حقانیت ادیان دیگر در برابر اسلام
طبق آيه 68 سوره مائده، پيامبر از اهل كتاب نميخواست كه اسلام بياورند و از آنها اقامه كتاب آسماني خودشان را ميطلبيد. آيا اين به معنای حق بودن دیگر ادیان نیست؟
- كساني كه قائل به تكثر اديان هستند، يكي از استدلالهاي آنها آيه فوق است و موضوع «پلوراليسم» را مطرح ميكنند. قبل از آنکه به تفسير آيه بپردازيم لازم است تعريفي از «پلوراليسم ديني» داشته باشيم.
پلوراليسم بدين معناست كه حقيقت و رستگاري منحصر در دينِ ويژهاي نیست و اديان بهرهاي از حقيقت مطلق دارند؛ در نتيجه پيروي از برنامههاي هر يك از آنها ميتواند مايه نجات و رستگاري انسان باشد. بر اين اساس نزاع حق و باطل از ميان اديان رخت بر بسته، خصومتها و نزاعها و مجادلات ديني، نيز جاي خود را به همدلي و همسويي ميدهند.(1)
آيه مورد پرسش چنين است: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلي شَيْءٍ حَتَّي تُقِيمُوا التَّوْراه وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِينَ»(2)؛ «بگو:ای اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحی ندارید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید. ولی آنچه بر تو از سوی پروردگارت نازل شده، (نه تنها مایه بیداری آنها نمی شود، بلکه) بر طغیان و کفر بسیاری از آنها میافزاید. بنابر این، از این قوم کافر،(و مخالفت آنها) غمگین مباش! »
ابن عباس در شأن نزول اين آيه ميگو يد: جماعتي از يهود نزد پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ آمدند و گفتند: اي پيامبر! آيا اقرار نداري كه تورات از جانب خداست؟ فرمود: اقرار دارم. آنها گفتند ما فقط به تورات ايمان داريم و به كتابهاي ديگر ايمان نداريم، از اين رو اين آيه نازل شد كه خداوند پيامبر را امر ميكند كه يهود را مخاطب سازد كه شما به دين صحيح نيستيد مگر اينکه تورات و انجيل و قرآني را كه بر همه مسلمانان نازل شده است مورد اقرار و اعتراف قرار دهيد.(3) در هر دوره از تاريخ بشر، يك دين و شريعت الهي وجود داشته و دارد؛ روح و جوهر همه شرايع آسماني يك چيز بوده و آن عبارت است از: توحيد، معاد، عمل، عبوديت و... سرانجام شرايع آسماني با شريعت اسلام پايان پذيرفت. امّا اينکه تورات وانجيل در زمان و عصر خودشان همدوش حق بودهاند، شك و شبههاي نيست امّا كلام در این است كه بعد از طلوع اسلام آيا ميتوان آنها را شريعت كامل و در عرض دين مبين اسلام قرار داد؟ مسلماً جواب منفي است، امّا مفسران در آيه فوق چند احتمال را ذكر كردهاند.
1. اين آيه اشاره به تورات و انجيل دست نخورده و تحريف نشده است كه از وحي الهي جوشيده و اصولش با تمام كتب آسماني واحد است كه عمل به آنها موجب پرورش ايمان است و اين آيه، تورات و انجيل قبل از نسخ را شامل ميشود (4) در حالي كه قرآن در چند مرتبه به تحريف شدن كتابهاي پيشين در سوره نساء آيه 46 اشاره ميكند و در آيه 41 سوره مائده صريحا میفرمايد: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعدِ مَواضِعِهِ».
2. در اين آيه شريفه نكتهاي است که لازم است به آن پرداخته شود و آن اينکه آدمي در خلال كارهاي خود اين حقيقت را درك ميكند كه اگر بخواهد كاري از كارهاي سنگين را انجام دهد، لازم است كه به جايگاهي محکم كه وي بر آن مسلط باشد تكيه كرد. به عنوان مثال كسي كه چيز سنگيني را به دوش ميگيرد پاي خود را در زمين و جایي كه لغزشگاه نباشد قرار ميدهد چون ميداند اگر جز اين كند از عهده آن برنميآيد. در امور معنوي هم براي تحمل مطالب سنگين به تكيه گاه محکمی نياز دارد.
