kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۵۵۸۶
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۲
یادی از روحاني شهيد حسن محمدنژاد

دعاي مستجاب

 
 
 
سعید رضایی
امام جماعت قامت بست...
الله‌اكبر.
مكبر طوري كه بچه‌هاي بيرون سنگر هم بشنوند داد زد: الله‌اكبر تكبيرهًْ‌الاحرام...
بچه‌ها تازه وضو ساخته، با آستين بالازده و با شتاب، يكي يكي داخل سنگر مي‌شدند تا صف‌هاي نماز جماعت را پركنند.
صف‌ها منظم شده بود وقتي كه برادر محمدنژاد از ركوع برخاست.
مكبر با لحني آهنگين و اما آرام‌تر از دفعه قبل ندا داد: ‌سمع الله لمن حمده. الله‌اكبر... 
حال و هواي شب‌هاي قبل از عمليات كربلاي پنج هنوز در ميان بچه‌ها حاكم بود.
شانه‌هاي لرزان بچه‌ها همه گواه قنوتي باراني بود كه بي‌صدا بر سرزمين سجاده و دست‌هاي به آسمان گرفته شده، باريدن داشت.
اشك‌ها، بي‌صدا جاري و صداي حسن محمدنژاد در سنگر پيچيد كه با استغاثه دعا مي‌كرد:‌ اللهم ارزقنا شهاده في سبيلك...
نماز مغرب و عشا تمام شد و بچه‌ها به سرعت سفره دعاي كميل شب جمعه را در كنار سجاده‌هاشان پهن كردند.
همه تشنه مناجات بودند و دل‌ها همه تپيدن گرفته بود با كلمات كميل...
اللهم اني اسئلك برحمتك التي وسعت كل شيء... صداي برادر محمدنژاد سوز عجيبي داشت اين را بچه‌ها تا آخر دعا حس مي‌كردند.
بعد از دعا، انگار گمشده‌اي داشته باشد،‌ از سنگر بيرون زد تا هوايي تازه كند، يكي از رزمندگان در حين بيرون رفتن از سنگر گفت:
- كجا مي‌ري برادر محمدنژاد؟
- همين الان برمي‌گردم...
اين را گفت، اما بچه‌ها هرچه منتظر ماندند، برادر محمدنژاد به سنگر بازنگشت. بعد از مدتي يكي از رزمندگان او را پيدا كرد.
كمي آن‌طرف‌تر از سنگر دعاي مستجابش او را بر اثر اصابت يك تركش به آسمان پرواز داده بود.
حسین محمدنژاد در تابستان 1342 در خانواده‌اي مذهبي متولد شد، پدرش در يادآوري از دوران كودكي وي مي‌گويد: حسين از زمان طفوليت به مسائل ديني علاقه شديدي نشان مي‌داد، قبل رسيدن به سن تكليف نماز مي‌خواند و روزه مي‌گرفت.
همزماني دوران نوجواني وي با دوران انقلاب اسلامی باعث شد تا به سمت مبارزات كشيده شود.
دوستان و همكلاسي‌هايش را در مسجد محل گرد آورده بود تا به آنها قرآن بياموزد، در همان كلاس‌ها به واسطه ارتباطي كه با مسجد داشت، كارهاي ارشادي و سياسي‌اش را آغاز كرد.
پخش اعلاميه و نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) و برپایی تظاهرات ضد رژیم در محله راه‌آهن از جمله فعاليت‌هاي حسن محمدنژاد در دوران قبل از انقلاب بود.
مسجد انبار گندم پايگاه فعاليت محمدنژاد بود تا اينكه انقلاب به پيروزي رسيد و پس از آن نيز در همان جا زیر نظر حجت‌الاسلام شهيد گلاب‌چي، فعالیت فرهنگی و نظامی انجام مي‌داد.
پايگاه مسجد انبار گندم، محل اعزام گروه‌هاي مردمي به نقاط محروم کشور بود و او از اين محل كارهاي جهاد سازندگي را سامان مي‌داد.
علاقه حسن محمدنژاد به علوم ديني باعث شد تا در آن روزها در مدرسه علميه حضرت آیت‌الله‌ مجتهدی به تحصيل بپردازد.
با آغاز جنگ در چندين مرحله به مناطق مختلف عملياتي اعزام شد،‌ به ‌عنوان مبلغ و رزمنده در عمليات‌هاي مهران و كردستان حضور مؤثر داشت.
