kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۹۴۰
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
طنز دفاع مقدس

باتری‌هایی که با چشم مصرف شد!

 
 
 
علی‌اصغر نامداری از آزادگان سرافراز دفاع مقدس در کتاب «زبون دراز» به بیان خاطره‌ای طنزآمیز از دوران اسارت خود پرداخته که به این شرح است:
بچه‌ها در اردوگاه موصل ۳، روی بعضی از نگهبان‌های بعثی که بی‌جهت اسرا را اذیت می‌کردند، اسم‌های عجیب‌وغریبی گذاشته بودند. 
اسم یکی از آن‌ها ممد گاوه بود.
او موقع راه رفتن، مثل گاو سرش را به سمت جلو خم می‌کرد و تکان می‌داد. 
یک سبیل‌کلفت مثل دسته کتری هم گذاشته بود تا بچه‌ها از او حساب 
ببرند.
البته اغلب نگهبان‌های اردوگاه زرنگ، خشن و پاچه‌پاره بودند؛ اما ممد گاوه واقعاً احمق و کودن بود. همین خصیصه او باعث شده بود گاهی اسرا از حماقت او به نفع خودشان 
بهره ببرند.
مسئول رادیو در آسایشگاه که هویتش نامشخص بود، مخفیانه باتری‌های کم‌رمق رادیو را با باتری‌های ساعت آسایشگاه عوض می‌کرد. 
وقتی عقربه‌های ساعت از حرکت می‌ایستاد، قربانی؛ ارشد آسایشگاه، عمداً به ممد گاوه می‌گفت برود باتری‌ها را تعویض کند.
یک روز ممد با دوتا باتری نو آمد و گفت: من همین دو سه هفته پیش باتری ساعت رو عوض کردم؛ چی شد زود تموم شد؟
قربانی خیلی با احترام و جدی به او گفت: سیدی! اولاً که باتری‌های قدیم خیلی بهتر از باتری‌های امروزی بود؛ ثانیاً تعداد افرادی که به این ساعت نگاه می‌کنند زیاده؛ به همین دلیل باتریاش زود تموم می‌شه!
ممد گاوه چند بار به علامت تأیید سرش را تکان داد. باتری‌های نو را روی ساعت انداخت و باتری‌های کهنه را با خودش برد.