آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت (حدیث دشت عشق)
دانشآموز شهید حسین کرمیراهدار، دوم اردیبهشت سال 1349 دیده به جهان گشود. هنوز دوران کودکیش تمام نشده بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. هوش و استعداد بالایی در درس داشت، علاوهبر کسب دانش، در کلاسهای قرآن، احکام و اخلاق نیز شاخص و نمونه بود. اکثر معلمانش از مربیان فعال مسجد بودند که این مسئله سبب ارتباط بیشتر او با مسجد و مسائل معنوی شد. پدرش در جبهه بود که او هم قصد رفتن کرد، در جواب یکی از همسایهها که گفته بود پدرت در جبهه حضور دارد تو نرو گفت که پدرم به جای خودش رفته است مگر میشود من بگویم چون پدرم نماز میخواند من هم دیگر نماز نخوانم. ساکن شهر ملاثانی بودند و میخواست از آنجا به جبهه برود که مسئولان اعزام چون از حضور پدرش در جبهه و وضعیت خانوادهاش اطلاع داشتند با رفتنش مخالفت کردند ولی تصمیم خود را گرفته بود و از طریق بسیج اهواز برای رفتن نامنویسی کرد. پس از طی کردن دورههای آموزشی، از اهواز به جبهه رفت و روز 18 فروردین سال 1366 بههمراه دوستش شهید محمد ستارهمردی به شهادت رسید و پیکر پاکش در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز ردیف 22 مزار 17 آرام گرفت. مادر شهید حسین کرمیراهدار میگوید: «حسین بچه دوم من است و مانند دیگر شهیدان خیلی خوب بود، شهدا همگی مثل هم هستند. اصلا دوست نداشت کسی از او تعریف کند و یا چیزی درباره او بگوید، 35 روز بیشتر در جبهه نبود که شهید شد و پیکر پاکش را به همراه دوستش شهید محمد ستارهمردی تشییع کردیم، تیر به گلویش خورده بود و از پشت گردنش خارج شده بود، بقیه بدنش سالم بود.»