kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۳۵۹۲
تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۶

 مهدویت و  شبهات مربوطه (شبهه ها و پاسخ ها)

 
 
ناصر بهرامی  
در خصوص زندگانی امام زمان(عج) و مقوله «مهدویت» برخی از سؤالات و شبهات مطرح می‌شود که فراگیر و همگانی است، چه از سوی معتقدان و چه منکران. در این نوشتار به شبهاتی چون: طول عمر و فلسفه غیبت حضرت مهدی(ع) و غیره پاسخ داده شده است. مطلب حاضر به نقل از فرهنگ کوثر شماره 74 تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
***
یک) طول عمر
طول عمر حضرت ولیّ عصر(عج) یک حقیقت قطعی و ثابتی است که نه راهی برای انکار دارد و نه فرصتی برای تردید. این مسئله را می‌توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد.
1. مادّیون
زیست شناسان می‌گویند: اگر اختلال‌ها و آسیب‌هایی که به انسان می‌رسد و موجب کوتاهی عمر او می‌شود، رفع گردد، او بسیار عمر خواهد کرد و برای این مطلب، عوامل طول عمر را بیان کرده‌اند؛ مانند: تغذیه مناسب[1]، خواب مناسب، آرامش روحی[2]، عامل ارث[3]، کم‌خوری[4]، هوای آزاد[5]، سختکوشی[6]، سرما و منجمد ساختن[7]. هر کدام از اینها با بررسی‌های فراوان در مراکز پژوهشی، به اثبات رسیده و گفته شده که انسان و موجود زنده را می‌توان هزاران سال زنده نگاه داشت.[8]
 دکتر هارولد مریمن، رئیس انستیتوی تحقیقات پزشکی آمریکا، معتقد است که 197 درجه زیر صفر را می‌توان حیات جاودانی نامید.[9] یک کارشناس انگلیسی می‌گوید: به هم خوردن تعادل ذخیره آهن و مس و منیزیوم و پتاسیم و غلبه یکی از آنها بر دیگری، موجب فرارسیدن مرگ می‌شود و به تعبیر سعدی: «چون یکی زین چهار شد غالب، جان شیرین بر آرد از قالب».[10] لذا دانشمندان زیست‌شناس با تلاشی بی‌نظیر به مبارزه با مرگ برخاسته، می‌گویند: می‌توان مرگ را یک بیماری دانست و لزومی ندارد که این بیماری کشنده باشد. آنها می‌‌گویند: آنچه امروز سبب مرگ می‌شود، انواع بیماری‌ها است که تاکنون پزشکان و زیست‌شناسان به شناختن 45 هزار نوع آن موفق شده‌اند و در صدد معالجه آنها برآمده‌اند.[11] آزمایش‌های مکرر الکسیس کارل، در ژانویه 1912م. ثابت کرده است که اگر مواد غذایی لازم و تمام احتیاجات یک موجود زنده به او برسد، گذشت زمان کوچک‌ترین اثر پیری در او به وجود نخواهد آورد.[12] گروهی از زیست‌شناسان با تلاش‌های شبانه‌روزی خود کتاب‌های ارزنده‌ای را تهیه کرده و در زمینه دستیابی به طول عمر، مباحثی ارائه کرده‌اند که چند نمونه از این کتاب‌ها را نام می‌بریم: 1. امید به یک زندگی نوین، پروفسور شبش فرانسوی؛ 2. جاودانیت، تاتان دارنیک‌‌‌‌‌‌؛ 3. دانش طولانی کردن عمر، گوفلاند روسی.
2. پیروان ادیان آسمانی
الف) مسلمانان
مسلمانان اعم از شیعه و سنی در باره طول عمر، مباحث قرآنی و روایی و تاریخی را بیان کرده‌اند. 
در قرآن کریم آیاتی هست که عمر طولانی در امت‌های پیشین را خبر می‌دهد؛ مانند آیه‌‌ای که می‌فرماید: «ما آنها و پدرانشان را از متاع دنیوی برخوردار ساختیم تا از عمر طولانی بهره‌مند شدند»[13] در جای دیگر، قرآن نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر می‌دهد؛ آنجا که می‌فرماید: «اگر او (یونس) در شکم ‌ماهی تسبیح نمی‌گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی باقی می‌ماند».[14]
همچنین درباره حضرت نوح می‌فرماید: «او را به سوی قومش فرستادیم. پس 950 سال در میان آنها درنگ کرد».[15] البته بر اساس روایات، عمر ایشان 2500 سال بوده است که 950 سال آن را برای تبلیغ امت خویش صرف کرده است.
