در یکی از جنگ‌های رسول خدا(ص) با دشمنان اسلام، مردی از سپاه دشمن در موقعیت خاصی فرصت را غنیمت شمرد و خود را به پیامبر(ص) رسانید و با شمشیر بالای سر حضرت ایستاد و گفت: (ای محمد!) اکنون چه کسی تو را از چنگ من نجات می‌دهد؟ حضرت (با آرامش و خونسردی) فرمود: خدا(الله)! در این حال ناگهان پای آن مرد سر خورد و شمشیر از دست وی افتاد! رسول خدا(ص) شمشیر را برداشت و فرمود: اکنون چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟! آن مرد عرض کرد: (بزرگواری شما) کرامت کن و با من به نیکی رفتار نما! حضرت فرمود: به وحدانیت خدا گواهی ده و مسلمان شو! آن مرد پاسخ داد: من نه با شما می‌جنگم و نه با دشمنانت همراه خواهم شد (اما مسلمان هم نمی‌شوم) حضرت او را رها کرد و آن مرد به سوی قوم خود بازگشت و به آنان گفت: من از نزد بهترین مردم (دنیا) می‌آیم.(1)

____________

1- المحجهًْ البیضاء، ج 4، ص 147