نجات از ضرر و خسران با چهار عمل اصلی
سمانه پاشایی
براساس تعالیم قرآن، انسان در دنیا در خسران است، مگر آنکه به چهار عمل اصلی، یعنی ایمان، عمل صالح، توصیه به حق و توصیه به صبر بپردازد و به تکلیف و وظیفه فردی و اجتماعی خویش عمل کند.
حقیقت خسران، زیان از سرمایههای وجودی و فرصتهای بیبدیلی است که خدا برای انسان بهویژه در «عصر» زندگی دنیوی به عنوان فشردهترین و کوتاهترین زمان برای ساخت ابدیت فراهم کرده است؛ بنابراین، کسی که گرفتار خسران میشود، ابدیت خویش را از دست داده و تباه میسازد.
نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآن، مهمترین عوامل و آثار خسران را تبیین کرده است.
***
حقیقت خسران از منظر قرآن
خسران به معنای کاهش سرمایه یا از دست رفتن تمام آن، زیانی است که انسان عاقل در امور اقتصادی از آن گریزان است؛ زیرا با از دست رفتن سرمایه یا کاهش آن، نمیتواند زندگی اقتصادی خویش را مدیریت کند و به آسایش دست یابد، بلکه حتی ممکن است آرامش خود را نیز از دست دهد.
بسیاری از مردم وقتی از زیان و خسران سخن به میان میآید، زیان و خسران در سرمایههای مادی از مال و منال و مقام به قلب و ذهن آنان خطور میکند، در حالی که از نظر آموزههای قرآن، بدترین بلکه همه حقیقت خسران را باید در خسران و زیان عظیم فرصتها و نعمتهایی دانست که خدا به انسان در دنیا داده تا خود را برای ابدیت بسازد؛ زیرا انسان در شرایط ابتلایی دنیوی قرار گرفته تا بتواند با اراده و حق انتخاب آزاد و اختیاری خویش، از سرمایه وجودی و دیگر مواهب الهی بهره گرفته و خود را برای زندگی طیب ابدی بسازد و اگر چنین نکند و از این فرصت استثنایی زندگی دنیوی و مواهب الهی برای سعادت اخروی خویش بهره نگیرد و شرایط زیست در بهشت را برای خود فراهم نکند، گرفتار خسران میشود و ابدیت خویش را در دوزخی به سر میبرد که چیزی جز شقاوت نیست. البته از نظر قرآن، حتی کسی که دمی در عالم آخرت به دوزخ وارد میشود، او نیز به یک معنا گرفتار زیان است؛ زیرا سرمایه وجودی و فرصت استثنایی در دنیا را تباه ساخته است.
خدا به صراحت در قرآن با سوگند به «عصر» که محدوده زمانی کوتاه زندگی دنیوی به عنوان زمان «عصاره»گیری از انسان در کوره ابتلائات دنیوی است، به انسان یاد آور میشود که همگی در خسران هستند؛ زیرا هر لحظهای که در دنیا سپری میشود، زمانی است که سرمایههای وجودی او همچون یخ آب میشود، مگر آنکه به چهار عمل اصلی؛ یعنی ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبر بپردازد(عصر، آیات 1 تا 3) و خود را برای ابدیت بسازد و در معامله دنیا نهتنها سرمایه وجودی خویش را از دست ندهد، بلکه بر آن بیفزاید که معنای حقیقی شکر الهی است؛ زیرا هنگامی انسان شکر میگذارد که از هر چیزی برای همان مصارف حق آن بهره گیرد که خدا تعیین کرده است؛ اما وقتی خدا در مقام شاکر و شکور ظهور میکند، به این معنا است که به سرمایههای وجودی شاکرین انسانی میافزاید(ابراهیم، آیه 7) و آنان را به تمامیت کمالات نوری میرساند که موجب صبغه خدایی گرفتن و ظهور در مقام خلافت الهی است.(بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آلعمران، آیه 79)
پس کسی که برخلاف فطرت الهی و داشتههای فطری خویش عمل کند و ایمان و صراط مستقیم هدایت را کنار گذارد و به فجور و عصیان و کفر بپردازد و نفس الهی خویش را دفن کند، گرفتار خسران میشود.(شمس، آیات 7 تا 10؛ طه، آیه 50)
عوامل و آثار خسران از نظر قرآن
چنانکه گفته شد هر چیزی که برخلاف ایمان و عمل صالح فردی و اجتماعی باشد، عامل خسران خواهد بود.
