kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۷۵۱
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۰
سالگرد شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی و یارانش

حکایت سال‌های طولانی ترور آیت‌الله دکتر بهشتی

 
 
 
 دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان 
«... آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی [را] که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاب‌‏اند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده‌‏اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت‌ها؛ تهمت‌های ناگوار به ایشان می‌‏زدند! از آقای بهشتی اینها می‌‏خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می‏‌شناختم و برخلاف آنچه این بی‌‏انصاف‌ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من‏ او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏‌مند به اسلام و به دردبخور برای جامعه خودمان می‌دانستم...»
این جملات بخشی از بیانات حضرت امام خمینی رحمه‌ًْالله علیه در دیدار اقشار مختلف مردم در صبح 8 تیرماه 1360 درباره آیت‌الله شهید دکتر بهشتی است. آنچه حضرت امام را بیش از هر موضوعی نسبت به شهید مظلوم آزرده‌خاطر نموده بود، هجمه‌ای عظیم از سوی دشمنان انقلاب و اسلام علیه شخصیت دکتر بهشتی بود. 
در واقع بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین ترور شخصیت در طی دو سال و‌ اندی اوایل پیروزی انقلاب، علیه دکتر بهشتی صورت گرفت. او را «انحصار‌طلب» و «دیکتاتور» معرفی کردند و شهید بهشتی که از لحاظ سعه‌صدر و آزادی‌خواهی و منطق و استدلال در میان یاران امام شاخص بود‌، در برابر سیل این‌گونه اتهامات دم بر نیاورد و سخنی نگفت و از خود دفاعی نکرد.
او را خوشه‌چین و موج‌سوار انقلاب لقب دادند و در عین حال تاریخ را تحریف کرده و این‌گونه القاء کردند که در زمان شاه‌، امثال دکتر بهشتی در گوشه‌های عافیت نشسته بوده‌اند!
در حالی که آیت‌الله بهشتی سال‌ها ضمن برپایی کلاس‌ها و جلسات متعدد انقلابی اسلامی و آموزش و تربیت جوانان انقلابی به سازماندهی روحانیون پرداخت و جامعه روحانیت مبارز را با گروهی از علمای مبارز تشکیل داد که در دوران اوج‌گیری نهضت امام‌، نقش محوری در راه‌اندازی اعتصابات و تظاهرات و را‌هپیمایی‌ها و چاپ و پخش اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام داشت.
شهید بهشتی به روایت اسناد ساواک
برخی از اسناد ساواک، حکایت از نقش محوری شهید دکتر بهشتی در هدایت مبارزات دوران اوج‌گیری نهضت، دارد. مانند:
سند شماره 27756/ 20 ه 12 ساواک به تاریخ 23 آذرماه 1357
موضوع: دکتر سید محمد حسینی بهشتی
«... با توجه به گفتار بهشتی از ارتباطی که روحانیون و قشریون مذهبی نقاط مختلف کشور با وی دارند این‌طور نتیجه گرفته می‌شود که بهشتی رل رهبری(در داخل کشور) را به عهده ‌دارد. ضمنا اغلب این برنامه‌های ضد ملی و متشنج نمودن شهرها و اعتصابات با نظر آنها انجام می‌شود...»
و در گزارش شماره 10580/312 مورخ 25 آذر 1357 ساواک آمده است:
«...دکتر سید محمد بهشتی که درواقع مغز گردانندگان فعالیت‌های خمینی در ایران است و فعالیت شدیدی دارد...»
در واقع آیت‌الله دکتر بهشتی پس از مجازات حسنعلی منصور، نخست‌وزیر خود فروخته شاه، تحت نظر قرار گرفت و از همین روی با یاری و کمک آیت‌الله میلانی و آیت‌الله‌العظمی بروجردی راهی اروپا شد و در دیار غربت به روشنگری و افشاگری ادامه داد. اما در آستانه دهه 50 به ایران بازگشت‌، در حالی که به‌شدت زیر نظر ساواک قرار داشت، به فعالیت‌های انقلابی خود ادامه داد و به سبب همین فعالیت‌ها چند بار بازداشت شد.
