علل مجازات سنگین ارتــــداد (شبهه ها و پاسخ ها)
اگر مسلمانی بخواهد دینش را تغییر دهد چرا او را میکشند؟
پیش از پاسخ، توجه به چند نکته ضرورت دارد:
الف) آزادی در پذیرش دین
در اسلام اصل پذیرش دین اجباری نیست. اسلام پیش از دعوت به حق سعی دارد جوّ اختناق را از بین ببرد و فرصت تفکر و تعقل را برای انسان فراهم سازد(1) امّا کسی حق ندارد پس از انتخاب دین آزادانه و آگاهانه، دین را به بازی بگیرد. به بیان دیگر، شخصی که به پذیرش دین اقدام میکند، باید به اصل ارتداد و پیامد آن آگاهانه پایبند شود. در حالی که همان شخص پیش از پذیرش اسلام چنین تعهدی ندارد.
هر کس در اصل پذیرش اسلام آزاد است، امّا باید بداند که با پذیرش اسلام، حق برگشت از او سلب میشود. دینی که اصل آزادی در انتخاب عقیده را اصل میداند، میگوید که باید آگاهانه و با پایبندی به همه احکام دین آن را پذیرا شوی و اگر پس از انتخاب، بدون دلیل انکار کنی، احکام ارتداد درباره تو جاری میشود. همانگونه که ارتکاب دیگر انحرافات اجتماعی مجازات دارد، به طور مثال مسلمان نمیتواند شراب بنوشد و اگر مرتکب آن شود، حدّ بر او جاری می شود و کسی که در کمال آزادی، دین را پذیرفته و به حقانیت آن اذعان کرده باشد، نمیتواند به این بهانه که احکام آن را با اصل آزادی در تضاد میبیند، مرتکب کار ناروا شود. این یک حکم عقلانی است. در امور اجتماعی نیز چنین است، انسان در رانندگی و عدم آن آزاد است. امّا اگر بخواهد رانندگی کند، باید به قوانین راهنمایی و رانندگی گردن نهد. همچنین اگر کسی به استخدام ادارهای درآمد باید مقررات آن را بپذیرد. بدون شک هیچ یک از امور ذکر شده با آزادی او منافات ندارد. این امر در مورد دین اهمیت بیشتری پیدا میکند. پذیرش آزادی مطلق در این زمینه مساوی با قبول هرج و مرج و تعارض اجتماعی است که یقیناً چنین پدیدهای را هیچ عاقلی نمیپذیرد.
پیشگیری از ارتداد ضرورت دارد و به همین دلیل عقوبت شدیدی برای ارتداد تعیین شده و حکم مرتد به عنوان یکی از فروع آزادی عقیده و حق تدین مطرح شده؛ چون ارتداد نه تنها اهانت به مقدسات دینی است، بلکه مایه تزلزل در عقاید دیگران و در واقع تجاوز به حقوق آنان است. در ارتباط با این بحث، قرآن کریم از گروهی یاد میکند که همواره با اسلام و مسلمانان عناد میورزیدند. از شیوههای آنان که به منظور بدبین کردن مردم به اسلام در پیش گرفتند، تظاهر به اسلام و پس از آن ارتداد بود. اهل کتاب از گردانندگان اصلی این جریان بودند. خداوند از توطئه پلید آنان چنین پرده برمیدارد: «دستهای از اهل کتاب گفتند: اوّل روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده، ایمان بیاورید و در آخر روز انکارش کنید شاید آنان از اعتقاد خود برگردند.»(2)
در واقع این گروه با این شیوه اسلام را به سخره گرفته و در جهت تضعیف دین چنین روشی را در پیش گرفته بودند.
اگر پذیرش و انکار افراد به هر دین و مکتبی بدون ضابطه بوده و نظارتی در کار نباشد، آن دین و مکتب تحقیر شده و اقتدار خود را از دست خواهد داد. اسلام چنین چیزی را برنمیتابد. رهبر معظم انقلاب میفرماید: «با توجه به آیات مربوط به ارتداد، اینگونه به نظر میرسد که اسلام با این کار درصدد آن است که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند. در حقیقت بعد از اینکه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مکلف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست کند... علت خشم الهی بر مرتدین و کسانی که از دین خارج شدهاند این است که اینها زندگی و عشرت دنیوی و هوای نفسانی را بر خواست معنوی و قلبی و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح دادهاند. بنابراین، مسئله فقط عوض شدن یک اعتقاد نبوده است. مسئله این بوده که کسانی به خاطر جاذبههای مادی و تأمین هواهای نفسانی حاضر شدهاند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند و به آن پشت کرده، ایمان اسلامی را رها کنند. این مقوله دیگری است و سختگیری اسلام در رابطه با این مقوله است.»(3) احکام ارتداد نه تنها با اصل آزادی عقیده تنافی ندارد، بلکه در راستای تأمین آن بوده و ضامن امنیت اعتقادی پیروان دین میباشد.
