kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۸۶۶
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۵

آیا ارائه تفسیر از شعر تنها منوط به یافتن ذهنیت شاعر آن است؟

 
 
علی قربان‌نژاد
هنر شعر دنیایی پیچیده و پر رمز و راز دارد. چرا که این هنر در بستر زبان شکل می‌گیرد که خودش دنیایی از اسرار است. متن سطوح مختلف دارد. 
بر همین اساس می‌توان گفت که تقریبا برای تمام کسانی که به عرصه شعر پا گذاشته یا می‌گذارند یکی از نخستین سؤالاتی که برای آنها مطرح می‌شود این است که یک متن را چه هنگام می‌توان شعر دانست؟ و یا به عبارت دیگر آیا خط مرز دقیقی وجود دارد که هر متنی را که از آن عبور کند شعر 
بنامند؟!
در حقیقت چنین خط مرز دقیق و مشخصی وجود ندارد اما شعر صاحب ویژگی‌هایی است که با توجه به آنها می‌توان در مورد اینکه یک متن در قوالب موزون عروضی «شعر است یا نظم» و یا در قالب‌های نوظهور «شعر است یا نثر» نظر داد.
یکی از ویژگی‌های شعر نسبت به دیگر متون این است که شعر عرصه زایندگی مفاهیم گوناگون است. به این معنا که شعر تفسیر و تاویل پذیر است. چیزی که از آن با عنوان «هرمنوتیک» نام می‌برند. 
در حقیقت اگر زبان در متون دیگر یکسویه است و عرصه‌ای تعاملی ندارد اما زبان در شعر می‌تواند عرصه‌ای مشارکتی داشته باشد. بیایید این معنا را با یک مثال سهل‌الوصول کنیم:
فرض کنید زبان در شعر پی و بنیان یک ساختمان را بنا می‌کند و ستون‌های آن را و دیوارهای اصلی و دورتا دور بنا را می‌سازد و سپس به مخاطبی که به آن وارد شده اجازه می‌دهد تا بنا بر دانش و آموخته‌ها و علایقش داخل آن بنا را تقسیم‌بندی کند که کجا‌هال باشد و کجا اتاق خواب و... دیوارها چه رنگی داشته باشند و... می‌بینید؟ این‌گونه مفاهیم نهائی در شعر حاصل تعامل متن و ذهن مخاطب است و متن شعر به مخاطب خود اجازه می‌دهد تا او نیز در تکمیل کردن بنا و به دست آمدن مفاهیم مشارکت کند. برای همین است که از خواندن شعر لذت می‌بریم چون در لحظه خواندن شعر ذهن ما با ماحصل ذهن شاعر که شعر اوست به همکاری و مشارکت می‌پردازند برای تولید مفاهیم و قطعا زیبایی که آدمی در تولید آن دخیل شود لذت آفرین است.
با این همه اما یحتمل خود شاعر هنگام سرایش شعرش معنایی را مدنظر داشته است. با در نظر داشتن سطرهای فوق سؤالی مهم به ذهن خطور می‌کند. تا همین اواخر به لطف حضرت باری تعالی ستونی را تحت عنوان «حاشیه‌نگاری بر بیتی از حافظ» به رشته تحریر در می‌آوردم. 
در هنگامه انتشار آن سلسله مطالب برخی از دوستان از من می‌پرسیدند آیا مطمئنی که حافظ از فلان بیت مقصودش این بوده که تو نگاشته‌ای؟! آری آن سؤال مهم که عرض کردم همین است: 
«آیا مهم است که هنگام تفسیر و تاویل شعر به مفهومی که در ذهن شاعر بوده برسیم یا نه؟!»
در متن حاضر تا حد امکان می‌خواهم با مدد رب خویش به سؤال فوق بپردازم. البته در پاسخ به سؤال فوق بیت‌ها همه یکسان نیستند. به این معنا که در برخی ابیات به این جهت که مثلا می‌تواند گویای اعتقادات شاعر و یا گرایش سیاسی او باشد نزدیک شدن به ذهنیت شاعر مهم است. لکن اکثر ابیات این‌گونه نیستند. 
حال در پی سؤال اصلی متن حاضر سؤالاتی دیگر نیز شکل می‌گیرند. برای نمونه اینکه مگر به جز مفهومی که شاعر براساس آن بیتی یا سطری را سامان داده مفاهیم دیگری نیز ذیل آن بیت یا سطر می‌تواند وجود داشته باشد؟! پاسخ به این سؤال این است: بله.
اساسا در ابتدای این مبحث به این پرداخته شد که شعر عرصه تاویل‌پذیری است. 
برای درک بهتر ذکر یک نمونه از تجربه شخصی احتمالا می‌تواند کمک‌کننده باشد. روزی در یک انجمن ادبی در فرهنگسرای اشراق شعری خواندم که بخشی از آن شعر این‌گونه بود: 
«...آسمان
 با رایج‌ترین ستاره‌هاش
سرنوشت تو را بافته
و دلت را 