بر این اساس میتوان گفت همانگونه که تقوای الهی عامل رهایی از خسران و کسب سعادت اخروی است، بیتقوایی و فجور عامل اصلی خسران ابدی انسان خواهد بود.
البته خدا در قرآن، در مقام تفصیل هر چیزی، بر آن است تا عوامل مهم و اساسی خسران را به شکل تفصیلی و توضیحی بیان کند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود. عوامل زیر موجب خسران آدمی میشود: استهزای آیات و پیامبران الهی(کهف، آیات 103 و 106)، اطاعت از شیطان و پذیرش ولایت او(نساء، آیه 119؛ مجادله، آیه 19)، اطاعت از کافران(آلعمران، آیه 129)، اعراض از کتب آسمانی چون قرآن و تورات(بقره، آیات 61 تا 64؛ اعراف، آیات 52 و 53)، افتراء به خدا(انعام، آیه 120؛ اعراف، آیه 53)، ارتداد از ایمان به کفر و شرک(آلعمران، آیه 129؛ مائده، آیه 5)، احساس ایمنی از مکر خدا(اعراف، آیه 99)، استمداد از معبودان باطل(هود، آیه 101)، اهانت به والدین(احقاف، آیات 17 و 18)، انفاق به کافران برای جلوگیری از گسترش دین اسلام(انفال، آیات 36 و 37)، گرایش به باطل و کفر(عنکبوت، آیه 52؛ غافر، آیه 78)، فروروی در گفتار و افکار باطل(توبه، آیه 69)، پذیرش غیر اسلام(آلعمران، آیه 85)، تباهی عمل نیک (مائده، آیه 53؛ کهف، آیات 103 و 104)، تحریم روزیهای حلال الهی(انعام، آیه 140)، بیاعتنایی به قرآن و ترک عمل به تعالیم آن(اعراف، آیه 53)، تزلزل در ایمان به خدا و پرستش و عبادت او(حج، آیه 11؛ کشاف، زمخشری، ج 3، ص 146)، تسلیم غیر خدا به جای تسلیم به خدا و اسلام و حقیقت آن(آلعمران، آیه 85)، تکذیب آیات الهی و پیامبران(اعراف، آیات 92 و 94 و 96 و 99 177 و 178)، تکذیب معاد(انعام، آیه 31؛ یونس، آیه 45)، انجام اعمال بر اساس سفاهت و جهالت و فقدان علم(انعام، آیه 140)، تبدیل انسان طیب به خبیث و تحقق خباثت در ذات او با افکار و اعمال باطل(انفال، آیه 37)، دشمنی و عناد با حق و حقیقت(ابراهیم، آیه 15)، دشمنی با خدا و پیامبر اکرم (مجادله، آیات 19 و 20)، علاقه و دلبستگی به مال و فرزند در حد دوری از خدا(توبه، آیه 69؛ منافقون، آیه 9؛ نوح، آیه 21)، دنیاطلبی و مادیگرایی(اعراف، آیات 176 و 178؛ توبه، آیه 69)، همراهی و معیت با کافران(مائده، آیات 52 و 53)، جباریت و زورگویی(ابراهیم، آیه 15)، نیک و زیبا دیدن گناه و گرایش به آن(فصلت، آیه 25)، سد راه خدا شدن و ایجاد انحراف در آن(هود، آیات 19 و 21)، شرک و