مدرک دیپلم تجربی گذراند.
جواد در دوران تحصیلات خود در دبیرستان شهدای هفت تیر به مبارزه علیه هواداران گروهک‌ها پرداخت و در این حوزه کارهای فرهنگی تاثیرگذاری انجام داد.
او پس از اتمام دبیرستان ابتدا به مدرسه مروی و سپس در مسجد امین‌الدوله در حضور حضرت آیت‌الله حق‌شناس به کسب علوم دینی پرداخت و همراه با مسائل دینی در بسیج فعالیت می‌کرد.
یکی از دوستان نزدیک او می‌گوید: «جواد همیشه در کار تبلیغ و ترویج و تدریس طلاب در حوزه علمیه فعالیت داشت و محل درآمدش، شهریه‌ای بود که از حوزه دریافت می‌کرد و بعدها نیز مشخص شد که این مقدار پول را نیز به ایتام انفاق می‌کرد.»
به نقل دوستان و آشنایان او، ویژگی برتر و برجسته جواد کریمی، اخلاص و عمق ایمان او بود که زبانزد خاص و عام بود و اینکه بسیار علاقه‌مند به امر به معروف و نهی از منکر بود و بارها بر سر این هدف به وسیله منافقین مجروح و مضروب شد.
او در سال 1365 برای اولین بار به جبهه‌ها اعزام شد و پس از مدتی در یکی از عملیات‌ها، از ناحیه صورت و دست و سینه دچار مجروحیت (سوختگی) شدید شد.
او با توجه به مجروحیت شدید بستر استراحت را رها کرد و به جبهه بازگشت و در عملیات‌های مختلف حضور یافت.
او در وصیتنامه خود خطاب به پدر و مادرش نوشت: «اول پدر و آقاى عزيز و زحمتكشى كه سمت سرورى و بزرگى اهل بيت و محفل گرم خانوادگى را داريد و آن اينكه مى‌خواهم تو را در مصائب و ناكامي‌ها و دشواري‌ها صبور مشاهده نمايم و روحم و جانم به صبرت و به بردباريت شادمان شود و ثانياً از بعضى تندخويي‌ها و گستاخي‌ها كه بعضاً داشته‌ام كمال ندامت و پشيمانى را به پيشگاهتان عرضه مى‌كنم و اميدوارم خداوند به شما عمر با عزت كرامت نمايد دلگير از من به خاطر كمك نكردن در بعضى امور و رنجش‌ها نباشى و بدانى هميشه به يادتان و به فكرتان بوده و مى‌باشم و شما هم با لبان خندان و شكوفا و با روحى باز به ياد من باشيد و از دعاى خير خودتان هرچند در كنارتان نيستم «جسماً» بنده را فراموش نفرماييد و حقير را شاكر و قدردان زحمات و تلاشهايتان براى آسايش خانواده و بنده بدانيد و همچنين اين قدردانى و تشكر را هرچند با كمال خضوع و خشوع توأم است لايق و درخور اين همه تلاش و زحمت شما و مادر عزيز نمى‌دانم.
مادرم كه مرا در دامان پاكش پروريد و با شيرش كه به مهر و محبت و ولايت اهل بيت‌(ع) آغشته بود و شيره جانش بزرگم نمود و در بسيارى از امور ياريم كرد و به حول و قوه الهى دستم را مى‌گرفت كه اميدوارم همراه با صبرتان همگى رهروان صديق و عزاداران مخلص و دلسوخته‌اى براى شهدا باشيد و همواره رهرو طريق شهدا و از آن خيل گلگون كفن تبعيت كنيد و تو اى مادر بچه‌ها را حسين‌(ع) گونه و زينب(س) وار بار آور و پرورش بده و اين واقعه را خير و نظر و لطف الهى بدان كه به شما و حقير نصيب گرديده و از شما هم به خاطر زحماتتان در اين ايام كوتاه عمر هر چند با لسان الكن و قاصرم قدردانى و سپاسگزارى مى‌كنم و ليكن واقفم و آگاهم كه تقدير شما را فقط حضرت حى تواند كردن و بس.»
جواد کریمی در دوران حضورش در جبهه‌ها در لشگر 27 محمد رسول‌الله (ص) در گردان مالک به رزم مشغول بود و سپس به گردان مقداد منتقل شد. او سرانجام در عملیات مرصاد به دست منافقین در منطقه اسلام‌آباد به شهادت رسید.
همرزمان او درباره چگونگی شهادت او می‌گویند: جواد در خط عملیاتی مرصاد در تنگه چهارزبر حسن‌آباد پوشش شلیکی برای حرکت نیروهای خودی با تیربار ایجاد کرده بود و در همان منطقه شناسایی شده و مورد اصابت ترکش از ناحیه سر قرار گرفت و به شهادت رسید.
توصیه آخر شهید
«تلاش و سعي‌تان بر وحدت كلمه، همان امري كه حضرت امام بر آن تكيه دارند باشد. از مواضع اختلاف دوري گزينيد به ريسمان الهي كه سبب وحدت و اتفاق است چنگ زنيد و در هر مجلسي و محفلي كه برپايي‌اش باعث شوكت و عظمت اسلام است، حضور آگاهانه داشته باشيد.»