ب) اهمیت امنیت جامعه و پاسداری از اعتقادات تکتک مؤمنان
فلسفه برخورد با مرتد برای حفظ امنیت داخلی جامعه اسلامی و جلوگیری از دریده شدن حریم اعتقادات دینی مردم است. اگر در برابر مرتد سکوت کرده و هیچ برخوردی با وی صورت نگیرد، بیم آن میرود که هر روز افرادی، مانند یهودیان صدر اسلام، به توطئهای بر ضد مسلمانان برخیزند و با تظاهر به ایمان و ارتداد موجب تزلزل در ایمان مؤمنان و در هم ریختن امنیت جامعه اسلامیشوند و اینجاست که جامعه به بحران فکری - اجتماعی مبتلا میگردد. بخصوص که چنین کارهای تخریبی معمولاً آثار سریع دارند. ازاینرو اسلام در برابر ارتداد عکسالعمل شدیدی نشان داده و حکم به قتل مرتد کرده است.
باید به این واقعیت توجه شود که احکام کیفری مرتد مربوط به کسی نیست که اعتقادی در درون دارد و در مقام اظهار آن برنیامده؛ بلکه تنها شامل کسانی است که به اظهار یا تبلیغ بپردازند. بنابراین، حکم اعدام مرتد بدون ضابطه و فاقد حکمت و بیدلیل نیست. چه اینکه مجازات مرتد یک فلسفه اساسی دارد و آن حفظ امنیت جامعه اسلامی و جلوگیری از متزلزل شدن آن و نفوذ بیگانگان و منافقان است.
اگر به افراد اجازه داده شود هر روز که مایل باشند خود را وفادار به اسلام معرفی کنند و روز بعد از دین برگردند، جامعه اسلامی با هرج و مرج روبهرو خواهد شد و نوعی استهزای دین و دینداران شمرده میشود.
از این گذشته در اصل پذیرش دین اجباری نیست؛ همچنین گرویدن به اسلام باید طبق منطق باشد؛ بسیار بعید به نظر میرسد کسی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و در محیط اسلامی پرورش یافته و آگاهانه این دین را برگزیده و یا کسی که چنین نبوده، اما در اثر تحقیق و تفحص اسلام را اختیار کرده، محتوای دین را تشخیص نداده باشد. لذا بازگشت چنین افرادی از اسلام معمولاً انگیزه پسندیده و دلیل منطقی ندارد؛ بنابراین، با عنایت به پیامدهای ارتداد، شایسته است مجازات سنگینی برای آن در نظر گرفته شود که از وقوع و فراگیری آن پیشگیری کند.
