سالگرد شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی
آنها در زیر شکنجههای قرون وسطایی رژیم شاه شهید شدند
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
شب پنجشنبه 21 خرداد 1349 بود که برق زندان قزل قلعه به یکباره قطع شد و زندان در تاریکی فرو رفت. پس از لحظهای چندتن شتابان وارد سلول آیتالله سعیدی شدند و ناگهان فریادی از درون سلول به گوش رسید و سپس سکوتی مرموز بر فضا حاکم گردید.
زندانیانی که در کنار سلول سعیدی بودند، نتوانستند بفهمند که چه جریانی روی داده است. دیری نپایید که برق زندان روشن شد، زندانیانی که حس کنجکاویشان تحریک شده بود، به سلول آیتالله سعیدی سرک کشیدند و با منظره وحشتناک و فاجعهباری مواجه شدند. سعیدی با وضع غیرعادی در گوشه سلول افتاده بود و عمامه به دور گردن او محکم حلقه شده بود.1
ساواک در گزارشهایی متناقض ادعا کرد:
«نامبرده در حدود ساعت 21 روز 20/3/49 با استفاده از خاموشی برق منطقه به وسیله فرونمودن دستمال به حلق خود، خودکشی کرده است.»!
و در گزارش دیگری اعلام نمود: «مرگ او را خونریزی لوزالمعده تشخیص دادهاند»!!
اما برخلاف گزارشهای ضدونقیض ساواک، رئیس اداره پزشکی قانونی پس از تشریح و کالبدشکافی اعلام کرد:
«مرگ نامبرده شوک ناشی از ضربه به شبکه عصبی خورشیدی تعیین میشود که ناشی از ضربات متعدد به ناحیه شکم بوده»2
و همین سند، موجبات رسوایی ساواک و مدعیان حقوق بشر و آزادی و دموکراسی شد که از شاه و رژیمش دفاع میکردند و میکنند.
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
جرم اصلی آیتالله شهید سعیدی این بود که با تبدیل مسجد امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) به یکی از فعالترین کانونهای نهضت امام خمینی طی سالهای 1344 تا 1349 به پیروی از ولایت فقیه و رهبر محبوبش حضرت امام، هزاران نفر از مردم مسلمان را با تبلیغات و تعلیمات مستمر و برنامهریزی شده، تحت تاثیر قرار داد.
جرمش این بود که به تبعیت از امام و مرادش، عامل اصلی همه سیهروزیها و جنایات شاه را اربابان آمریکاییاش دانست و شاه را جز نوکری حلقه به گوش به حساب نیاورد. از همین روی، همواره در راس افشاگریها و روشنگریهایش، استعمار آمریکا و تباهکاریهای آن قرار داشت.
جرمش این بود که در مسجد امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) ضمن وعظ و خطابه و برپایی نمازهای جماعت، به تدریس دروس حوزه و به خصوص تحریرالوسیله امام و تربیت روحانیون انقلابی و مبارز پرداخت و با برپایی کلاسهای آموزش برای بانوان و تشکل آنها، زنان را نیز به میدان نهضت آورد و با همراهی آنان، نشریات دینی و روشنگرانه تحت عنوان «مسجد امام هفتم» منتشر نمود.
اما جرم نابخشودنی آیتالله شهید سعیدی از نظر شاه و مزدورانش، این بود که با ورود سرمایهداران صهیونیست آمریکایی به ایران در بهار 1349، علاوه بر یک سخنرانی افشاگرانه در تاریخ 18 اردیبهشت همان سال، نامهای دراعتراض به نفوذ غارتگران آمریکایی خطاب به علماء و روحانیون منتشر کرد که به واقع جامعه ایران را تکان داد.
برای کاپیتولاسیون قربانیاش کردند
اما شهادت روحانیون در زیر شکنجههای ساواک، تنها به آیتالله سعیدی محدود نبود. چند سال پیش از او و در ایام پس از تبعید امام بود که خبر شهادت یکی از روحانیون جوان و مبارز حوزه علمیه قم به نام حجتالاسلام سید کاظم قریشی در زندان و زیر شکنجه، پخش شد.
