kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۴۰۰۱
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۹

روایت روزنامه کارگزاران از کلاهبرداری تحریمی‌ها(خبر ویژه)

ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران می‌گوید: بیشترین کسانی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند را افراد بی‌تفاوت تشکیل می‌دهند اما جریان تحریم با رندی، بی‌تفاوت‌ها و مرددین را برای خود مصادره می‌کند. این گزاره در حالی است که مدعیان اصلاح‌طلبی همواره بی‌تفاوت‌ها را هم به نفع اغراض سیاسی مخالف‌خوانانه خود مصادره می‌کنند.

روزنامه سازندگی نوشت: آنهائی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول و بزرگ‌تر آنانی هستند که معمولاً در همه کشورها یافت می‌شوند، یعنی همان‌هایی که نسبت به انتخابات بی‌تفاوت‌اند و برای‌شان فرقی نمی‌کند چه کسی، سکان هدایت کشور را به‌ دست دارد یا حتی اصلاً نمی‌دانند چیزی به نام انتخابات وجود دارد و معمولاً به دلایل شرایط اجتماعی، آن‌قدر از مسائل دورند و در حاشیه جوامع که نمی‌توان انتظار دیگری هم از آنها داشت. شاید در مورد این گروه اول بتوان گفت که مطلقاً هیچ صدایی ندارند و سرشان به کار خودشان است و اگر دقیق شویم تقریباً 30درصد هر جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند و به ‌ندرت بخشی از آنان در شرایطی بسیار خاص و معمولاً هم تحت تاثیر هیجانات گسترده عمومی در همراهی با اکثریت جامعه، کنشی سیاسی از خود نشان می‌دهند که اگر هم‌ چنین کنند، اغلب زودگذر است و پایداری خاصی ندارد.
گروه دوم که آنها هم گروه بزرگی هستند، بنا به گفته یکی از فعالان سیاسی در انتخابات سال 1400 انگیزه و دلیلی برای حضور در انتخابات نمی‌بینند. این عدم دلیل و انگیزه می‌تواند ناشی از چند مؤلفه باشد. یکی غیررقابتی بودن انتخابات است. دلیل بعدی که برای شرکت در انتخابات بسیار عامل مهم و انگیزه‌بخشی است، مؤلفه امید است. در شرایط فقدان امید به اثرگذاری بر زندگی واقعی، انگیزه لازم برای رای دادن به حداقل می‌رسد و از همین‌رو، مشارکت فعال، چه به‌ صورت رای دادن و چه تشویق دیگران به ریختن رای به صندوق به کمترین حد خود می‌رسد. مؤلفه مهم سوم برای این گروه یافتن فرد مناسب برای رای دادن است به طوری‌ که حتی می‌بینیم، بخش بزرگی از احزاب نیز می‌گویند، گزینه مناسبی برای معرفی به مردم در بین نامزدهای انتخاباتی نمی‌یابند. اگر دقت کنیم، نه دسته اول صحبتی از تحریم انتخابات می‌کنند و نه گروه دوم هدف‌شان تحریم انتخابات است.
اما غیر از این سه گروه، دسته سومی هم هستند که اتفاقاً صدای بسیار بلندی دارند. دسته سوم در همه این 45 سال پس از انقلاب وجود داشته‌اند، ولی از سال 1384، کم‌کم صدای‌شان بلندتر شد، چنان که در آن سال توانستند هرچند محدود، اما بر بخشی از بدنه رای اصلاح‌طلبان اثر بگذارند و آنان را مجاب کنند که به پای صندوق رای نروند و با این کار، اصلاح‌طلبان با تعدد کاندیداها، سبب خرد شدن رای خود شدند. پس از آن و با مسائلی که در کشور گذشت، این گروه تا انتخابات سال 1398 و مجلس یازدهم، فرصت اثرگذاری چندانی نیافتند تا آنکه در آن انتخابات توانستند به یاری پروژه ردصلاحیت‌ها بیایند و صدایی بلندتر از قبل برای دعوت به تحریم انتخابات پیدا کنند. آنها توانستند بدون آنکه بشود آرای تحریم را شمرد، مدعی آن 30درصد همیشه خاموش و آن گروه دوم بی‌انگیزه و ناامید شوند و در نتیجه، همه عدم ‌مشارکت در انتخابات را به حساب پروژه خود بزنند، طوری ‌که حتی آن عده‌ای که به دلیل اوج کرونا و در ایام بی‌واکسنی از خانه خارج نمی‌شدند را هم جزو تحریم‌کنندگان انتخابات قلمداد کردند و شد داستان ملانصرالدین که «میخ افسار الاغ خود را بر زمین کوبید و گفت این‌جا مرکز جهان است و هر کس پرسید از کجا چنین می‌گویی؟ جواب داد اگر قبول نداری برو متر کن» و به این شکل همه عدم شرکت را به ‌نفع خود و بدون متر کردن، به حساب تحریم نوشتند.