واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2 - بخش سیام
پرمخاطبترین نوع سینمای پس از انقلاب
سعید مستغاثی
سینمای دفاع مقدس از پرمخاطبترین ژانرهای سینمایی بعد از انقلاب به شمار میآید، چنانکه 4 فیلم از فهرست دهتایی پربینندهترین فیلمهای سینمای این سالها را آثار دفاع مقدس تشکیل میدهند و در صدر این لیست به عنوان پرتماشاگرترین فیلم سینمای سالهای پس از پیروزی انقلاب، فیلم «عقابها» ساخته ساموئل خاچیکیان قرار دارد.
اما متأسفانه آمار نشانگر آن است که از اواسط دهه 70، تولید و ساخت فیلم در سینمای دفاع مقدس رو به افول نهاد و به بهانههای مختلف از قبیل اینکه دوران جنگ سپری شده و یا هزینه تولید فیلم جنگی بالاست و تماشاگر هم آن را نمیپسندد، سال به سال از تعداد اینگونه فیلمها در چرخه تولید سینمای ایران کاسته شد.
آسیبشناسی سینمای امروز دفاع مقدس
اگر به کلام حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) معتقد باشیم، همانطور که در پیامشان پس از پذیرفتن قطعنامه 598 فرمودند:
«...جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان بهراه اندازیم...»
اگر سخنان دوراندیشانه مقام معظم رهبری را در طول این سالها به خاطر داشته باشیم که از نخستین ماههای ولایتشان، همواره بر تهاجم و جنگ فرهنگی دشمن علیه انقلاب و ایران تأکید داشته و دارند و اگر اعتراف برخی از سردمداران فکری غرب را از یاد نبریم مانند سخن رئیس وقت بنیاد ملی برای دموکراسی (NED) وابسته به سازمان CIA که در گزارش سال 1996 نوشت:
«...جنگ فراگیر اندیشهها به بزنگاه خود رسیده است. در عصری که مصالح و ارزشهای ایالات متحده از یورش بیامان عقیدتی نیروهای بیشمار خصم در رنج است در چنین اوضاع و احوالی روا نیست که ایالات متحده میدان نبرد عقیدتی را به دشمنان خود واگذارد...»
آنگاه با این واقعیت و باور همراه خواهیم بود که دفاع مقدس ما به آن 8 سال جنگ تحمیلی محدود نشده و اگرچه در آن ایام، در شکل و قوارهای سخت و پر سر و صدا جریان داشت، اما پس از آن به شکلی پیچیده، خاموش و نرم تداوم پیدا کرد و در تمامی این سالهای پس از جنگ تحمیلی در انواع و اقسام اشکال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و رسانهای و علمی و... ادامه داشته و دارد و هر روز جدیتر و عمیقتر و پردامنهتر میشود.
زمینههای جنگ نرم
البته امروز اسناد و مدارک بسیاری در دست است که جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی پیش از پایان جنگ تحمیلی شکل گرفته بود و از همان زمان، اتاقهای فکر و استراتژیستهای غرب، شکست خود و صدام را در جنگ پیشبینی کرده بودند. در سال 1986 میلادی برابر با سال 1365 هجری شمسی آنگاه که رزمندگان اسلام در عملیات والفجر 8، فاو را فتح کرده و با عملیات کربلای 5 در آستانه فتح بصره بودند، فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز و تئوریسین برجسته آمریکایی، در کنفرانسی تحت عنوان «بازشناسی هویت شیعه» در اورشلیم اسرائیل حضور پیدا کرد و طی یک سخنرانی مهم به نقاط قوت انقلاب اسلامی و شیعیان در مقابله با غرب صلیبی/صهیونی، به تفضیل اشاره نموده و راههای مقابله با آن را یک به یک و با تکیه برجزئیات ذکر کرد.
پیاده شدن تئوری فوکویاما در سینمای دفاع مقدس
متأسفانه تئوری فوکویاما از جمله در سینمای دفاع مقدس ما ظهور یافت و آن را دچار یک نوع آسیب و بهتر بگوییم آفت نمود. آنچه به عنوان سینمای ضد جنگ در واقع در میدان دفاع و به شکل سینمای ضد دفاع نمایان گردید. سینمایی که در هیچ یک از کشورهای صاحب سینمای دنیا، سابقه نداشت.
