kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۶۲۶۶
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۰

خشم  پسندیده و خشم ناپسنـد

 
 
محسن اسرافیلی
غضب حالتی هیجانی است که بازتاب‌های فیزیکی نیز در چهره و رفتار آدمی به‌جا می‌گذارد. تأثیر خشم بر روان آدمی از نظر زیستی و فیزیکی و رفتاری بسیار زیاد است. غضب به عنوان قوه دافعه همانند شهوت که قوه جاذبه است، نقش کلیدی در زندگی انسان در دنیا دارد؛ زیرا موجب دفع عواملی خطرناک از انسان شده و امنیت را برای آدمی تامین می‌کند؛ اما غضب در زمانی مفید و سازنده است که بر اساس اعتدال و به دور از افراط و تفریط باشد؛ زیرا افراط در آن موجب می‌شود تا عقل به اسارت در آید و تفریط در غضب نیز موجب می‌شود که امنیت انسان با خطر مواجه شود و زندگی تهدید شود. بنابراین شناخت علل و عوامل غضب و چگونگی مدیریت و مهار آن در راستای حفظ اعتدال ضروری است.
نویسنده در نوشتار حاضر بیان کرده که خشم پسندیده چیست و خشم ناپسند چه آثار منفی برجای می‌گذارد.
***
خشم ممدوح و مذموم 
قوای شهوانی و غضبانی از مهم‌ترین ابزارهای زیستی بشر در دنیا است؛ اما باید مهار و مدیریت شود. از این‌رو، در ادبیات و فرهنگ اسلامی از خشم ستوده و ناستوده سخن به میان آمده است. ابو حامد غزالى مى نويسد: اين نيرو ـ يعنى نيروى خشم ـ در مرحله اول و ابتدايى به سه گونه در مردم ظهور مى كند: تفريط و افراط و اعتدال. تفريط، عبارت است از فقدان اين نيرو يا ضعف آن. و اين خصلتى نكوهيده است و به چنين كسى مى گويند: شخص بىحميت. از همين رو گفته شده است: كسى كه نيروى غيرت و خشم را بكلّى فاقد باشد، شخصى است بسيار ناقص. خداوند صحابه را به داشتن خشم و خشونت توصيف كرده و فرموده است: «أشِدّاءُ على الكُفّارِ؛ با كافران سختگير و خشنند». (فتح، آیه 29) و نیز فرموده است: «يا أيّها النبيُّ جاهِدِ الكُفّارَ و المنافقينَ و اغلُظْ عليهم؛ اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير.»(توبه، آیه 73 ) سختگيرى و خشونت از آثار نيروى غيرت و خشم است. افراط آن است كه اين صفت بر وجود شخص چيره شود، تا جايى كه از قلمرو حاكميت عقل و دين و فرمانبردارى آنها خارج شود.... خشم پسنديده آن خشمى است كه منتظر اشاره عقل و دين باشد و هر جا كه غيرت اقتضا كند، بر انگيخته شود و هر جا بردبارى پسنديده باشد، آرام گيرد و نيروى خشم خود را در حدّ اعتدال نگه دارد.(المحجّّهًْ البيضاء، فیض کاشانی: ج 5، ص 296 ـ 299.)
