kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۵۹۴۲
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۴

دلایل جامعیت قرآن (شبهه ها و پاسخ ها)

 
 
طبق آیه «هيچ برگى نمى‏افتد، مگر اينكه از آن آگاه است‏؛ و نه هيچ دانه‏اى در تاريكي‌هاى زمين‏ و نه هيچ ‌تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار ثبت است‏.»(انعام / 59) پس چرا چيزهاي زياد مانند تعداد ركعات نماز در قرآن نيامده است؟آیا این دلیل بر جامع نبودن قرآن نیست؟
- رسالت هر پيامبري به دریافت وحي تشريعي اوست كه متن پيام و گوهر رسالت او خواهد بود و نزول هر پيامي به اندازه ظرفيت وجودي گيرنده آن است، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ كامل‌ترين انسان‌هاست و رسالت او آخرين برنامه الهي براي بشر است و كتاب او از جامعيت برخوردار و بر كتاب‌هاي پيشين حاكم بوده و شرف انسان‌ها در آن است. قرآن كريم مي‌فرمايد: «ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكّر [و بيدارى‏] شما در آن است‏! آيا نمى‏فهميد؟! »(1) 
علامه طباطبايي مي‌فرمايد: در قرآن كريم هر چيزي كه انسان لياقت دارد و براي هدايت او مؤثر است، آمده است.(2) 
پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايد: «به من جوامع دانش (گنجينه‌هاي معرفت) داده شد.»(3) 
برخي از قرآن پژوهان يكي از وجوه اعجاز را اعجاز در محتوا و معارف بيان كرده‌اند و به آيه 49 سوره قصص كه تحدي به همانند‌آوري مي‌كند تمسك كرده‌اند؛ چون آنچه در هدايت نقش دارد، محتوا و معارف است. (4)
آيات ثابت‌کننده جامعيت قرآن
1. سوره انعام: «هيچ جنبنده‏اى در زمين‏ و هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند، نيست مگر اينكه امت‌هايى همانند شما هستند. ما هيچ چيز را در اين كتاب‏، فرو گذار نكرديم‏؛ سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏شوند. »(5)
2. سوره انعام: «كليدهاى غيب‏، تنها نزد اوست‏؛ و جز او، كسى آنها را نمى‏داند. او آنچه را در خشكى و درياست مى‏داند؛ هيچ برگى [از درختى‏] نمى‏افتد، مگر اينكه از آن آگاه است‏؛ و نه هيچ دانه‏اى در تاريكي‌هاى زمين‏ و نه هيچ‌تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار [= در كتاب علم خدا] ثبت است‏.»(6) 
3. سوره يوسف: «در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود! اينها داستان دروغين نبود؛ بلكه [وحى آسمانى است‏ و] هماهنگ است با آنچه پيش روى او [از كتب آسمانى پيشين‏] قرار دارد؛ و شرح هر چيزى [كه پايه سعادت انسان است‏]؛ و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مى‏آورند! »(7)
4. سوره نحل: «[به ياد آوريد] روزى را كه از هر امتى‏، گواهى از خودشان بر آنها برمى‏انگيزيم‏؛ و تو را گواه بر آنان قرارمى‏دهيم‏! و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است‏!»(8) 
ميان مفسران در‌باره اينکه آيا آيات 38 و 59 انعام جامعيت قرآن را اثبات مي‌كند يا نه، اختلاف است و اين اختلاف از اين ناشي مي‌شود که مراد از كتاب در آيات مذكور، لوح محفوظ و علم خدا و يا قرآن كريم است؛ ولي نسبت به سوره نحل، آيه 89 و سوره يوسف، آيه 111 اتفاق‌نظر است كه دلالت بر جامعيت قرآن دارند. 
زيرا در سوره يوسف، آيه 111، سخن از دروغ نبودن قرآن و تصديق كتاب‌هاي ديگر الهي است كه در آيات متعدد اين دو مطلب در مورد قرآن كريم آمده است(9) و در آيه 37 سوره يونس اين دو وصف با هم آمده است.در سوره نحل، آيه 89 نيز مراد از كتاب، قرآن نازل شده است، چون مي‌فرمايد: «ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم». ظاهر «كل شيء» و «تبياناً لكل شيء» اين است كه قرآن بيان كننده همه چيز است؛ چون تفصيل و تبيان به معناي بيان است.(10) دلايل نقلي و روايات اسلامي كه برخي از آنها نيز قابل اعتمادند، هم به طور مستقيم به جامعيت قرآن دلالت دارد. اين روايات بنابر تقسيمي، سه دسته‌اند:
الف) رواياتي كه از آنها استفاده مي‌شود كه اخبار گذشته و آينده، يا خبر آسمان‌ها و زمين در قرآن وجود دارد، ولي در هيچ كدام به آگاهان از اين خبرها اشاره نشده است، مثل روايتي كه امام صادق (ع) فرمود: «خداوند بيان همه چيز را در قرآن نازل كرده است، قسم به خدا چيزي كه بندگان به آن نياز دارند، فروگذار نشده است...»(11)