سید کاظم از روحانیونی بود که در قیام 15 خرداد 1342، دستگیر و مدت 3 ماه را در زندان قزل قلعه گذراند. او پس از آزادی از زندان، در منابر و مساجد از حضرت امام دفاع و بر علیه رژیم شاه سخنرانی کرد و پس از موضعگیری امام علیه کاپیتولاسیون و تبعید ایشان هم در هر مجلس و منبری شرکت میکرد و علیه قانون مصونیت مستشاران آمریکایی سخن میگفت.
تا اینکه در ماه رمضان 1344 او را دستگیر کرده و به قزل قلعه بردند. خانوادهاش با مشکلات بسیار، بیش از دو بار موفق به ملاقات وی نشده و بالاخره شش ماه پس از دستگیریاش به آنها خبر دادند که سید کاظم قریشی در زندان به شهادت رسیده است.
خانواده سید کاظم با هزاران دردسر و تلاش بسیار موفق به دریافت پیکر او شده و آن را به پزشکی قانونی برده و با کالبد شکافی، متوجه شدند که سید کاظم را بیرحمانه مسموم کرده و به شهادت رساندهاند.3
پاهایش را در روغن داغ سوزاندند
آیتالله غفاری روحانی مبارز دیگری بود که مسجد الهادی تهران را به کانون نهضت امام بدل ساخت. او پس از بازداشت و دستگیریهای متعدد، سرانجام در 12 تیرماه 1353 برای آخرین بار دستگیر شد و این بار به کمیته مشترک ضدخرابکاری منتقل گردید و زیر شدیدترین شکنجههای ساواک قرار گرفت.
اسناد ساواک و گزارشهای انتقال مداوم آیتالله غفاری به بهداری زندان، حکایت از شدت شکنجههایی است که بر ایشان وارد میشد. مثلا در روز 22/9/1353 به بهداری زندان قصر منتقل و به علت تب، فشار خون و اختلالات ادراری بستری شد.4 بستگان ایشان نقل کردهاند که در آخرین دیدار، اصلا نمیتوانسته برروی صندلی بنشیند و خودش اظهار داشته که این آخرین دیدار ماست.5
سرانجام آیتالله حسین غفاری در تاریخ 4/10/1353 در ساعت 15:30 بر اثر شدت شکنجههای اعمال شده، به شهادت رسید. در گزارش بهداری زندان قصر، علت مرگ را خونریزی مغزی تشخیص داده و آثار شکنجه را به روشنی در آن گزارش درج کردند:
«... آثار چند لکه کبودی مربوط به زمان حیات که در حال زرد شدن میباشد (حدود یک هفته از وقوع آنها گذشته است)... در ناحیه کنار خارجی زانوی راست، کنار داخلی زانوی چپ و سمت پایین و خارج ساق پای راست و یک لکه دیگر... در پشت زانوی راست مشاهده میگردد که باز شد. در طرح زیرجلدی نیز کبودی وجود دارد... داخل جمجمه دیده شد، در سمت راست خونریزی و لخته بودن به وزن 120 گرم... دیده میشود که روی نیمکره سمت راست هم بر اثر فشار گودی گذاشته است. پایین... خونی است. قفسه روی شکم باز شد... با توجه به علائم فوق، علت مرگ، خونریزی مغزی تعیین گردید.»6
در اعلامیه حوزه علمیه قم که در همان زمان انتشار یافت، آمده بود:
«... براساس آنچه شاهدان عینی هنگام خاکسپاری مشاهده کردند، بدن آیتالله غفاری کاملا متلاشی، پیشانیاش سوراخ و پاهایش در روغن داغ سوزانده شده و با چنین حالتی به شهادت رسید...»
جرم آیتالله شهید غفاری هم این بود که از سال 1344 با برعهده گرفتن امام جماعت مسجد الهادی تهران، درباره اهداف و آرمانهای حضرت امام و بر علیه برنامههای استعماری رژیم شاه، به روشنگری و افشاگری پرداخت و جلسات تفسیر قرآن برقرار نمود.