از جمله مصادیق خشم پسندیده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. ضد عاصیان: امام على‌(ع) ـ در نامه‌اى به مصريان آنگاه كه مالك اشتر را به آنجا مامور کرد، نوشت: مِن عبدِ اللّهِ عليٍّ أميرِ المؤمنينَ، إلَى القَومِ الذينَ غَضِبُوا للهِ حِينَ عُصِيَ في أرضِهِ، و ذُهِبَ بِحَقِّهِ؛ از بنده خدا على امير مؤمنان، به مردمى كه چون خداوند در زمينش نافرمانى شد و حقش پايمال گشت، براى او به خشم آمدند.(نهج‌البلاغة: نامه 38)  
 نقل شده است كه وقتى معاويه ابوذر را از شام بيرون كرد، عده‌اى از مردم تا دير المران با او همراهى كردند و در آنجا ابوذر با آنان خداحافظى كرد و سفارش‌هايى نمود، از جمله گفت: اى مردم! در كنار نماز و روزه خود، براى خداوند عزّ و جلّ نيز هرگاه كه در زمين نافرمانى شود، به خشم آييد و پيشوايان خود را به بهاى خشمگين كردن خدا خشنود مسازيد و اگر كارى پديد آوردند كه براى شما آشنا نيست از ايشان دورى کنید و از كارشان خرده‌گيرى‌ نمایید، هر چند شكنجه بينيد و محروم شويد و تبعيد گرديد، تا آنكه خداوند عزّ و جلّ خشنود شود...(الأمالي للمفيد: ص 163، حدیث 4)
۲. ضد عهدشکنان: امام على‌(ع) ـ به ياران خود ـ فرمود: و قد تَرَونَ عُهودَ اللهِ مَنقوضَه فلا تَغضَبُونَ، و أنتُم لِنَقضِ ذِمَمِ آبائكُم تَأنَفُونَ!؛ شما پيمان‌هاى خدا را شكسته مى بينيد اما به خشم نمى آييد، در حالى كه از شكسته شدن پيمان‌هاى پدرانتان به غيرت مى آييد و ناراحت مى شويد! (نهج‌البلاغه: خطبة 106)
۳. برای حق‌خواهی و حق‌طلبی: امام على‌(ع)می‌فرماید: كانَ (ص) لا يَغضَبُ للدنيا، فإذا أغضَبَهُ الحقُّ لَم يَعرِفْهُ أحَدٌ و لم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيءٌ حتّى يَنتَصِرَ لَهُ؛ پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله) براى دنيا به خشم نمى آمد اما هرگاه حق، او را به خشم مى آورد، هيچ كس او را نمى‌شناخت و هيچ چيز نمى توانست جلو خشم او را بگيرد تا آنگاه كه انتقام [حق را] مى گرفت. (المحجّه البيضاء: ج 5، ص 303)
۴. جهاد علیه باطل: امام على‌(ع)می فرماید: مَن أحَدَّ سِنانَ الغَضَبِ لله سبحانَهُ، قَوِيَ على أشدّاءِ الباطِلِ؛ هر كس سر نيزه خشم را به خاطر خداوند سبحان تيز كند، بر نيروهاى باطل چيره شود. (غررالحكم: 8750)
۵. در راه خدا: امام على‌(ع) ـ آنگاه كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرد در وداع ایشان حاضر شد و فرمود: يا أبا ذَرٍّ، إنّك إنّما غَضِبتَ للهِ عَزَّ و جلَّ، فَارجُ مَن غَضِبتَ لَهُ، إنّ القَومَ خافُوكَ على دُنياهُم و خِفتَهُم على دِينِكَ، فَأرحَلُوكَ عَن الفِناءِ و امتَحَنُوكَ بالبَلاءِ، و و اللهِ لو كانَتِ السماواتُ و الأرضُ على عَبدٍ رَتقا ثُمّ اتَّقَى اللهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ لَهُ مِنها مَخرَجا، فلا يُؤنِسْكَ إلاّ الحَقُّ، و لا يُوحِشْكَ إلاّ الباطِلُ؛ اى ابوذر! تو به خاطر خدا خشم گرفتى. پس به همان كسى كه از برای او به خشم آمدى اميدوار باش. اين جماعت بر دنياى خويش از تو ترسيدند و تو بر دين خود از آنها ترسيدى. از اين رو، تو را از خانه‌ات كوچاندند و به رنج و سختي ات در افكندند. به خدا سوگند، اگر آسمان‌ها و زمين بر روى بنده‌اى بسته باشد اما اين بنده تقواى خدا در پيش گيرد، خداوند براى او برونرفتى مى گشايد. پس، با چيزى جز حق همدم مشو و از چيزى جز باطل مگريز (الكافي:ج 8، ص206)
