هنر متعهد یا آزاد؟ آوینـی پاسخ میدهد
حسین کارگر
«هنر براي هنر» يكي از گزارههاي مورد علاقه روشنفكران و غربزدگان است. سياستزدايي، دينزدايي و اخلاقزدايي، از جمله تبعات ديدگاه هنر براي هنر است. اما نظر آويني در اين باره چيست؟ آيا آويني هم مثل برخي از هنرمندان، روشنفكران و منتقدان، تصوري جداي از اخلاق، دين و سياست از هنر داشت. بخشهايي از نوشتههاي شهيدآويني دراين رابطه را ميخوانيم:
«... هنر براي هنر» توهمي بيش نيست. «هنر براي مردم» و «هنر براي هنر» دو وجه از يك ابتذال واحد است. هنرمندان بايد روي به حق بياورند و چون اين چنين شد، هنرشان «ذكر» خواهد شد و مخاطب ذكر، فطرت الهي بشر است. آن گاه آثار هنري ماهيتي كمالجويانه و آسماني خواهند يافت و مخاطب خويش را به آن ميثاق ازلي تذكر خواهند بخشيد... ولكن اين تحول ممكن نمیشود، مگر آن كه نخست هنرمندان متحول شوند.»
آوینی همچنین از مخالفان تفکیک عرصههای مختلف فرهنگ و هنر و اخلاق و سیاست بود. او در این باره مطرح کرده بود: «به راستي روزگار بسيار غريبي است! چه كسي ميتوانست تصور كند كه در كره زمين، روزگاري پيش خواهد آمد كه با نام علم، «نظر» و «عمل» را اين چنين از يكديگر جدا خواهند ساخت و ميان علوم و معارف، سياست و دين و هنر و اقتصاد و اخلاق و... مرزهايي محكمتر از مرزهاي جغرافيايي خواهند كشيد؟»
شهید آوینی در مقالهای با عنوان «ادبیات آزاد یا متعهد» اندیشههای مترقی خودش در واکنش به القاء دروغین تعارض تعهد و مسئولیت هنرمند با آزادی را مطرح کرده و نوشته بود: «جهان ما جهانی است که در آن هم «التزام » و هم «عدم التزام» - تعهد و عدم تعهد - هر دو، مورد تحسین واقع میشوند؛ چه در هنر و چه در سیاست. التزام به چه چیز؟ و عدم التزام به چه چیز؟ «کشورهای غیرمتعهد» از کدام تعهد میگریزند و «ادبیات متعهد» نسبت به چه چیز تعهد دارد؟ و «آزادی» در عبارت «اقتصاد آزاد» به چه معناست؟... کلمههای آزادی و برابری را، هم بر سر در زندانها مینویسند و هم بر سردر معابد بازرگانی. این جمله از من نیست، از کاموست و او در ادامه همین جمله مینویسد: با این همه به فحشاء کشاندن کلمهها با عواقب آن همراه است.ما امروز شاهد عواقب همان امری هستیم که کامو میگفت؛ به فحشا کشاندن کلمات. هیچ کلمهای دیگر در شأن حقیقی خویش واقع نیست و در فرهنگ رسانهای، هر کلمهای بر انواع و اقسام معانی متضاد دلالت دارد. آنان که خریداران چیزی جز «ادبیات مرسوم» نیستند، با کینه و غیظ، جملاتی از این قبیل را که خواندید به دور میافکنند و از هر آنچه « خلاف آمدِ وضع موجود» باشد میگریزند. اما به راستی فیالمثل میان «بازار آزاد» با «آزادی و عدالت» چه نسبتی است که این کلمه را در هر دو جا به کار میبرند؟ کامو پاسخ میدهد:آنچه امروز بیش از هر چیز مورد بهتان قرار گرفته، ارزش آزادی است...»
وی در ادامه این مقاله درباره مفهوم آزادی هنرمند آورده است:«آزادی هنرمند در «درک تکلیف» اوست نه در «نفی و طرد التزام به همه چیز» و البته این التزام باید از درون ذات بیرون بجوشد، نه آنکه از بیرون سایه بر وجود هنرمند بیندازد. در اینجا عدم تعهد همان قدر بیمعناست که اجبار، یعنی همان طور که هنرمند را نمیتوان مجبور کرد، خود او نیز نمیتواند از تعهد درونی خویش بگریزد. و هر تعهدی خواهناخواه ملازم با تکلیفی است متناسب آن، و به این اعتبار، هیچ اثر هنری نمیتوان یافت که صبغه سیاسی نداشته باشد. جورج اُرول در این باره میگوید:... هیچ کتابی از تعصب سیاسی رها نیست. این عقیده که هنر باید از سیاست برکنار بماند، خودش یک گرایش سیاسی است.»
در بخشهای دیگری از این مقاله آمده است: ««آزادی» میان ما و آزادانگاران مشترک لفظی است و چهبسا که این دو آزادی در ظاهر نیز مشابهتهایی با یکدیگر داشته باشند. آن آزادی که میگویند، «رهایی از هر تقید و تعهدی» است و این آزادی که ما میگوییم نیز «آزادی از هرتعلقی» است».