مهرههای کمرش در اثر شکنجه چرک کرد
از دیگر روحانیون مبارزی که در زیر شکنجههای وحشیانه رژیم شاه به شهادت رسید، حجتالاسلام والمسلمین شیخ عبدالحسین سبحانی بود. او در سال 1342 با آغاز نهضت امام، در استان لرستان و شهر خرمآباد به تبلیغ این نهضت و افشای نقشههای استعماری شاه و اربابان آمریکاییاش پرداخت که همین امر برای اولین بار موجب دستگیری او را به وجود آورد.
سپس به دزفول رفت و با تشکیل «انجمن دانشوران اسلامی شهرستان دزفول»، گروهی از جوانان متعهد را گرد آورد و به فعالیتهای انقلابی/اسلامی سوقشان داد. پس از تعطیلی این انجمن توسط ساواک، مرکز دیگری تاسیس نمود به نام «مجمع علمی تعلیمات اسلامی» که این مرکز نیز پس از مدتی توسط ساواک تعطیل گردید.
اما او خسته و ناامید نشد و این بار برای آگاهی نسل جوان، «انجمن اسلامی ارشاد» را تاسیس کرد و به تبلیغ درس حکومت اسلامی حضرت امام پرداخت ولی این بار شهید سبحانی را دستگیر کرده و به زیر شکنجههای سبعانه کشیدند.
عبدالحسین سبحانی را که در زیر شکنجههای ساواک خرد شده بود، کشان کشان به بیدادگاه نظامی شاه بردند و از او خواستند از اعمال گذشتهاش اظهار پشیمانی نموده و از شاه تقاضای عفو کند! اما او تنها آیات قرآن را تلاوت میکرد و از همین روی پس از بیدادگاه هم جلادان ساواک مجددا سبحانی را به زیر شکنجه برده و پیکر نحیف و کوبیده شدهاش را باز هم کوبیدند.
سرانجام در سوم مهرماه 1351، این روحانی دلاور در حالی که مهرههای کمرش در اثر شکنجه چرک کرده بود و همچنان بیامان شکنجه میشد، دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.7
جرم؛ کمک به خانواده شهداء
حجتالاسلام والمسلمین شیخ نصرت الله انصاری قزوینی هم از دیگر روحانیون مبارزی بود که در
23 فروردین 1355 در زیر شکنجههای جانکاه کمیته مشترک به اصطلاح ضد خرابکاری به شهادت رسید. او با تاسیس «بانک تعاون اسلامی» براساس فتوای حضرت امام، به مبارزان و خانوادههای شهداء و زندانیها کمکهای مختلفی کرد و به همین دلیل در 8 اسفند 1354 دستگیر شد. اما او را بیش از یک ماه و نیم نتوانستند در زندان تحمل کنند. نیازی به برگزاری هیچ دادگاهی هم برایش ندیدند و براثر شکنجههای سخت، او را به شهادت رساندند.8
به جز این روحانیون مبارز، انقلابیون بسیاری بدون هیچ محاکمه و دادگاهی، در زیر شکنجههای وحشیانه مزدوران رژیم شاه، از دست رفتند و برای همیشه اسناد متعدد رسوایی شاه و اربابانش را در تاریخ ثبت نمودند.
__________________________________
1- نهضت امام خمینی – جلد دوم – سید حمید روحانی – انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ دوم – 1376 – صفحه 837 2- یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی- صفحات 480 تا 485
3- نهضت روحانیون ایران(جلد 5 و 6) – علی دوانی – مرکز اسناد انقلاب اسلامی- تهران – 1377- صفحههای 125 و 126 4- یاران امام به روایت اسناد ساواک (22)- شهید آیتالله حاج شیخ حسین غفاری- مرکز بررسی اسناد تاریخی- چاپ اول- زمستان 1381- صفحه 145 5- مجموعه مستند محراب انقلاب- قسمت هفتم: مسجد الهادی- شبکه قرآن سیما- بهمن 1384 6- یاران امام به روایت اسناد ساواک (22)- پیشین- صفحه 42 7- نهضت امام خمینی (جلد چهارم) – سید حمید روحانی – پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی – 1390- صفحات 137 تا 173
8- نهضت روحانیون ایران(جلد 5 و 6)- پیشین- صفحات 478 و 479