ب) رواياتي اشاره دارد كه همه چيز در كتاب و روايات آمده است، از امام كاظم (ع) سؤال شد: آيا واقعاً همه چيز در كتاب و سنّت موجود است، يا مردم چنين مي‌گويند؟! حضرت فرمودند: «بله، همه چيز در كتاب خدا و سنت پيامبرش هست.»(12)
ج) اين دسته ـ كه تعداد آنها زياد است ـ به نحوي اشاره دارد كه بيان همه چيز در قرآن، ويژه پيامبر اكرم (ص) و ائمه اهل بيت (ع) است.یعنی علم و آگاهی به همه چیز از قرآن کریم تنها در حیطه معصومین(ع) می‌باشد و بقیه باید از آن حضرات یاد بگیرند. امام باقر (ع) مي‌فرمايد: «خداوند همه چيز را در قرآن كريم نازل كرده و آن را براي پيامبر بيان نموده است.»(13)
از اين روايات استفاده مي‌شود كه جامعيت قرآن علاوه ‌بر نزول، نياز به بيان هم دارد و بيان آن مخصوص پيامبر و اهل بيت است.(14)
دلايل جامعيت علم پيامبر (ص) و اهل بيت(ع) با ضميمه دلايلي كه منبع بودن قرآن براي علم آنها را ثابت مي‌كند، بر جامعيت قرآن دلالت دارد. از جمله:
دلايل نقلي
آيه اول: «... بگو خدا و آن كسي كه نزد او علم كتاب است، كافي است ميان من و شما گواه باشد.»(15) مراد از «كتاب» در آيه قرآن است و در روايات آمده كه «كسي كه نزد او علم كتاب است» منظور حضرت علي (ع) است.(16)
آيه دوم: «حکمت و دانش به او عطا کردیم»(17) شبيه اين تعبير در مورد پيامبران ديگر مثل حضرت موسي(ع) (18) حضرت داود (ع) و سليمان (ع) (19) و ... نیز آمده است و اين آيات در مورد پيامبر اكرم و اهل بيت آن حضرت نيز صدق مي‌كند. (20)
2ـ دلايل عقلي
رسالت پيامبر و ائمه اطهار ـ ع ـ اقتضاء مي‌كند كه علوم گسترده داشته باشند، تا اعتماد و اطمينان مردم جلب شود؛ زيرا آن بزرگان بايد عالم به همه علوم مورد نياز هدايت و اداره جامعه و از اشتباه به دور باشند و اصولاً كمال وجودي پيامبر اكرم ـ ص ـ و ائمه معصوم ـ ع ـ مي‌طلبد كه از ممكنات‌، چيزي خارج از علم آنها نباشد.  قرآن كريم، منبع علم پيامبر اكرم و ائمه اهل بيت است و اين مطلب از روايات استفاده مي‌شود و پيامبر و اهل بيت با استنطاق ويژه‌اي، احكام و معارف قرآن را استنباط و بيان كرده‌اند.حتي دلايلي از روايات وجود دارد كه منبع انحصاري علم آن بزرگان، قرآن است.(21)
بنابراين با ضميمه كردن دلايلي كه علم جامع پيامبر اكرم ـ ص ـ و ائمه اطهار ـ ع ـ را ثابت كرد؛ به دلايلي كه دلالت داشت منبع علم پيامبر اسلام و اهل بيت‌، قرآن كريم است، نتيجه گرفته مي شود كه جامعيت قرآن به گستردگي علوم پيامبر اكرم و ائمه اهل بيت است؛ كه همان علومي است كه خداوند به پيامبران و فرشتگان داده است، البته ممكن است اين علوم بالفعل نباشد و هر وقت كه بخواهند به آن دسترسي پيدا كنند؛ چنان‌که امام صادق ـ ع ـ فرمود: «امام هر وقت بخواهد بداند، مي‌داند.»(22) 
___________________
1. انبيا/ 10.  2. ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1372، ج 14، ص 227.   3. گنابادي، سلطان محمد، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1408 هـ ق، ج1، ص 82.   4. محمد ري شهري، ميزان الحكمة، قم، انتشارات دارالحديث، الطبعه  الاولي، 1416 ق، ج 4، ص 3202، ح 1989.   5. انعام / 38.  6. انعام / 59.  7. يوسف / 111.  8. نحل / 89.   9. ر.ك: هود/ 13؛ بقره/ 41 و 89.  10. ابن علي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، بيروت، دائره المعارف، ج 6 ـ 5، ص 416 و ص 585.   11. جمعه العروسي الحويزي، عبدعلي، نورالثقلين، ج 3، صص  74- 77، ح 176، 184 و 177.   12. همان، ح 184.   13. همان، ح 177.  14. همان، ح 180.  15. رعد/ 43.  16. كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، دائره المعارف، بيروت، ج 1، ص 333، كتاب حجت، حديث 6؛ و طباطبايي، سيد محمد حسين، ج 11، ص 426.   17. يوسف/ 22.  18. قصص / 14.   19. انبيا / 79.  20. ر.ك: سبحاني‌، جعفر، الالهيات، انتشارات اسلامي، ج 3، ص 20 و 173.  21. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، انتشارات مدرسة اميرالمؤمنين، ج 7، مبحث منابع پيامبران.   22. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 1، ص 38.