«آزادی در نفی همه تعلقات است جز تعلق به حقیقت، که عین ذات انسان است. وجود انسان در این تعلق است که معنا میگیرد و بنابراین، آزادی و اختیار انسان تکلیف اوست در قبال حقیقت، نه حقّ او برای ولنگاری و رهایی از همه تعهدات. و مقدمتاً باید گفت که هنر و ادبیات نیز در برابر همین معنا ملتزم است.»
«آنان که آزادی را مقدم بر دین میدانند دو اشتباه بزرگ کردهاند: یکی آنکه از آزادی مفهومی در مقابل حقیقت و عدالت اعتبار کردهاند و دیگر آنکه آزادی را عین ذات انسان گرفتهاند، اما دین را نه.» آوینی در مقاله دیگری درباره اتهام عدم آزادی هنرمندان در ایران بعد از انقلاب، بیان کرده بود: مراد ما، سلب آزادی از افراد و احزاب نیست که هیچ، نظام جمهوری اسلامی ایران را به خاطر این صبر عظیم و جمیل و سعه صدر در برابر افکار مخالف به شدت تحسین و تقدیس میکنیم، اما از آن سوی، مبادا این معلق بازی به آنجا منجر شود که قباحت غربزدگی از چشم ما بیفتد، معیارها وارونه شود و کار به آنجا بکشد که ما بمانیم و احساس ندامتی عمیق از آنچه در این 10 سال انجام دادهایم.نه برادران! چیزی عوض نشده است و هنوز هم اُسّ الاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگاه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورایی جبهههای جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای یک نبرد طولانی و همهجانبه با شیطان آماده کنیم... و از هیچ ملامتی هم نترسیم. و نه آن که این اقدامات را به مثابه حاشیهای بر اصل تلقی کنیم، که اصلاً این مهمترین وظیفهای است که ما برعهده داریم. پایان گرفتن مبارزه یعنی تمام شدن نبرد میان حق و باطل و این ممکن نیست مگر آن که شیطان و اذناب او از میان بروند و یا انقلاب اسلامی، خدای ناکرده، از ماهیت حقیقی خویش خارج شود.»
نظر آوینی درباره هنر روشنفكري
روشنفكري و روشنفكران، يكي از موضوعات مورد توجه آن دسته از انديشمنداني بوده است كه آرمان هويتيابي و بازگشت به خويشتن را دارند. آويني هم به طور فراوان و مكرر به اين موضوع پرداخته است كه بخشهايي از آن را مي خوانيم:
«روشنفكر جماعت، آدمهايي سطحي هستند. آنها معتاد به سطح هستند و هر چه سطحي است و با سطحينگري مناسبت دارد، مثل ظاهر، ماده، رنگ، اسم، شهرت، پز و مد... اسم كتابها را با يكديگر رد و بدل مي كنند، نه نوع كتابها را.»
«هنر روشنفكري، هنر موزهها و گالري هست نه هنر مردم، هنر روشنفكري با مردم هيچ نسبتي ندارد و همواره نيازمند به تحليل است و بنابراين هميشه جماعتي از منتقدين نيز در كنار هنرمندان ميپلكند كه نقش واسطه را دارند.»
«سينما قبل از هر چيز از آن مردم است و مردم هم از بغرنج انديشيهاي روشنفكرانه فارغ هستند. مردم مشغول زندگي هستند، خيلي ساده و طبيعي، و دوست دارند به سينما بروند و در سينما واقعيات زندگي خود را كشف كنند... سايه منورالفكري قرن نوزدهم بر اذهان بسياري از روشنفكران و هنرمندان ما حجابي ظلماني است كه اجازه نداده تا آنها بتوانند با مردم در سير تكاملي انقلاب اسلامي همراهي كنند. آنها بدون دركي عميق از تاريخ و ضرورتهاي آن سعي كردهاند از قبول تقدير تاريخي انقلاب استنكاف ورزند و لذا چونان كبك كه سر در برف برده است، خود را نسبت به انقلاب اسلامي و آثار تاريخي و جهاني آن به غفلت زدهاند و البته انتظاري هم نبايد داشت كه تحول فرهنگي آرماني ما به توسط كساني كه اعتقادي به اصل آن ندارند بنيان نهاده شود.»
خطاب به هنرمندان متعهد
این هم نوشتهای است از سید شهیدان اهل قلم خطاب به هنرمندان متعهد:
«برادران! ما هم مثل «عمو حسن» دستتان را میبوسیم؛ همان عمو حسن که هر جا میرسید، دست بسیجیها و سپاهیها را میبوسید و همان عمو حسن که در تابوتش بهنگام تشییع جز مشتی گوشت و استخوان سوخته چیزی نبود. برادران عزیز! ما میدانیم که مطلوب شما هم رضایت خداست، نه شهرتطلبی و جلوهفروشی و های و هوی و منم منم... اما وظیفه ما هم شکرگزاری است: دستتان درد نکند، خسته نباشید، اجرتان با امام حسین(ع). نهال اسلام همواره در غربت و مظلومیت پا گرفته است. شما هم از این غربت و مظلومیت استقبال کنید و اجازه ندهید که دل و دیدگانتان را چیزی جز رضایت حق پر کند.»