در سینمای فرانسه یا شوروی سابق که سرزمینشان اشغال شده بود و آنها برای مقابله با اشغالگر میجنگیدند، هیچ فیلمی علیه دفاع مشروعشان در برابر دشمن اشغالگر ساخته نشد. آثار مهمی همچون «نبرد راه آهن» (ساخته رنه کلمان وبرنده نخل طلای اولین دوره جشنواره کن) درسینمای فرانسه یا «آنها برای میهنشان جنگیدند»(سرگئی باندارچوک) در سینمای شوروی سابق و یا «جنگ رودخانه نرتوا» (ولکو بوولاجیک) در سینمای یوگسلاوی، نمونههایی از این آثار هستند.
حتی در سینمای آمریکا وهالیوود که اگرچه سرزمینشان اشغال نشد و به عنوان کمک به مناطق اشغالی اروپا در جنگ حضور پیدا کردند، این حضور را نوعی دفاع خواندند و از همین روی در آثارشان، نشانهای از سینمای ضددفاع رویت نشد، مانند «گروهبان یورک»(هاواردهاکس) یا «کازابلانکا»(مایکل کورتیس) ویا مجموعه«چرا میجنگیم» (فرانک کاپرا).
اما متأسفانه از میانه دهه 80 فیلمهایی ظاهراً در حیطه سینمای دفاع مقدس ساخته شدند و برخی از آنها در خدشهدار نمودن ارزشها و آرمانهای دفاع مقدس تا آنجا پیش رفتند که حتی اصل دفاع مقدس را نیز زیر علامت سؤال بردند. این بارزترین حضور جنگ نرم نظام سلطه و پیاده شدن تئوریهای فرانسیس فوکویاما در دل سینمای دفاع مقدس بود که به منصه ظهور رسید.
ارزشها و مظاهر آن را زیر سؤال بردند
به بهانه اینکه قهرمانان و اسطورههای دفاع مقدس را بایستی برای نسل امروز ملموستر و عینیتر به تصویر کشید، همه آن ویژگیها و خصوصیاتی را که در برخی فیلمهای ضد جنگ هالیوودی و اروپایی از سربازان و مزدوران آمریکایی و اروپایی دیده بودند عیناً کپی کرده و به قد و قامت سردارانی دوختند که یک دنیا را مات و مبهوت خود کرده بودند.
این به اصطلاح جنگی سازها، بعضاً دو طرف جنگ تحمیلی یعنی هم متجاوزین صدامی و هم ملتی را که فقط از آب و خاک و دین و کشورش دفاع میکرد، در یک ترازو قرار دادند و با یک میزان سنجیدند، یا سرداران و فرماندهان جنگ را به استهزاء و سخره گرفتند و خلوتهای عرفانی و الهیشان را با معیارهای مادی سنجیدند و یا در فیلمهایشان ساحت مقدّس جبههها و سنگرهای پاک رزمندگان اسلام را به هر آنچه که سلائق بیگانه با دفاع مقدس میپسندید و شیفتگان وخود باختگان فرهنگ غرب میخواستند، آلوده کردند تا به خیال خام خود، غربزدهها و از خود بیگانهها را خوش بیایند و در خوشبینانهترین نگاه به سینمای به اصطلاح دفاع مقدس جلب کرده و یا با سوءاستفاده از نام و عنوان دفاع مقدس، پولهای هنگفت به جیب بزنند و در مقابل به قیمت خشنودی بیگانگان و دشمنان این ملت، ارزشها و مقدسات او را
لگدمال کنند.
ایدهای که فرانسیس فوکویاما در سال 1986 ارائه داد و پس از آن هم توسط مجموعهای از نهادها و مراکز فکری و اندیشکدهها و تینکتنکهای غرب به صورت جزئیتر و با تدوین مانیفست ویژه، تئوریزه شد و در رأس دکترین جنگ نرم کانونهای صهیونی قرار گرفت، این بود که با بیاعتبار نمودن ارزشها و اسطورههای اسلام و انقلاب و جنگ تحمیلی و بیتفاوت نمودن نسل جدید نسبت به آنها، زمینههای فروپاشی ایدئولوژیک جامعه و پس از آن فروپاشی فیزیکال نظام جمهوری اسلامی را فراهم آورده و یا آن را دچار استحاله از درون گردانند.
آنچه که در جریان فتنه سال 88 با تمام قوا و نیرو از سوی جبهه گسترده امپریالیسم جهانی دنبال گردید و متأسفانه در حیطه سینمای دفاع مقدس نیز خواسته یا ناخواسته برخی از فیلمسازان در دام آن گرفتار آمدند به خیال اینکه نگاهی نو نسبت به دفاع مقدس عرضه میدارند، غافل از آنکه همان ایده فوکویاما وتئوریهای پژوهشکدههای صهیونی را به مرحله اجرا در میآوردند.