 کینه دیرین منافقین 
اما فعالیت‌های روشنگرانه و آگاهی‌بخش او‌، در همان سال‌های پیش از انقلاب، گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) را حساس کرد. گروهکی که علی‌رغم نفاق چندین ساله‌، در سال 1354 به طور رسمی و علنی، مارکسیست شد و در افشای نفاقش، دکتر بهشتی سهم بسزایی داشت. به همین دلیل گروهک یاد شده، از همان زمان ترور دکتر بهشتی را در دستور کار قرار داد، چنان‌که پس از دستگیری وحید افراخته (یکی از سران گروهک مجاهدین خلق در دوران گذار به مارکسیسم) او به طرح ترور دکتر بهشتی نیز اعتراف نمود. 
سرانجام پس از 6 سال تلاش برای ترور آیت‌الله دکتر بهشتی و بعد از ترور گسترده شخصیتی او طی سال‌های 58 و 59، گروهک تروریستی مجاهدین خلق با کمک مستقیم آمریکا و فرانسه، او و برخی یارانش را طی عملیاتی شقاوت‌آمیز در هفتم تیرماه 1360 به شهادت رساندند.
مسعود رجوی (سرکرده منافقین) در سال ۱۳۷۸ در یک جلسه محرمانه با «ژنرال طاهر جلیل حبّوش» رئیس سازمان امنیت صدام به این موضوع رسما اعتراف کرد. رجوی در آن جلسه ضمن گلایه از تروریست خوانده شدن توسط برخی محافل غربی، خطاب به حبّوش گفت: 
«همان‌گونه که اطلاع دارید من در سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم. در آن سال‌ها دشمنی به این‌گونه با ما نبود و به ما تروریست نمی‌گفتند. هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می‌دانستند، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، می‌دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد و چه کسی و چرا عملیات علیه رئیس‌جمهوری و علیه رئیس‌الوزرای ایران انجام داد. آنها می‌دانستند و خوب هم می‌دانستند ولی صفت تروریست هم به ما نزدند!»
 ترور شخصیتی توسط منافقین جدید
آیت‌الله دکتر بهشتی، پس از شهادت و خصوصا پس از گذشت سال‌های دفاع مقدس و ورود کشور به دوران به اصطلاح سازندگی و حاکمیت مدعیان اصلاحات، بازهم مورد ترور و تحریف شخصیتی قرار گرفت و این بار از سوی عناصر و عواملی که بر بعضی از مناصب دولتی و حکومتی تکیه زده اما به قول شهید لاجوردی، منافق‌تر از گروهک منافقین بودند.
عناصر و عواملی که با تحریف انقلاب و اهداف آن، سعی کردند تفکرات و طرح‌های غربی را در جامعه ایرانی پیاده کرده و ارزش‌های اسلام و نظام اسلامی را زیر علامت سؤال ببرند و در این مسیر با سوءاستفاده از کم‌حافظگی برخی و سانسور واقعیات، این بار شهید بهشتی را طرفدار آزادی بی‌قید و بند و رابطه با آمریکا و مخالف سیره امام و یاران ایشان نمایاندند.
اما سخنان شهید بهشتی به همراه صوت و تصویرش همچنان باقی بوده و هست که درباره آزادی‌های اجتماعی گفت: 
«...آزادی به معنی بی‌بندوباری اصلا خواسته و آرمان ملت انقلابی ما نبود... برادرها و خواهرهای ما خواستار این بودند که نوع تعلیم و تربیت، برنامه‌های اجتماعی، برنامه‌های حکومتی، نوع امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما طوری باشد که فساد و تباهی، گناه، بی‌عفتی، ناپاکدامنی، مشروبخواری، میخواری و باده‌گساری، قماربازی و فسادهای دیگر در جامعه نباشد...»