درباره اهمیت مجازات مرتدان میتوان بیان قرآن را راجع به عملکرد گروهی که قبلاً یاد شد، یادآوری کرد. آنان بر اساس نقشه و توطئه از پیش طراحی شده در ابتدا اظهار اسلام کردند، سپس با این ادعا که چیز قابل ملاحظهای در دین نیافتهاند، به بازگشت از آن تظاهر نمودند؛ در صورتی که هدف اصلی آنان این بود که بدین وسیله در ایمان مؤمنان تزلزل ایجاد کنند. جمعی از یهود گفتند: بروید و در ظاهر به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید و بازگردید، شاید مؤمنان از آئین خود بازگردند؛ زیرا شما را اهل کتاب و آگاه از بشارتهای آسمانی پیشین میدانند و این اقدام شما کافی است که آنها را متزلزل کند.(4) در چنین مواردی، نه تنها مدارای اسلامی به صلاح نیست؛ بلکه زمینهساز توطئههای ویرانگر و فعالیت توطئهسازان حرفهای ـ همانند سلمان رشدی ـ برای ضربه زدن به اسلام و مسلمانان خواهد بود. بنابراین، قاطعیت امام گونه، لازم است که فرمود: سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است او را به درک واصل گرداند.(5) علاوه بر این، حکم اعدام برای مرتد استبعاد عقلی ندارد و هر عقل سلیمی آن را تایید میکند و بر آن مهر صحت مینهد، زیرا جامعه حق دارد برای جلوگیری از گسترش فساد، حفظ نظم عمومی و امنیت اجتماعی با عضو فاسد و ویرانگر جامعه برخورد متناسبی انجام دهد و درخصوص ارتداد، گاهی مناسبترین برخوردِ ممکن، اعدام مرتد است. به گفته گاروفالو: همانطوری که در بدن انسان اعضای ضعیف و فاسدی که قابل بقا نیستند، با عمل جراحی مصنوعی دفع میشوند، بعضی از افراد که توانایی زندگی قانونی و همگانی با جامعه را ندارند، به وسیله اعدام (که یک نوع عمل جراحی مصنوعی برای حفظ و سلامتی دیگران است) طرد میشوند.(6)
مجازات اعدام یک وسیله مؤثر و بازدارنده است و در مقابل خطر دشمنان اسلام و کسانی که امنیت اعتقادی و فکری جامعه را خدشهدار میسازند لازم و ضروری است.ارتداد از احکام ویژه دین اسلام نیست بلکه از موضوعاتی است که در ادیان مختلف، به عنوان «جرم» شناخته شده است. در متون مقدس مسیحیت نیز فراوان از قتل کسانی که دین را رها کنند سخن به میان آمده است. فرقههای مختلف اسلامی درباره کیفر مرتد اتفاق نظر دارند. هرچند در شرائط و موارد آن اختلافاتی بین آنها وجود دارد، ولی در اصل حکم و حتی مجازات قتل تردیدی ندارند. ضمن آنکه در کشورهای دیگر نیز آزادی بیان به طور مطلق پذیرفته نشده و هر کشور با توجه به مجموعه اعتقادات و فرهنگ و آداب و رسوم خود به گونهای آن را مقید کردهاند. برای مثال، روژه گارودی در فرانسه به جرم انکار هولوکاست زندانی شد. همچنین باید توجه داشت آزادى انسان نمیتواند موجب تجاوز به حقوق دیگران شود؛ و بر این اساس تجاهر به ارتداد و فسق و پردهدرى و هتک مقدسات مردم و پایمال کردن حقوق آنان و آلوده کردن محیط سالم جامعه، به حکم عقل و شرع ممنوع است. اسلام هیچگاه کافران را به پذیرش دین مجبور نمىکند و مىدانیم که اصولا دین و عقیده با اکراه به دست نمىآید: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»(7) ولى مسلمان سابقهدار در اسلام اگر علنا مرتد شود و مقدسات دینى را زیر سؤال ببرد، همچون غده سرطانى خواهد بود که بهتدریج به پیکر سالم جامعه سرایت مىکند و چون شرط ارتداد، داشتن عناد و لجاجت با حق است، چه بسا ارتداد از بعضى توطئههاى سیاسى علیه اسلام و جامعه مسلمانان حکایت مىکند و در حقیقت مرتد، محارب با آنان مىباشد.(8)
ج) محدودیتهای حکم اعدام مرتد
مرتد در بسیاری موارد اعدام نمیشود. فقهای شیعه مرتد را دو گونه میدانند: مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که هنگام انعقاد نطفهاش، حداقل یکی از والدین او مسلمان بوده باشند.