عبادت غیر خدا(زمر، آیات 15 و 65)، پذیرش سلطه و ولایت شیطان(مجادله، آیه 19)، ظلم و ستم(اعراف، آیه 9؛ طه، آیه 111)، تکیه بر گمان و ظن ناروا و پندارهای باطل و عقاید واهی(فصلت، آیات 19 و 23)، عُجب و خودپسندی(کهف، آیات 103 و 106)، عصیان از فرمانهای خدا(انعام، آیه 31؛ اعراف، آیات 22 و 23؛ طلاق، آیات 8 و 9)، غفلت از حق(نحل، آیات 108 و 109)، غفلت از خدا(مجادله، آیه 19)، غفلت از قرآن(اعراف، آیات 52 و 53)، فرار از جهاد به عنوان یک عمل اجتماعی(مائده، آیه 21)، فسادگری و افساد(بقره، آیه 27)، فسق و خروج از طاعت الهی در اعمال و رفتار(بقره، آیات 26 و 27)، قتل بیگناه(مائده، آیه 30)، فرزندکشی بر اساس خرافات و سفاهت و جهالت و فقدان علم(انعام، آیه 140)، عمل نکردن به فرمانهای الهی(بقره، آیه 27)، قطع پیوند با پیامبر و اهلبیت(همان)، قطع پیوند با مؤمنان(همان)، قطع رحم(همان)، کفر به آخرت(نحل، آیات 4 و 5؛ هود، آیات 19 تا 22)، کفر به آیات الهی (کهف، آیات 103 و 105)، کفر به اسلام(مائده، آیه 5)، کفر به خدا(انفال، آیات 36 و 37)، کفر به پیامبران وکتب آسمانی و قرآن(بقره، آیات 27 و 121)، گمراهی و گمراه کردن(اعراف، آیه 178)، گوسالهپرستی(اعراف، آیات 148 و 149)، محرومیت از مغفرت به سبب ظلم و جهالت(اعراف، آیه 23؛ هود، آیه 47)، محرومیت از رحمت و فضل الهی(هود، آیه 47؛ بقره، آیه 64)، نفاق و دورویی(بقره، آیات 8 و 16)، دفن فطرت با فجور(شمس، آیات 7 تا 10)، نقض عهد و اعراض از تعهدات به خدا(بقره، آیات 27 و 63 و 64)، توطئه و نیرنگ علیه مسلمانان(انبیاء، آیات 62 و 70)، همنشینی با اغواگران(فصلت، آیه 25)، هواپرستی(مائده، آیه 30؛ اعراف، آیات 176 و 178) و مانند آنها که از جمله مهمترین عوامل خسران انسان است؛ زیرا انسان با اینگونه افکار و عقاید و رفتار و کردار بر خلاف فطرت الهی عمل کرده و نفس معتدل خویش را دفن میکند و کمالات آن را چنان میپوشاند که دیگرنمایی و نمودی از آن نیست تا جایی که به جای نور کمالات اسمایی الهی، ظلمات جایگزین میشود.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179)
از نظر قرآن، شیطان و حزب او (نساء، آیه 119؛ مجادله، آیه 19) که دشمنی خدا و دین حق اسلام و پیامبران را در پیش گرفتهاند و به فطرت الهی خویش پشت کرده و آن را دفن کردهاند، از مهمترین مصادیق خاسران هستند که دوزخ جایگاه ابدی آنان است.