شهید مظلوم دکتر بهشتی در 11 آذر 1359 درباره حجاب به عنوان یکی از مسیرهای اصلی آزادی و تحدید بی‌بندوباری گفت:
«رعایت حجاب اسلامی در کم کردن فساد جنسی، فساد اخلاقی ناشی از بی‏بندوباری جنسی درست است و ما باید روی آن تکیه کنیم‌، اما این فقط یک پایه مطلب است. یک پایه بزرگ مطلب تربیت زن و مرد مسلمان است به طوری که در برخورد با یکدیگر مواظب باشند چه می‏کنند، کجا هستند...»
 حجاب در جامعه اختیاری نیست
شهید بهشتی، حجاب را برای زن یک امر اختیاری ندانسته و در این باره اظهار داشت:
«... اگر به آن خانم گفتند... در کوچه و خیابان که می‌آیی لباس و پوشش شما ساده باشد، اندام‌های بدن و موی سر شما پوشیده باشد، سخن گفتن و نحوه برخورد با این و آن و طرز راه رفتن همه آنها باوقار و سنگین و متین باشد... خوب اگر بگوید این چیزهایی که شما می‌گویید خوب است ولی من دلم می‌خواهد نیمه برهنه از خانه بیرون بیایم، با آرایش تمام‌عیار در خیابان ظاهر بشوم در اینجا نظام اسلامی با او چه کند؟ آزادی او را حفظ و رعایت کند و به او بگوید آزاد هستی خانم؟ ما حرف خودمان را به شما زده‌ایم، شما می‌خواهی گوش کن یا گوش نکن آزاد هستی؟ گوش کردی خوشا به سعادتت، گوش نکردی عذابش دامن خودت را می‌گیرد؟ نه خیر! در آنجا ما نهی از منکر می‌کنیم...»
 کنایه‌های شهید بهشتی به لیبرال‌ها
ایشان در سخنرانی دیگری با کنایه به بی‌بندوباری‌های به اصطلاح هنری تحت عنوان آزادی هنر اشاره کرده و گفت:
«... (می گویند) اگر گاهی هم خواستند فیلم‌های سکسی در سینما نشان بدهند، دیگر هی نگویید نرو، فیلم را نیاور... آخر این چه آزادی شد؟! چرا نمی‌گذارند انسان آزادانه فیلم‌های سکسی تباه‌کننده بیاورد؟! خب دلش می‌خواهد برود و ببیند، آزاد است. تو فیلم سکسی بیاور، در سینما نمایش بده. انسان هم آزاد است، می‌خواهد می‌رود، نمی‌خواهد، نمی‌رود! این می‌شود آزادی! داشتن استخرهای شنای مختلط برای زن و مرد، خوب است، باشد. حالا اگر کسی مقدس است و دیندار، خودش آنجا نرود! زن‌ها و مردها با شیوه‌ها و لباس‌های نامطلوب ناموزون در جامعه بیایند یا به محل کارشان بروند، عیبی ندارد. خب یک زن خیلی متدین است، خودش نرود، خودش نکند! یک جوان متدین است، خودش چشمش را زیر بیندازد! اگر خانم‌ها با هفت قلم آرایش و طنازی از این سو به آن سو خیابان راه می‌روند، او آزاد است، این هم آزاد است. او آزاد است آن‌گونه راه برود، این هم آزاد است نگاه نکند!...»
اما آیت‌الله دکتر بهشتی پس از این کنایه‌ها و بازگویی سخن برخی لیبرال‌ها، به صراحت پاسخ می‌دهد:
«... نه آقاجان! ما این جور آزادی را نفی می‌کنیم. ما می‌گوییم در این کشورهای اروپایی که زادگاه لیبرالیسم است... ما می‌بینیم آنجا راه به سوی تباهی انسان گشوده است نه به سوی شکوفایی انسان، چرا؟ برای اینکه در یک محیط اجتماعی که دائما زیر فشار اشعه مرئی و نامرئی جاذبه‌های جنسی قرار دارد، انسان واقعا در آنجا آزاد نیست... اسلام روی نقش کندکننده محیط فاسد، نقش کندکننده فساد و ظلم حاکم بر محیط که حرکت انسان آزاد را کند و دشوار می‌کند، حساسیت دارد و نمی‌تواند در برابر این نقش کندکننده ظلم و فساد ساکت و بی‌تفاوت بماند...»