مرتد ملی کسی است که هیچ کدام از پدر و مادر او هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان نبوده و همچنین پس از بلوغ ابتدا غیر مسلمان بوده و سپس اسلام بیاورد و مدتی بعد مرتد شود.(9) مرتد ملی، به صرف ارتداد اعدام نمیشود؛ بلکه به او فرصت داده میشود توبه کند. همچنین در صورتی که مرتد زن باشد اعدام نخواهد شد بلکه باید توبه کرده و یا حبس شود؛ خواه مرتد فطری و خواه مرتد ملی باشد.(10)
باید افزود ممکن است حد ارتداد در مواردی به اجرا در نیاید. در صورتی که مسلمانی بر اساس شبههای قوی و به جهت ناتوانی در رویارویی با شبهه، مرتد شده باشد، به تعبیر دیگر بدون عناد مرتد شده باشد، راه برای اِعمال قاعده «درأ»(11)باز شده و مانعی بر سر راه اجرای حد خواهد بود. مثلاً انکار ضروریات دین یکی از موجبات ارتداد به شمار میآید؛ ولی اگر خاستگاه آن شبههای باشد که در ذهن مرتد نقش بسته، نمیتوان حکم او را قتل دانست؛ بلکه بر حاکم اسلامی لازم میشود شبهه او را برطرف کند؛ مثلاً باید کتابی را به وی معرفی کند و یا او را به کسانی که در این زمینه تخصص دارند معرفی کند تا شبهه او برطرف شود.(12) بنابراین، در صورتی مرتد، مستحق اعدام است که حق را بداند و از پذیرش آن خودداری نموده و به این امر هم بسنده نکند و با تبلیغات خود دیگران را نیز از مسیر حق منحرف کند. علامه حلّی در کتاب قواعد میفرماید: «و لو قال: حلّوا شبهتی احتمل الإنظار إلى أن تحلّ شبهته و إلزامه التوبهًْ فی الحال، ثمّ یکشف له؛(13) اگر فرد مرتد بگوید: شبههام را حلّ کنید، احتمال دارد به او مهلت داده شود تا شبههاش حل شود. در عین حال به توبه الزام میشود...»
صاحب جواهر در این زمینه پس از نقل عبارت فوق از علامه برای تعلیل سخن ایشان میفرماید: «و لعل... لوجوب حل الشبههًْ و کون التکلیف بالایمان معها من التکلیف بما لا یطاق؛(14) [اینکه علامه احتمال میدهد تا زمان حل شبهه باید به او مهلت داد] شاید به این خاطر است که حل شبهه واجب بوده و با وجود شبهه در فرد، مکلف کردن وی به ایمان، تکلیف به ما لایطاق (خارج از توان) است.»
در واقع اگر مرتد نسبت به محتواى اسلام انتقاد و شبههای دارد باید برای او مهلتی در نظر گرفت تا از اهل نظر و علماى اسلام سؤال کند تا اگر ارتداد او از روی شبهه باشد، شبههاش برطرف شده و از اعدامش پرهیز شود. با عنایت به این چند مقدمه باید گفت: احکام شرعی و قوانین دنیوی مرتد به جهت جلوگیری از آزادی تفکر، ترساندنِ مردم، جلوگیری از آزادی عقیده و یا کنترل کردن مردم نیست؛ بلکه این احکام به خاطر پاسداری از اعتقادات دینی و پیشگیری از هرج و مرج و برای رعایت حال افراد جامعه است. همچنین همیشه ارتداد موجب حکم اعدام نیست؛ بلکه اعدام منوط به فطری بودن ارتداد و یا عدم توبه مرتد ملی است. ضمن آنکه زنان مرتد هیچ گاه اعدام نمیشوند. بنابراین، حکم اعدام مرتد را میتوان مختص مردانی دانست که از روی عناد و اباحیگری دین را به سخره گرفته و با اعتقادات جامعه مبارزه میکنند. کسی که به هر دلیل از دین اسلام برگشته ولی اعتقاد خود را ابراز نمیکند و به مخالفت با دین نمیپردازد و همچنین کسی که بر اساس شبهه علمی در اعتقادات اسلامی خود تردید نموده و عنادی با دین و اعتقادات ندارد، مستوجب قتل و اعدام نخواهد بود.
____________________
1. اعراف: 157. 2. آل عمران: 72. 3. حسینی خامنهای، علی، آزادی از نظر اسلام و غرب، مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، شمارة 2، ص 39. 4. آلعمران: 73-72. 5. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 21، ص 268، رک، فتوای مورخ 28/11/ 67، امام خمینی درخصوص حکم اعدام سلمان رشدی. 6. ولیدی، محمد صالح، حقوق جزای عمومی، ج 4، ص 16. 7. بقره:256. 8. منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج2، ص573. 9. مروج، حسین، اصطلاحات فقهى، ص 29-28. 10. جمعى از پژوهشگران زير نظر محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج1، ص343. 11. درأ یعنی راندن و ملغی کردن حدود (مجازاتها) در صورتی که حتی کمترین شبهه و شکی در وجوب اجرای حکم مجازات داشته باشیم، مجازات اجرا نمیشود. 12. موسوی اردبیلی، عبدالکریم، فقه الحدود و التعزیرات، ج4، ص72. 13. حلّی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام فی معرفهًْ الحلال و الحرام، ج3، ص 575. 14. نجفى، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج41، ص614.