شناخت این عوامل میتواند به انسان کمک کند تا در مسیر آنان نرود و بر اساس عقاید و افکار آنان عمل نکند تا گرفتار خسران ابدی نشود و خود را از خسرانی که در دنیا همگی بدان گرفتار هستند و تنها با چهار عمل اصلی قابل حلوفصل است، سعادت ابدی را برای خویش رقم زده بلکه بر سرمایه وجودی خویش بیفزایند. از همینرو آیات قرآن به تبیین زیانکاران بلکه زیانکارترینها آنها نیز پرداخته که خسران را در بدترین حالت برای خویش روا داشتهاند.(کهف، آیات 103 و 104)
ولایت شیطان خسران آشکاری است که هر کسی باید از آن پرهیز کند.(نساء، آیه 119) البته برخی نهتنها به زیان خویش کار میکنند، بلکه به زیان خانواده خود نیز کار میکنند و موجب تباهی آنان میشوند؛ اینان هیچ سرمایهای برای خویش ندارند.(شوری، آیه 45)
همچنین کسانی که با فجور به جای تقوای الهی، نفس الهی و معتدل خویش را دفن کرده و توانایی شناختی و ادراکی و نیز گرایشی خویش را نسبت به حق و حقایق از دست میدهند، نمیتوانند از خسران ابدی در آخرت در امان مانند.(نحل، آیات 108 و 109)
کسی که گرفتار خسران است، نهتنها از مواهب و نعمتهای الهی و سعادت ابدی بهشت، خود را محروم میکند، بلکه از مهمترین آثار خسران این است که از حقیقت وجودی او کاسته میشود تا جایی که در ترازو و میزان حقیقت در آخرت، سبک خواهد بود و هیچ وزانتی ندارد؛ زیرا وزانت حقیقی انسان همان انوار اسمای الهی و کمالاتی است که در او با چهار عمل اصلی تحقق مییابد. از اینرو شاکران که همان اهل ایمان و عمل صالح هستند، بر وزانت وجودی و سعه وجودی و کمالات هویتیشان افزوده شده و ملکاتی را به دست میآورند یا به تمامیت نوری آنها میرسند که آنان را سنگین میکند و از سبکی بیرون میآورد.(ابراهیم، آیه 7؛ اعراف، آیات 8 و 9؛ مؤمنون، آیات 102 و 103؛ قارعه، آیات 6 تا 11)
عوامل رهایی از خسران از نظر قرآن
چنانکه گفته شد انسان در دنیا گرفتار خسران است و هیچ گریزی از آن نیست مگر آنکه به چهار عمل اصلی بپردازد که در دو کلمه ایمان و عمل صالح فردی و اجتماعی خلاصه میشود.(عصر، آیات 1 تا 3)
بنابراین، از نظر قرآن، کسانی میتوانند از خسران در دنیا نجات یابند و آثار آن را در زندگی دنیوی و در آخرت یعنی در بهشت الهی ببینند که بتوانند به ایمان کامل در همه ابعاد نسبت به خدا و آخرت و کتب آسمانی و امور غیبی و مانند آنها دست یافته و عمل صالح را در چارچوب فردی و اجتماعی انجام دهند و دیگران را به حق و صبر دعوت و توصیه کنند(همان)، و تحت ولایت الهی قرار گرفته و از ولایت شیطانی خارج شوند(آلعمران، آیات 149 و 150) و در یک کلمه تقوای الهی را به جای فجور به جا آورند(شمس، آیات 7 تا 10) و با پذیرش هدایت الهی اسلام (آلعمران، آیه 85) و عمل بر اساس احکام و قوانین آن(همان) در چارچوب عمل برای آخرت به جای دنیا و لهو و لعب آن(انعام، آیات 31 و 32)، خود را به فضل و رحمت و مغفرت الهی برسانند(اعراف، آیات 23 و 149؛ هود، آیه 47؛ بقره، آیه 64) و تزکیه نفس را با یاری الهی(آل عمران، آیات 149 و 150) در قالب هدایتهای فطری الهامی و وحیانی اسلام و قوانین آن(شمس، آیات 7 تا 10) داشته باشند تا اینگونه بتوانند از خسرانی که همگی انسانها در دنیا بدان گرفتار هستند رهایی یافته و در آخرت به سعادت برسند و سرمایههای وجودی خویش را با کسب کمالات به تمامیت برسانند.(ابراهیم، آیه 7؛ تحریم، آیه 8)
به هر حال، از نگاه قرآن خسران، از دست رفتن مال و کمبود مالی و کاهش سرمایه و زراعت و مانند آن نیست، هر چند که آن نیز نوعی خسران است، اما خسران حقیقی آن است که انسان سرمایههای وجودی و فرصتهای بیبدیل ساخته شدن در دنیا را نادیده گرفته و با فجور، آن را بر باد دهد و در ابتلائات دنیا به جای آنکه خالص شود، ناخالصی در او بماند.