۶. امر به معروف و نهی از منکر: امام زين‌العابدين عليه السلام می‌فرماید: قالَ موسى بنُ عمرانَ‌(ع): يا ربِّ، مَن أهلُكَ الذينَ تُظِلُّهُم في ظِلِّ عَرشِكَ يومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّكَ؟ فَأوحَى اللهُ إلَيهِ:... و الذينَ يَغضَبُونَ لِمَحارِمي إذا استُحِلَّت مِثلَ النِّمِرِ إذا جُرِحَ!؛ موسى‌(ع) به خداوند عرض كرد: پروردگارا! كيستند آن كسان تو كه در آن روزى كه هيچ سايه اى جز سايه تو نيست آنها در سايه عرش تو هستند؟ خداوند به او وحى فرمود:... و كسانى كه هرگاه حرام‌هاى من حلال شمرده شوند، مانند پلنگ زخم خورده خشمناك مى‌شوند! (وسائل الشيعة: ج11، ص416)
۷. ضد اهانت و توهین: امام كاظم‌(ع)می‌فرماید: مَن لَم يَجِدْ لِلإساءَهِ مَضَضا لم يَكُن لِلإحسانِ عِندَهُ مَوقِعٌ؛ كسى كه هرگاه به او بدى شود، ناراحتى و خشمی در خود نيابد، خوبى كردن به او نيز در نظرش ارزشى ندارد.  (بحار‌الأنوار: ج 74، ص198)
خشم ناپسند
در غیر از مواردی که در بالا شرح داده شد‌، خشم اخگر فروزانی است که شیطان از آن بهره می‌گیرد و بر عقل آدمی مسلط می‌شود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می‌فرماید: الغَضَبُ جَمرَهٌ مِن الشيطانِ؛ خشم، اخگرى از شيطان است.(بحار الأنوار: ج 73، ص 265)
نشانه‌های خشم خود بیان می‌کند که چه تأثیر بدی بر تن و روان آدمی به جا می‌گذارد. امیرمؤمنان على‌(ع) درباره تأثیر زیانبار خشم بر دل و قلب می‌فرماید: الغَضَبُ نارُ القُلوبِ؛ خشم، آتش دل‌هاست.(غررالحكم: 965) بی‌گمان وقتی دل آتشین شود، قوه ادراکی و فهم آدمی تحلیل می‌رود و ناتوان می‌شود و انسان از مسیر شناختی و رفتاری درست باز می‌ماند؛ زیرا قلب مرکز و مسئول ادراک و فهم بشر و عواطف و احساسات است. بنابراین، مدیریت و مهار آن به معنای مدیریت عقلانی نفس خواهد بود. امام على‌(ع) می‌فرماید: الغَضَبُ نارٌ مُوقَدَهٌ، مَن كَظَمَهُ أطفَأها، و مَن أطلَقَهُ كانَ أوَّلَ مُحتَرِقٍ بها؛ خشم، آتشى فروزان است. هر كس خشم خود را فرو خورد، اين آتش را خاموش كرده است و هر كس جلو آن را رها كند، پيش از هر كس، خودش در آن آتش مى‌سوزد.(غررالحكم: 1787)
همچنین به حارث همدانی می‌نویسد: و احذَرِ الغَضَبَ؛ فإنّهُ جُندٌ عَظيمٌ مِن جُنودِ إبليسَ؛ از خشم بپرهيز كه آن لشكرى بزرگ از سپاه شيطان است.(نهج‌البلاغه: نامه 69)  و در جایی دیگر به عبدالله بن عباس نیز می‌فرماید: إيّاكَ و الغَضَبَ؛ فإنّهُ طَيرَةٌ مِن الشيطانِ؛ از خشم بپرهيز كه آن سبك مغزى است و از سوى شيطان.(نهج‌البلاغه: نامه 76)