جمله «لستم علي شيء» کنايه از اين است كه اقامه تورات و انجيل و ساير كتب آسماني كارسنگيني است و نياز به تكيه گاه محکمي دارد و با هوا وهوس نمیتوان اين كار را كرد. پس معني آيه اين است: شما جايگاه محكم، يعني تقوا وتوبه براي اقامه ديني كه خدا برايتان فرستاده است را نداريد (5) و به تعبير بعضي از مفسران به نظر ميرسد مراد از «شيء» در آيه، دين و آئين باشد يعني شما هيچ پايگاه ديني و مذهبي نداريد.(6) علاوهبر اين، آيات قبل از آن، نزول قرآن را موجب طغيان و كفر يهود ميداند و تأكيد ميكند كه بخشش گناهان اهل كتاب و ورود آنها به بهشت، تنها از راه گرويدن به اسلام ميسور خواهد بود.(7)
3. اهل كتاب ادعا مي کنند تورات و انجيل را قبول دارند، اگر در اين ادعا صادقند بايد بشارتهاي كتابهاي مقدس درباره قرآن و پيامبر اسلام را بپذيرند و هنگامي كه آن بشارتها را در كتاب قرآن ديدند سرفرود آورند كه كتاب قرآن، آخرين كتاب و كاملترين و جامعترين كتابهاي آسماني است.(8)
از طرف ديگر آيات ديگري در قرآن است که بر استقامت در دين اسلام و عدم گرايش به اديان ديگر دلالت دارد. قرآن يهود و نصاري را از گروه ايمان خارج ميداند و دستور ميدهد كه آنها را دوستان خود مگيريد و هركس از شما آنان را دوست خود بگيرد از آنان خواهد بود.(9)سوره مائده،آيه 51) و (سوره مائده، آيه 57) دربضي از آيات، اهل كتاب جزءکفار حساب شدهاند.(آل عمران،70 و98)
دسته ديگري از آيات، تعابيري مانند: «يا ايها الناس...» «يا بني آدم» همه انسانها از جمله اهل كتاب را مخاطب قرار ميدهد؛ كه اين اسلام و قرآن است كه انسان را به كمال سعادت ميرساند. (بقره، 168) (نساء، 174) (يونس، 108) و آياتي نيز به حقانيت اسلام و اظهار آن بر ساير اديان دلالت دارد: (توبه، 33) (فتح، 28) (صف، 9) با اين وجود، يهود نميتواند در اين زمان به دين خود باقي بماند.دين يهود و نصاري در عصر خودشان حق بود. استاد مطهري ميفرمايد: اگر گفته شود مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم شدن در درگاه خداست؛ پاسخ اين است كه البتّه اسلام همان تسليم است ولي حقيقت تسليم در هر زمان، شكلي داشته و در اين زمان، شكل آن، دين گرانمايهاي است كه به دست پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ ظهور يافته و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق ميگردد و بس. و لازمه تسليم شدن، پذيرفتن دستورهاي او است و روشن است همواره به آخرين دستورات خدا بايد عمل كرد و آخرين دستورات او همان چيزي است كه رسول خدا آورده است.(10) در نتيجه آيه، هيچ دلالتي بر حقانيت دين يهود و مسيحيت و اسلام در يك زمان ندارد و حق در هر زماني يكي بيش نيست و آيههاي ديگر قرآن نشان ميدهد كه تمام اديان و مردمان جهان موظف هستند از دين مبين اسلام پيروي كنند، مانند: « اين قرآن بر من وحي شده است تا شما و هركس را كه پيام قرآن به او برسد به آن بيم دهم»(11)، «همانا دين نزد خداوند، اسلام است»(12)، « هر كسي غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جمله زيانكاران خواهد بود.»(13)
__________________________
1. رباني گلپايگاني، علي، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، تهران، انديشه معاصر، 1378، ج 1، ص 20.
2. مائده/ 68.
3. طبرسي، مجمعالبيان، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1360، ج 7، ص 120.
4. طوسي، تبيان، بيروت، مكتبهًْ اعلام الاسلامي، چاپ اول، ج 3، ص 89.
5. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، بنياد فكري علامه، چ سوم، 1366، ج 6، ص 107.
6. هاشمي رفسنجاني، علي اکبر، تفسير راهنما، قم، انتشارات دفتر تبليغات، چ اول، 1374، ج 4، ص 495.
7. مائده/ 65.
8. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چ يازدهم، 1368، ج 5، ذيل آيه فوق.
9. خسروپناه، عبدالحسين، فصلنامه كتاب نقد و نظر، قم، پاييز 76، ش 4، ص 260.
10. مطهري، مرتضي، عدل الهي، انتشارات صدرا، ص 300.
11. انعام/ 19.
12. آلعمران/ 19.
13. آلعمران/ 85.