کد خبر: ۲۸۹۱۵
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۵

سانسورگران بزرگ!


  پژمان کریمی
در سال 92، در آستانه برگزاری جشنواره شعر فجر، دبیر و روابط عمومی جشنواره، خبر از حضور مهمانی ویژه داد:
«یدا... رویایی»!
در برابر این خبر، واکنش هنرمندان و رسانه‌های متعهد طبیعی بود. کسی برای حضور در جشنواره‌ای که بهانه‌ای برگزاری‌اش گرامیداشت سالگرد پیروزی انقلاب است، به عنوان مهمان ویژه دعوت شده بود، که مخالف سرسخت انقلاب و نظام دینی است! شاعری که علیه انقلاب و نظام دینی برآمده از آن و در شکل کلان‌تر، علیه دین اسلام، زبان به هتاکی گشوده است!
واکنش هنرمندان و رسانه‌‌های متعهد اما بی‌پاسخ نماند! قلم به دستان و رسانه‌های داخلی و خارجی مخالف نظام دینی، به دفاع از جشنواره شعر فجر و دبیر جشنواره و شاعر هتاک پرداختند.
آنها به طور خلاصه چنین استدلال می‌کردند:
- «رویایی یک شاعر است و فارغ از اندیشه و کارنامه‌اش، نمی‌توان شخصیت ادبی او را حذف کرد و نادیده گرفت!»
این نوع استدلال و این‌گونه واکنش پیشتر، در قبال و در حمایت از شبه هنرمندان عرصه‌های دیگر غرب، شنیده شده بود!
وقتی یک بازیگر زن سینمای ایران به فرانسه رفت و در فیلمی ضعیف از سینمای آمریکا ظاهر شد و پس از آن به هتاکی علیه باور‌های دینی مشغول شد، مخالفان او - در داخل - با این استدلال، هدف حمله قرار گرفتند که «او یک هنرمند است و باورهای شخصی‌اش، نسبتی با شخصیت و جایگاه هنری و کرامت فرهنگی‌اش ندارد!»
از آنجا که با استدلال یاد شده؛ مجال الگوسازی، راه رخنه به عرصه فرصت‌های فرهنگی و زمینه انتشار فرهنگ سلطه بر ذهن و رفتار هنرمندان بی‌تعهد فراهم می‌آید، بیان چند نکته ضروری است:
اولا - نوع جهان‌بینی و اندیشه هر انسانی و از جمله هنرمند، اعتبار و شأن و جایگاه وی را تعیین می‌کند!
هنرمندی که به اندیشه‌ای الهی مجهز است، با هنرمند اسیر نفسانیت و غوطه‌ور در مرداب سرگشتگی، یکسان است؟!
آیا می‌توان اثر هنرمند دارای اندیشه متعالی را با هنرمند مصلوب پلشتی‌ها و حوائج و تمنیات حیوانی برابر دانست؟!
آیا هنرمند متعهد به ارزش‌های الهی منشاء خیر و مستحق تکریم است یا هنرمند اردو زده در دامن ابتذال؟
دوم - اگر هنرمند را فارغ از اندیشه و کارنامه‌اش به قضاوت بنشینیم و رای به ضرورت تکریم وی دهیم پس خیلی‌ها باید حرمت ببینند. مثلا باید از آدولف هیتلر این جانی و دیکتاتور بزرگ قرن بیستم به عنوان یک نقاش چیره‌دست یاد کنیم! بزرگ بپنداریمش و به پاس خدمات هنری او، آیین گرامی‌داشت برپا نماییم!
چرا از رونالد ریگان یاد نکنیم؟ این بازیگر هالیوود که به سمت رئیس‌جمهوری رسید و با حمایت از قاتلینی چون صدام حسین تکریتی، در جنایات جنگی رژیم بعث علیه مردم ایران شریک است!
چرا  از دیکتاتوری چون ناصرالدین شاه قاجار یاد نکنیم؟ مگر در سرودن دستی چیره نداشت و هنر شعر را گرامی نمی‌داشت؟!