اینکه خشم از لشکریان شیطان دانسته شده، به سبب آن است که عقل آدمی را در اختیار می‌گیرد و موجبات رفتاری می‌شود که نشانه بی‌خردی و سبک مغزی است به طوری که شخص رفتار بیهوده و غیرحکیمانه در پیش می‌گیرد. از این‌رو، کسی که گرفتار خشم است باید او را مجنون و دیوانه‌ای خواند که عقل خویش را با جنون از دست داده و از حالت انسانی و رفتار خردمندانه خارج شده است. امیرمؤمنان(ع) خشم را نوعی از دیوانگی می‌داند که تحت تأثیر شیطان جنی است. ایشان می‌فرماید: الحِدَّةُ ضَربٌ مِن الجُنونِ لأنَّ صاحِبَها يَندَمُ، فإن لَم يَندَمْ فَجُنُونُهُ مُستَحكِمٌ؛ خشم و تندى، نوعى از ديوانگى است؛ زيرا صاحب آن پشيمان مى شود و اگر پشيمان نشود، ديوانگيش قطعى است.(نهج‌البلاغه: حكمت 255) در جایی دیگر نیز می‌فرماید: إيّاك و الغَضَبَ، فَأوَّلُهُ جُنونٌ و آخِرُهُ نَدَمٌ؛ زنهار از خشم؛ زيرا آغاز آن ديوانگى و انجامش پشيمانى است.(غررالحكم: 2635)
پس کسی که دچار خشم می‌شود و آن را مهار و مدیریت نمی‌کند در حقیقت ریشه عقلانیت را در خود می‌سوزاند و زحمات خویش را هدر می‌دهد و از راه درست و راست دور می‌شود. امیرمؤمنان علی(ع)  می‌فرماید: الغَضَبُ يُفسِدُ الألبابَ، و يُبعِدُ مِن الصَّوابِ؛ خشم، خردها را تباه مى‌گرداند و از جاده صواب دور مى سازد.(غرر‌الحكم: 1356)
هر چه عامل غضب شدیدتر باشد، خشم و غضب نیز شدیدتر خواهد بود به طوری که عقل تحت سلطه هواهای غضبانی نفس در می‌آید و نور آن خاموش و قدرت تشخیص حق از باطل و خیر و شر از دست می‌رود. امام علی‌(ع) نسبت به این امر هشدار داده و می‌فرماید: شِدَّه الغَضَبِ تُغَيِّرُ المَنطِقَ، و تَقطَعُ مادَّه الحُجَّهِ، و تُفَرِّقُ الفَهمَ؛ شدّت خشم، نحوه سخن گفتن را تغيير مىدهد و ريشه برهان و دليل را قطع مى كند و فهم را از هم مىگسلد. (بحارالأنوار: ج 71، ص 428)
بنابراین، چنین شخصی دیگر مالک عقل و نفس خود نخواهد بود، بلکه فرماندهی از عقل گرفته و به هواهای نفسانی و غضبانی سپرده می‌شود. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرماید: مَن لَم يَملِكْ غَضَبَهُ لَم يَملِكْ عَقلَهُ؛ هر كه مالك خشم خويش نباشد، مالك خِرد خويش نخواهد بود.(الكافي:ج 2، ص305 )
آثار و کارکردهای خشم افراطی و ناپسند
برای اینکه نقش منفی خشم ناپسند در زندگی دانسته و زمینه برای مهار و مدیریت آن فراهم شود، لازم است تا آثار و کارکردهای خشم افراطی تبیین شود. برخی از آثار و کارکردهای خشم افراطی عبارتند از:
۱. کلید شرور: خشم‌، کلید همه بدی‌ها و شرارت‌هاست. پيامبر خدا (ص) در پاسخ به مردى كه از آن حضرت‌اندرزى خواست فرمود: لا تَغضَبْ، قالَ: فَفَكَّرتُ حِينَ قالَ رسولُ الله ما قالَ، فإذا الغَضَبُ يَجمَعُ الشَّرَّ كُلَّهُ؛ خشمگين مشو. آن مرد مى‌گويد: من در سخن پيامبر خدا انديشه كردم. ديدم كه خشم فراهم آورنده همه بديهاست.(الترغيب و الترهيب:ج 3،ص 445) امام صادق‌(ع) می‌فرماید: الغَضَبُ مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ؛ خشم، كليد هر بدى است.(الكافي:ج 2،ص 303)
۲. فساد ایمان: هر چیزی عامل فسادی دارد. عامل فساد ایمان، غضب افراطی است. امام على‌(ع)می‌فرماید: الغَضَبُ يُفسِدُ الإيمانَ كما يُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ؛ خشم، ايمان را تباه مى كند همان‌گونه كه سركه عسل را. (بحار‌الأنوار:ج 73،ص 267)