امام حسن(ع) در پاسخ به گروهی که به صلح آن حضرت اعتراض داشتند، به داستان حضرت خضر و موسی اشاره می‌کند، سپس در ذیل حدیث درباره ولایت و غیبت و طول عمر حضرت مهدی(ع) می‌فرماید:  «آن حضرت، نهمین فرزند برادرم حسین(ع) و فرزند بهترین کنیزان است. خداوند عمر او را در غیبت طولانی قرار داده است».[16]
احادیثی وجود دارد که بر اساس عقیده برادران اهل سنت، حضرت ادریس نیز زنده و در آسمان‌هاست. علاوه بر احادیث به آیه شریفه: وَ رَفَعْناهُ مَکانًا عَلِیّا ؛ «ما او را به جایگاه بس بلند بالا بردیم» نیز استناد می‌کنند.[17]
احادیث فراوان دیگری از طریق شیعه و سنی دلالت می‌کنند بر اینکه دجّال در عصر رسول اکرم(ص) زنده بود و تا ظهور حضرت ولیّ‌عصر(ع) زنده خواهد ماند و به دست حضرت کشته خواهد شد.[18]
ب) تاریخ بشریّت: 
در طول تاریخ، افراد بسیاری بوده‌اند که عمر‌های طولانی کرده‌اند که نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم: لقمان حکیم 3500 سال؛ ضحّاک دوم هزار سال؛ ریان پدر عزیز مصر 1700سال.[19]
کسانی هم در عصر کنونی بوده‌اند که عمرهای طولانی داشته‌اند: سید علی کوتاهی 185 سال؛ شیخ علی بن عبدالله، حکمران سابق قطر 150 سال؛ عباس طاهری 131 سال.[20]
  دو) فلسفه غیبت
فلسفه غیبت حضرت ولیّ عصر(ع) به طور کامل برای ما معلوم نیست، ولی گاه در روایات به مواردی از حکمت‌های آن اشاره شده که ذیلاً بیان می‌شود و دیگر حکمت‌ها بعد از ظهور آشکار خواهد شد؛ چنان‌که علت کارهای حضرت خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر به هنگام مفارقت آنها از یکدیگر.
1. ترس از کشته شدن 
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «لا بُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَةٍ» فَقِیلَ لَهُ: وَلمَ یا رَسوُلَ الله؟ قال: «یَخافُ القَتْلَ»[21] آن جوان را لاجرم غيبتى بايد. عرض شد: چرا، اى رسول خدا؟ فرمود: بيم كشته شدن مى‌رود.
البته در اینجا ترس فردی نیست، بلکه ترس از این است که زمین خالی از حجت الهی شود. بعضی می‌گویند: مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ می‌گوییم: خداوند بر همه کارها احاطه دارد، ولی می‌خواهد امور هستی بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام گیرد و اگر برخلاف این باشد، دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.[22]
2. مصونیت از بیعت با ستمکاران
حضرت ولیّ‌عصر(عج) پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمی‌شود که مانند پدران بزرگوارش از راه تقیه با خلفای وقت بیعت کند. امام حسن(ع) می‌فرماید: «إن اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُخْفی وِلادَتَهُ و یُغَیِّبُ شَخصَهُ، لئَلاّیَکوُنَ لأحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إذا خَرَجَ؛[23] خدای تبارک و تعالی ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را از دیده‌ها پنهان می‌سازد تا هنگامی که ظهور می‌‌کند، در گردن او بیعت با کسی نباشد».