آنها هم هنرمند بودند و اگر بنابه «هنرمند بودن» می‌توان حکم به احترام و تقدس داد پس آنها هم باید حرمت نهاده شوند؟
سوم - بله! هر خردمندی تاکید می‌کند که باور شخصی در حوزه تعلقات شخصی است. انسان مسلمان، تفتیش عقاید نمی‌کند. در زندگی خصوصی دیگران سرک نمی‌کشد و حصار دنیای اسرار مردم را سرنگون نمی‌کند. اما هنرمند به واسطه ارائه اثرش، اندیشه خود را تظاهر می‌کند! به دلیل تظاهر، اذهان متاثر می‌شوند! اندیشه یک هنرمند ملحد، آیا نمی‌تواند اثر الحادی بجا گذارد؟ نمی‌تواند در دل وذهن فرد سست ایمان، بذر شبهه افکند؟ یک اثر برخاسته از جهان‌بینی شیطانی، برجان مخاطب بی‌بهره از دانش و ایمان و بصیرت، کارگر نمی‌افتد؟ اگر جز این است چرا هنرمند در پی ارتباط با مخاطب و عرضه اثر و در تکاپوی تایید مخاطب است؟ آیا در جهان دیروز و امروز می‌توان هنرمندی را نشان گرفت که در پی عرضه اثر بر مخاطب نبود و نیست و از تاثیر اندیشه‌اش خشنود نشده و نمی‌شود؟
چهارم- وقتی یک هنرمند بی‌بهره از جهان‌بینی توحیدی، بی‌تعهد به ارزشهای الهی، هتاک و پرده‌در، ارج بیند و به عنوان یک الگو به اذهان تحمیل شود، اندیشه او و منش او «ارج‌گذاری» می‌شود و مجال انتشار و تاثیرگذاری می‌یابد!
این اتفاق بدیهی چرا دور از ذهن نگه داشته می‌شود؟ چرا بدان و به تبعات آن بی‌اعتنایی می‌شود؟
پنجم- مخالفان نظام دینی و رسانه‌های وابسته به آنها خواهان حضور سلیقه‌های گوناگون در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی جامعه ما هستند. می‌گویند هنرمند به صرف هنرمند بودن باید تقدیس شود و آزادانه اثرش را ارائه دهد و هیچ‌کس و هیچ نهادی نباید جرات کند که به نقد باور هنرمند مشغول شود! بسیار خب! بیاییم حرف آنها را که با ژست روشنفکری و لحن ناصحانه و نگاه دموکراسی خواهی گره‌خورده است، بپذیریم!
حالا می‌توان از همین قشر متین و باوقار و سینه‌چاک دموکراسی پرسید؛ اگر همه سلیقه‌ها لزوما باید با آزادی بی‌حد و حصر دیده شوند و همه سلیقه‌ها باید در فضای جامعه پررنگ به چشم آیند و صداهای مخالف باید هر روز گاه و بی‌گاه شنیده شوند، چرا در اردوگاه شما، سلیقه دینی و سلیقه خداخواهانه و سلیقه انقلابی قابل تحمل نیست؟
چرا در محافل رنگارنگ داخلی و خارجی شما مخالفان نظام دینی، اهل قلم و هنرمندان حزب‌اللهی جایی ندارند؟
چرا همه صداها باید شنیده شود اما صدای هنر دینی و هنرمند دینی باید حذف و سانسور شود؟
چرا وقتی بهترین فیلم از نگاه این صنف و آن صنف سینمایی و چرا وقتی بهترین کتاب شعر و داستان را به قضاوت می‌نشینید، اثر فلان فیلم‌ساز و نویسنده و شاعر حزب‌اللهی جایی در میان «برگزیده‌»های شما ندارد؟
پس چرا دروغ می‌گویید؟ چرا تفتیش عقاید می‌کنید و چرا سلیقه‌های مخالف را حذف و سانسور می‌نمایید و در عین حال شعار «زنده باد مخالف» و «پاینده باد دموکراسی» و «محکومیت حذف و سانسور» سر می‌دهید؟
شما - مخالفان نظام دینی- سانسورگران بزرگی هستید که برای اثبات خودتان و سرکوبی مخالفتان، دست به هر کاری می‌زنید! هرکاری !