۳. برانگیختگی کینه‌های نهفته: خشم افراطی موجب می‌شود تا کینه‌های نهان برانگیخته شود و شخص رسوا گردد. امام على‌(ع)  می فرماید: الغَضَبُ يُثِيرُ كَوامِنَ الحِقدِ؛ خشم، كينه‌هاى نهفته را بر مى انگيزد.(غررالحكم: 2164)
۴. شر و بدی: اصولا خشم خودش شر و بدی است و نمی‌توان آن را خیر دانست؛ البته چنان‌که گفته شد، مراد خشم افراطی است، وگرنه خشم پسندیده، عامل و موجب امنیت انسان و دفع خطرات از اوست. امام على‌(ع)می‌فرماید: الغَضَبُ شَرٌّ إن أطَعتَهُ دَمَّرَ؛ خشم، شرّ است، اگر از آن فرمان برى ويران مى كند.(غرر‌الحكم: 1220)
۵. بی‌خردی و سبکسری: انسان باید بر اساس خرد رفتار کند؛ اما غضب اجازه نمی‌دهد تا عقل حاکمیت داشته باشد و به تعبیر امیرمؤمنان‌(ع) این هواهای نفسانی یعنی قوه شهوت و غضب است که مدیریت و مهار نفس را به عهده ‌دارد: وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ؛ چه بسیار هوى و هوس‌هایى که عقل‌ها را تحت سلطه خود در آورده و آنها را اسیر کرده است. (نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره 211) بر این اساس آن حضرت هشدار می‌دهد که غضب می‌تواند موجب سبکسری فرد شود و عقلش از توش و توان بیفتد. ایشان می‌فرماید: الغَضَبُ مَركَبُ الطَّيشِ؛ خشم، مَركب سبكسرى است.(غررالحكم: 808) اینکه گفته شد مراد از غضب، افراط در غضب است؛ از سخن دیگر امام على‌(ع) دانسته می‌شود؛ چنان‌که می‌فرماید: بِكَثرَه الغَضَبِ يكونُ الطَّيشُ؛ از خشمِ بسيار است كه سبكسرى سر مى‌زند.(غرر‌الحكم: 4264) این کثرت ممکن است ناظر به کمیت و تکرار غضب باشد که خود بیانگر ناتوانی از مدیریت عقلانی است و نیز می‌تواند ناظر به کیفیت غضب باشد که غضب افراطی مراد است.
۶. شتاب مرگ و عامل هلاکت: خشم بیشترین فشار را بر آدمی وارد می‌سازد و سبب خود سوزی می‌شود. از این رو، موجب سکته و بسیاری از بیماری‌ها و شتاب و سرعت مرگ به سوی فرد خشمگین است. امام على‌(ع)می‌فرماید: مَن أطلَقَ غَضَبَهُ تَعَجَّلَ حَتفَهُ؛ هر كه عنان خشم خود را رها كند، مرگش شتاب گيرد.(غرر‌الحكم: 4417) و نیز می‌فرماید:: إنّكم إن أطَعتُم سَورَه الغَضَبِ أورَدَتكُم نِهايَه العَطَبِ؛ اگر از تندى خشم فرمان بريد، شما را به نقطه پايان هلاكت برد.(غررالحكم: 3855)
۷. عقوبت: برخی از رفتارها و اخلاق‌ها نخست به خود شخص ضرر و زیان می‌رساند پیش از آنکه به دیگری زیان برساند. از جمله این اخلاق‌های بد می‌توان به خشم اشاره کرد. امام على‌(ع)می فرماید: عُقوبَهُ الغَضُوبِ و الحَقُودِ و الحَسُودِ تَبدَأُ بأنفُسِهِم!؛ كيفر افراد عصبانى و كينه‌توز و حسود، نخست به خودشان مى رسد.(غرر‌الحكم: 6325)
۸. نشانه بی‌خردی: خشم زود هنگام از نشانه‌های بی‌خردی است. امام على‌(ع) فرمود: مِن طَبائعِ الجُهّالِ التَّسَرُّعُ إلَى الغَضَبِ في كُلِّ حالٍ؛ از خوى مردمان بی‌خرد، اين است كه در هر حالى زود خشم مى‌گيرند.(غرر‌الحكم: 9351) مراد از جهل در روایت‌، جهل در برابر عقل است نه جهل در برابر علم.