3. جداسازی مؤمنان واقعی
امام صادق(ع) پس از بیان تأخیر فراوان کیفر قوم نوح(ع) می‌فرماید: «غیبت قائم(ع) به طول می‌انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی پاک شود و از شیعیان هر کس سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم(عج) آگاه شود، منافقانه رفتار کند، با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود».[24]
4. آماده شدن اوضاع جهان
یکی از حکمت‌های غیبت، آمادگی فکری بشر برای ظهور آن حضرت است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، رعایت امور ظاهری و حکم به ظواهر نیست، بلکه او بر اساس واقعیات و بدون تقیه و مسامحه، به احقاق حقوق، ردّ مظالم، برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی می‌پردازد.[25]
سه) امامت در کودکی
باید توجه داشت که هر کسی قابلیت و استعداد احراز مقام نبوت و امامت را ندارد، بلکه باید در مرتبه اعلای انسانیت قرار گیرد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیب و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. رسیدن به چنین شایستگی و لیاقتی، گاهی باید با طی مراحل دشوار سیر و سلوک است، اما گاهی این استعداد و امتیاز، ذاتی است. خداوند به سبب همین شایستگی ذاتی‌ امامان معصوم که به آنان اعطا کرده، گاه در سنین کودکی به آنان مقام امامت را داده است. چنان‌که حضرت عیسی(ع) در گهواره با مردم سخن می‌گوید و خود را پیامبری معرفی می‌کند که دارای کتاب است. در سوره مریم، آیه 29 و آیات دیگر اشاره شده که حضرت عیسی(ع) از همان ایام کودکی به مقام رسالت رسیده است.[26]حضرت امام جواد(ع) نیز در هنگام شهادت پدر، نُه یا هفت ساله بود و به این جهت، امامتش مورد تردید برخی از شیعیان واقع شد. اما وقتی آن حضرت به سؤالات فراوانی پاسخ گفت، این تردید‌ها برطرف شد.[27]
امام هادی(ع) نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که به امامت رسید.[28]
در میان اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می‌شوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بودند و قوای ادراکی آنان برتر از مردان چهل ساله بوده است. در این زمینه به نمونه‌های فراوانی می‌توان اشاره داشت. 
فاضل هندی، تمام علوم معقول و منقول را قبل از سیزده سالگی تکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.[29] توماس یونگ، از دانشمندان انگلیسی، در کودکی اعجوبه عصر خود به شمار می‌رفت. از دو سالگی خواندن را آموخت و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت.
سیدمحمد حسین طباطبایی، در سه سالگی حافظ کل قرآن و نهج‌البلاغه همراه با مفاهیم شد. 
در پایان این قسمت، به حدیثی از امام باقر(ع) اشاره می‌کنیم که می‌فرماید: «صاحِبُ هذا الأمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً و أخْمَلُنا شَخصاً؛[30] سن حضرت صاحب‌الامر از تمام ما کمتر و نیز گمنام‌تر است».
چهار) چرا از اول امامت، غیبت کبرا شروع نشد؟
غیبت صغرا، زمینه‌ساز غیبت کبراست. در واقع غیبت اول به منظور آمادگی مردم برای پذیرش غیبت کبرا رخ داد؛ زیرا غایب شدن در زمانی طولانی، امری بس غریب و نامأموس و باور آن برای مردم دشوار است. به همین جهت امام هادی(ع) با مردم کمتر معاشرت می‌کرد و جز با اصحاب خاص خود با کسی ارتباط نداشت. وقتی امام حسن عسکری(ع) به امامت رسید، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن می‌گفت تا مردم برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا شوند.
علاوه بر این، اگر غیبت کبرا از همان اول صورت می‌گرفت، وجود مقدس امام زمان(ع) مورد غفلت واقع می‌شد و کم‌کم به فراموشی می‌پیوست. بنابراین غیبت صغرا آغاز شد تا شیعیان در آن ایام به وسیله نواب با امام خود تماس داشته و در وجود حضرت تردید نداشته باشند.[31]
پنج) آیا حضرت مهدی(ع) 
از ابزار جنگی استفاده می‌کند؟
در روایات کمتر سخن روشنی در این باره به چشم می‌خورد و تنها سلاح مورد اشاره در کلام معصومان(ع) «سیف» (شمشیر) است.[32]
1. عده‌ای بر این باورند که استعمال کلمه «شمشیر» در معنای حقیقی و ابزار برنده جنگی خاصّ است. البته این گروه درباره غالب شدن حضرت با این سلاح بر دشمنان، توجیهات متفاوتی دارند که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
الف) بعضی می‌گویند: اگر چه حضرت با شمشیر قیام می‌کند، ولی خداوند در آن شمشیر قدرت و اعجازی قرار داده که تمامی سلاح‌های موجود را مقهور نیروی خود می‌ کند.[33]
ب) دسته دیگر می‌گویند: خداوند در عصر ظهور تمامی تسلیحات پیشرفته را از کار می‌اندازد و مردم به ناگزیر در جنگ از همان سلاح‌های ابتدایی (شمشیر و مانند آن) استفاده می‌کنند و بنابراین حضرت مهدی(ع) با همان شمشیر می‌جنگد.