پشت کوهی انداخته 
تا سرانجامم 
یکی از خمیازه‌های زمین باشد...»
هنگام سرایش شعر مقصودم از خمیازه‌های زمین قبر بود. به این معنا که در پی آن مقصود بودن سرانجامی از جنس رسیدن ندارد. پس از پایان جلسه شخصی نزد من آمد و ضمن سلام و احوالپرسی گفت که از سطرهایی از شعر خیلی لذت برده است. 
وقتی گفت فهمیدم همین سطرهای فوق مد نظر او هستند.
او گفت که تعبیر «دره» به خمیازه‌های زمین خیلی زیباست! از این جهت که تقابلی نیز با کوه دارد. یعنی کسی که در پی پیوند زدن سرنوشت خویش با سرنوشت معشوقش است (سرنوشتی که پشت کوه انداخته‌اند آن را) سرانجامش سقوط در دره خواهد بود. به او گفتم که من مقصودم از «خمیازه‌های زمین» این که شما فرمودید نبوده اما بدون تردید تاویل شما از آنچه من شاعر هنگام نوشتن شعر مد نظر داشته‌ام بسیار زیباتر است. 
چطور چنین چیزی ممکن است؟! 
پیش از این در مطالبی که به حاشیه‌نگاری در پیرامون ابیات حافظ اختصاص داشت متذکر شده بودم که فیلسوف بزرگ مسلمان که روش فلسفی وی تاثیرات بسیاری بر اروپا و فیلسوفان نزدیک به وی داشته است بر این اعتقاد بوده که عالم «خیال» و عالم «وهم» منابع الهامات به شعرا هستند. 
اولی یعنی عالم خیال عرصه روحانی و دومی یعنی عالم وهم عرصه شیطانی یا ظلمانی هستند. اگر این چنین باشد پس اولا شاعر نیز خود مجرایی است برای انتقال. لکن این مجرا یک مجرای منفعل نیست بلکه بسته به توانایی و ظرفیت و علایق و اعتقادات و... خویش می‌تواند مفاهیم را از آن عوالم منتقل کند. بنابراین اگر شعر حاصل اتصال روح هنرمند به یکی از دو عالم خیال و وهم می‌توان نتیجه گرفت که این امکان وجود دارد که شعر مجموعه‌ای باشد که از اتصال روح هنرمند با عوالم مذکور ساخته می‌شود. 
بر این اساس حتی ممکن است شاعر چیزی در ذهن خود داشته باشد هنگام سرایش شعر ولی مخاطب در برخورد با اثر او به کشف لایه‌هایی دیگر نایل آید. چیزهایی که حتی ممکن است شاعر خود هنگام سرایش به آنها توجهی نداشته است. شعر حلقه اتصال روح انسان است به عوالم پیشینی لذا در این دنیا شعر را عرصه تخیلات می‌نامند. تخیلاتی که در عوالم پیشین به راحتی و با اراده روح به عینیت می‌رسیدند (قطعا منظور عینیت این جهانی نیست).
بر این اساس شعر و تفسیر و تاویل آن تنها منوط به یافتن یا نزدیک شدن به ذهنیت شاعرش نیست. البته پیش از این ذکر شد که در برخی از اشعار و ابیات که می‌تواند نمایانگر اعتقادات و گرایش‌های شاعر باشد قطعا نزدیک شدن به ذهنیت شاعر در هنگام سرودن آن شعر مهم است. با این حال سؤال این است که در موارد دیگر تفسیر و تاویل شعر آیا هیچ حد و حصری وجود ندارد؟!
قطعا این طور نیست که در تفسیر و تاویل شعر ما هیچ حد و حصری نداشته باشیم. بلکه تفسیر و تاویلی که از شعر ارائه می‌شود باید ارجاعاتی داشته باشد که با مصادیق درون شعر همخوانی داشته باشد. 
به عبارتی دیگر تفسیر و تاویلی که از شعر ارائه می‌دهیم باید از جانب نشانه‌های موجود در شعر مورد حمایت و پیشتیبانی قرار گیرد. این همان حد و حصری است که در ارائه تفسیر شعر مهم است. همچنین موضوع مهم دیگر در ارائه تفسیر شعر در نظر داشتن فضای کلی شعرهای یک شاعر است. 
برای نمونه اگر در شعر شخصی مانند حافظ به کلماتی مانند «بت» برخورد می‌کنیم آیا می‌توانیم بر غیر موحد بودن شاعر حکم کنیم آن هم وقتی شاعر در شعرهای بسیار دیگری از ارادتش به رسول‌الله(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و حتی ائمه اطهار(ع) سخن گفته و خود را و معرفت و هنرش را تماما وامدار «دولت قرآن» عنوان می‌کند؟! 
پس چنان‌که پیداست ارائه تفسیر و تاویل از شعر کاری بسیار ظریف است که عوامل و مسائل بسیاری می‌تواند در شکل‌گیری آن تفسیر و تاویل مؤثر باشد که یکی از آنها ذهنیت شاعر هنگام سرایش شعر است.