۹. زوال حکمت: خشم و غضب حکمت را از دل و زبان می‌برد و انسان را به سخنان یاوه می‌کشاند و از هدفمندی در سخن و کلام باز می‌دارد. امام صادق‌(ع)می‌فرماید: الغَضَبُ مَمحَقَه لِقَلبِ الحَكيمِ؛ خشم، نابود كننده دل شخص حكيم است.(الكافي:ج 2،ص 305)
۱۰. مالک عقل: کسی که غضب خویش را مهار کند، مالک عقل خود است وگرنه  این هواهای نفسانی است که مالک عقل او خواهند بود. امام صادق‌(ع) می‌فرماید: مَن لَم يَملِكْ غَضَبَهُ لَم يَملِكْ عَقلَهُ؛ كسى كه اختياردار خشم خود نباشد، اختياردار خِرد خود نيست. (همان)
۱۱. ظهور فضائل اخلاقی: ریشه فضائل اخلاقی‌، مالکیت بر غضب و شهوت است. بنابراین، کسی که اهل مدیریت و مهار نفس است، فضائل اخلاقی او بروز و ظهور می‌کند.  امام على‌(ع) می‌فرماید: رَأسُ الفَضائلِ مِلكُ الغَضَبِ و إماتَةُ الشَّهوَهًِْ؛ تسلّط داشتن بر خشم و ميراندن خواهش نفْس، سرآمد فضايل است.(غرر الحكم: 5237) البته باید توجه داشت که مراد از میراندن شهوت، نابودی آن نیست، بلکه مدیریت و مهار آن است.
۱۲. رهایی از شیطنت شیاطین: با ملکیت بر نفس و قوای غضب و شهوت، انسان از شیطنت شیاطین رها می‌شود. امام على‌(ع)می فرماید: ظَفِرَ بالشيطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَهُ، ظَفِرَ الشيطانُ بِمَن مَلَكَهُ غَضَبُهُ؛ هر كه بر خشم خويش چيره شود، بر شيطان پيروز شود و هر كه مقهور خشم خويش شود، شيطان بر او پيروز گردد.(غرر‌الحكم: 6048 ـ 6049)
۱۳. رهایی از مقام چارپایان: کسی که غضب و شهوت بر او مسلط است جزو چهارپایان است اما سلطه بر نفس رهایی از این موقعیت و جایگاه است. امام على‌(ع)می فرماید: مَن غَلَبَ علَيهِ غَضَبُهُ و شَهوَتُهُ فهُو في حَيِّزِ البَهائمِ؛ هر كه خشم و شهوتش بر او چيره شوند، در جايگاه ستوران است.(غررالحكم: 8756) 
۱۴. عنوان پهلوانی: کسی می‌تواند مدعی پهلوانی باشد که هواهای نفسانی خود را به هنگام خشم مهار و مدیریت کند، نه آنکه پشت کسی را به خاک مالد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) می‌فرماید: ليسَ الشَّديدُ بالصُّرَعَهِ، إنّما الشَّديدُ الذي يَملِكُ نفسَهُ عندَ الغَضَبِ؛ پهلوانى، به زمين زدن حريف نيست. بلكه پهلوان كسى است كه در هنگام خشم خويشتندار باشد. (تنبيه‌الخواطر: ج 1، ص 122) پيامبر خدا همچنین می‌فرماید: الصُّرَعَهُ كُلُّ الصُّرَعَهِ، الصُّرَعَهُ كلُّ الصُّرَعه، الصُّرَعهُ كلُّ الصُّرَعهِ: الرَّجُلُ الذي يَغضَبُ فَيَشتَدُّ غَضَبُهُ، و يَحمَرُّ وَجهُهُ، و يَقشَعِرُّ جِلدُهُ، فَيَصرَعُ غَضَبَهُ؛ پهلوان تمام عيار، پهلوان تمام عيار، پهلوان تمام عيار، كسى است كه به خشم آيد و خشمش بالا گيرد و چهره‌اش سرخ گردد و مو بر بدنش راست شود، اما خشم خود را مغلوب كند. (الترغيب و الترهيب: ج 3، ص 447)
۱۵.  آشکار شدن نهان‌ها: از جمله آثاری که برای خشم است، آشکار شدن نهان‌ها و معلوم شدن آرا و افکار باطل است. امام حسن‌(ع) می‌فرماید: لا يُعرَفُ الرأيُ إلاّ عندَ الغَضبِ؛ انديشه، جز بهنگام خشم شناخته نشود.(بحار‌الأنوار: ج 78، ص 113)
۱۶. نشانه پستی طینت: امام‌ هادى‌(ع) می‌فرماید: الغَضَبُ على مَن تَملِكُ لُؤمٌ؛ خشم گرفتن بر كسى كه مالك (اختياردار) او مى باشى، پستى است. (أعلام‌الدين: 311)