ج) به رغم آنکه تمامی تسلیحات در اختیار حضرت قرار می‌گیرد، ولی از آنجا که استفاده از آنها به ناگزیر ظالمانه نیز خواهد بود، حضرت تنها از سلاح شمشیر بهره خواهد برد؛ زیرا یکی از خصوصیات مهم و اساسی قیام و حکومت حضرت عدالت و دادگری است و در بسیاری از روایات از ایشان به عنوان مظهر کامل عدالت یاد شده است و یکی از اهداف ادیان الهی و بخصوص اسلام و مذهب شیعه، حاکمیت بخشیدن به صلح و آرامش در جامعه جهانی است تا در سایه آن، همه افراد بشر به کمال انسانی خویش دست یابند.
د) برخی دیگر گفته‌اند: به سبب جنگ‌های خونین فراوانی که در آستانه ظهور به وقوع می‌پیوندد، تمامی سلاح‌های پیشرفته از بین خواهد رفت و از آن پس، در جنگ تنها از ابزارهای ساده استفاده می‌شود[34] یکی از دلیل‌های این جمع، این است که روایات فراوانی می‌گوید: «شمشیر آن حضرت همان شمشیر پیامبر است» و وقتی چنین شد، نمادین بودن آن مشکل خواهد بود.[35] البته هر کدام از اینها به دسته‌ای از روایات استشهاد می‌کنند و عمدتاً دلیل این گروه این است که علّت استفاده از سلاح‌های ساده همچون شمشیر- بر خلاف بهره‌گیری از سلاح‌های پیشرفته- عادلانه بودن مبارزه با آن است. 
2. دسته‌ای دیگر بر این اعتقادند که: شمشیر در این روایات، کنایه از قدرت و نیروی نظامی است. این گروه شواهد متعددی بر این ادعا ذکر می‌کنند؛ همان گونه که کلمه «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است. ولی آنچه ایشان را به این قول وادار کرده، پیشرفت روز افزون تجهیزات نظامی و فنّاوری دفاعی است. از آنجا که صاحبان این قول نتوانسته‌اند بین شمشیر و سلاح‌های فوق پیشرفته نسبتی بر قرار کنند، به چنین توجیهی دست زده‌اند.
آنان شمشیر را نماد قدرت و جهاد مسلحانه دانسته، می‌گویند: هر ابزاری که قدرت حضرت را به نمایش بگذارد، می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.[36]
3. با توجه به تکامل خارق‌العاده علم در آن زمان، ممکن است سلاح‌هایی فراهم آید که هرگز در تصور انسان‌های امروز قابل درک نباشد، بنابراین، آن به اهلش واگذاشته شده است. ضمن اینکه قیام آن حضرت، قیامی است متکی بر قدرت الهی و آن قدرتی است فوق حدّ تصور که فرشتگان الهی هم همه به یاری وی می‌پردازند. البته در برخی کتب آمده است که در زمان قیام، سلاح‌های پیشرفته از کار می‌افتد. آنچه متقین است، اینکه قدرت الهی در قیام امام زمان(ع) متجلی می‌شود.
شش) آیا بعد از ولیّ عصر(ع) قیامت برپا می‌شود؟
از روایات «رجعت» استفاده می‌شود که نخستین کسی که برای فرمانروایی جهان پس از شهادت حضرت مهدی(ع) رجعت می‌کند، امام حسین(ع) است. امام صادق(ع) فرموده‌اند: «نخستین کسی که زمین برای او شکافته می‌شود و به روی زمین رجعت می‌کند، حسین بن علی(ع) است».[37]
بر طبق روایات، امام حسین(ع) در اواخر حکومت امام زمان(عج) با اصحاب باوفایش رجعت می‌کنند و پس از شهادت حضرت مهدی(ع)، امام حسین(ع) بدن آن حضرت را غسل و کفن می‌کند و به خاک می‌سپارد. امام رضا(ع) فرموده‌اند: «امام را جز امام غسل نمی‌دهد».[38] سپس امر حکومت را به دست می‌گیرد و به‌قدری حکومت می‌کند که از کثرت سن، ابروهایش روی دیدگان مبارکش را می‌پوشاند...» 