در سال 1361 به عنوان مسئول امور تربیتی اداره آموزش و پرورش منطقه 12 تهران مشغول بكار شد و در مدرسه شهید نامجو نيز به تدريس علوم ديني پرداخت.
در همين سال گروه‌های سرود دانش‌آموزي تشكيل مي‌داد و با قبول مسئوليت آنها را به مناطق عملياتي اعزام مي‌كرد تا براي رزمندگان سرود اجرا كنند.
در سال 1364 در سالروز ولادت حضرت صاحب الزمان (عج) در مراسمي با حضور آيت‌الله مهدوي كني لباس روحانیت بر تن كرد.
حسن محمدنژاد يك هفته قبل از شهادت در وصيتنامه‌اش مي‌نويسد:
«الان زمان امتحان بزرگ و سراسرى خداوند بر مردم است و هر كس با فداكارى و حمايت بحق خود از اين انقلاب اليه و رهبرش‌، در امتحان قبول شود بداند كه فرداى قيامت در نزد خداوند متعال و اولياءالله سرافراز است و افسوس نمي‌خورد و از آن طرف هر كس با نق‌زدن‌هاى بى‌مورد و شكم‌پرستى‌هاى غيرانسانى نافرمانى كند و كم‌كارى نمايد و مخالف اين جنگ الهى باشد بداند كه مخالفت خود را با خداوند و پيامبر(ص) و ائمه(س) اظهار نموده و فرداى قيامت در جهنم مي‌سوزد گرچه ظاهرا اهل عبادت‌هاى كذائى هم باشد.
وي در ادامه اين‌چنين مي‌نگارد: «اين را بايد بگويم كه استقرار كردن اسلام زحمات زيادى داشته و كمبودهائى ايجاد كرده و جنگ‌هائى دربر داشته كه اين خود امتحان است و براى سنجش ميزان ايمان افراد و اميد است به يارى خداوند متعال سعى كنيم قبول شويم و فرداى قيامت در مقابل پيامبر و شهداى مخلص سرافراز باشيم.»
وي در وصیتنامه‌اش خطاب روحانيون معظم و طلاب عاليقدر مي‌نويسد: «سعى كنيد در ضمن درس خواندن‌، وظايف ديگر را هم انجام دهيد و وظايف خود را در درس خواندن منحصر نكنيد و داراى عمل هم باشيد و جبهه‌ها را پر كنيد و بدانيد كه درس اصلى و الهى و عملى كه مورد پسند خداست در جبهه‌هاست و كارى كنيم كه فرداى قيامت عمل‌هاى بى‌عمل‌مان را به سينه‌هايمان بچسبانند و در مقابل خود‌، شهداى اسلام‌، شرمنده نباشيم و اميد است خداوند به بچه‌ها توفيق عمل كردن به فرائض الهى را بدهد.»
وي همچنين به دانش‌آموزان خود نيز وصيت مي‌كند: «درس خود را خوب بخوانيد و توام با درس خواندن‌، بلكه مقدم بر درس- فرائص الهى را خوب انجام دهيد و از هم اكنون انقلابى و امامى بار آیيد و سعى نمایيد و حرف پدر و مادر زحمتكشان را گوش دهيد و به بزرگ‌ترها مخصوصا پدر و مادر و معلمين دلسوزتان احترام بگذاريد و بالاخره بدانيد كه شما اميدهاى آينده اسلام هستيد و دنبال‌رو بچه‌هاى بدون آبرو نباشيد و به حزب‌اللهى بودن خود افتخار كنيد.
در خاتمه از همه دوستان التماس دعا دارم و از همه برايم حلاليت بطلبيد...»
سرانجام حسن محمدنژاد در عملیات کربلای 5 شلمچه در شب جمعه بعد از خواندن نماز جماعت و دعای کمیل برای تجدید وضو در خارج از سنگر مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به شهادت مي‌رسد.
 توصيه آخر شهيد:
«در خاتمه باز مي‌گويم كه اى مردم كمى به فكر خدا باشيد و به واسطه كمى نابسامانى‌هاى مادى‌، خدا را رها نكنيد و به ياد آخرت و خون شهدا باشيد و از آتش سوزان جهنم بپرهيزيد. من هميشه به ياد شما بوده و هستم.»