البته در برخی روایات دیگر آمده: چون قائم آل‌محمد(ص) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن، قیامت بر پا می‌گردد و مردگان از گورها به درآیند و برای حساب و جزای محشر آماده شوند.[39]
اما شیخ حر عاملی در این باره می‌نویسد: شاید چهل روز، ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمی دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را با عدد هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر معرفی می‌کنند. یا اینکه هر روزی برابر هزار سال باشد؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: «یک روز نزد پروردگار مثل هزار سال است که شما می‌شمارید» و شاید هم مراد از قیامت در این روایات، قیامت صغرا یعنی رجعت باشد و البته اطلاق قیامت بر رجعت، مانعی ندارد و قیامت ممکن است بر هر دو اطلاق شود.[40]
پی‌نوشت‌ها:
1 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، سید محمد کاظم قزوینی، ص63.  2 . همان، ص60.  3 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص28.  4 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص65.  5 . همان، ص65.  6 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج2، ص217.  7 . مجله دانشمند، سلسله مقالات رابرت نیلسون، سال ششم، ش12، بهمن 47 تا مهر 48.  8 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص50 به نقل از اطلاعات، ش11881، 23دی ماه 44.  9 . همان، ص50، به نقل از اطلاعات، ش11881، 23 دی44.  10 . سالنامه شهرت، س1342، ص289.  11 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج2، س222.  12 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم وادیان، ص22، به نقل از مجله المقنطف سال 59، ش3، ص240.  13 . انبیا/44.  14 . صافات/144.  15 . عنکبوت/14.  16 . کمال الدین، ج1، ص315، باب 29، ح2؛ بحارالانوار، ج52، ص279، باب 24، ص12.  17 . قاموس قرآن، ج1، ص106.  18. صحیح مسلم، ج4، ص2267، ص2240؛ عقدالدرر، ص291، 281؛ طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، سید محمد کاظم قزوینی، ص100.  19 .روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ص258.  20 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص33.  21. بحارالانوار، ج52، ص90، باب 20، علة الغیبة؛ علل الشرایع، ج1، ص243، باب علة الغیبة.  22 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص234.  23. بحارالانوار، ج52، ص279.  24 . همان، ج51، ص222.  25 . نوید امن و امان، لطف الله صافی گلپایگانی، ص183.  26 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص188.  27 . ر.ک: اثبات الوصیه، ص166؛ دادگستر جهان، ص189.  28 . مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص401.  29 . دادگستر جهان، ص191. به نقل از کتاب هدیة الاحباب، ص228.  30 . بحارالانوار، ج51، ص38؛ سیمای آفتاب، ص96، حبیب الله طاهری.  31 . دادگستر جهان، ص225؛ یک صد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، علیرضا رجالی تهرانی، ص81؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص206؛ نشانی از امام زمان غایب، دکتر محمد مهدوی رکنی، ص15؛ سیمای آفتاب، ص88.  32 . الکافی، ج8، ص50، ح13، عیون اخبار الرضا، ج1، ص59، ح29؛ کمال‌الدین ، ج1، ص321، ح3؛ الغیبهًْ، ص164، ح5 و ده‌ها کتاب دیگر.  33 . الخصال، صدوق، ج2، ص649، ح43.  34 . سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص371.  35 . الکافی، ج1، ص234، ح2.  36 . سیمای آفتاب، دکتر حبیب الله طاهری، ص370.  37 . بحارالانوار، ج53، ص46؛ تفسیر عیاشی، ص281.  38 . اصول کافی، ج1، ص384؛ بحارالانوار، ج3، ص13.  39 . ارشاد، شیخ مفید، ترجمه ساعدی، ص708، نقل از کتاب یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)، علیرضا رجالی تهرانی، ص230.  40 . الایقاظ من الهجعهًْ، شیخ حر عاملی، (ترجمه احمد جنتی، ص400) نقل از همان.