kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۲۹۴۷
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۶

اخبار ویژه

 
 
انقلاب چون اقیانوس است منحرفان و فرصت‌طلبان را پس می‌زند
روزنامه هم‌میهن می‌گوید: جامعه ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷همچون اقیانوس بود، اما خالص‌سازان می کوشند با شعار انقلابی گری آن را به یک برکه فرو کاهند.
این روزنامه در یادداشتی با عنوان روز ملت نوشت: «در چهل‌وپنجمین سالگرد و فراتر از این نکات می‌توان از تلاش نافرخنده برای تبدیل اقیانوس مواج و گونه‌گون جمعیت‌ها در انقلاب ۱۳۵۷ به برکه‌ای ابراز نگرانی کرد. می‌توان از سه منظر ۴۵ساله شدن پیروزی انقلاب اسلامی را بررسید: نخست از منظر رسانه‌های نواصولگرا که یادآوری می‌کنند جمهوری اسلامی هست، ولی شبکه تلویزیونی فارسی‌زبانی که می‌کوشید انقلاب اسلامی ۴۰سالگی خود را نبیند، خود از نفس افتاده و تعطیل شده است. دوم از منظر صداوسیما که ۴۵ سال بعد از سقوط رژیم سلطنتی همچنان با آن دوران مقایسه می‌کند. سوم از منظر فعالان و کوشندگان که اگرچه اغلب آنها چهره در نقاب خاک کشیده یا رنجور و خسته در انزوا یا دور از صحنه روزگار می‌گذرانند در قیاس با آرمان‌های اولیه و موضوعاتی مانند آزادی و حق انتخاب و مانند اینها. درباره فقره اول می‌توان گفت بله، جمهوری اسلامی هست و آن شبکه فعلاً به محاق رفته و یا اینکه بازمی‌گردد یا نه به طرح‌های آنان برای آینده و جذب بودجه بستگی دارد. اما یک حکومت را با یک شبکه تلویزیونی نه می‌توان قیاس کرد و نه می‌توان برانداخت اما این را هم نمی‌توان انکار کرد که طی این ۱۴ سال توانستند تاریخ رسمی را به چالش بکشند و به خاطر اتفاقات ۸۸ و ۹۶ و ۱۴۰۱ دست به تطهیر بزنند.... جناح راست که روزگاری با کلماتی چون محافظه‌کار و اصولگرا شناخته می‌شد بر انحصار «انقلاب» در خودشان اصرار دارد و از ۹۸ به این طرف تنها خود را مصداق انقلاب و انقلابی‌گری می‌دانند و به جای دوگانه اصلاح‌طلب و اصولگرا یا تقسیمات دیگر بر دو‌گانه انقلاب و ضدانقلاب تاکید دارند!
... این اشارات برای آن است که در چهل‌و‌چهارمین سالگرد انقلابی که ۴۵ساله شده یادآور شویم مهم‌ترین خطر برای آن تبدیل اقیانوس به برکه است... چالش دو دیدگاه درباره انقلاب ریشه در دو قرائت در انقلاب مشروطه دارد که یکی مشروعه می‌خواست و دیگری مشروطه و کار به جایی رسید که شیخ فضل‌الله نوری در مخالفت با تمامیت مشروطه نه‌تنها مشروعه‌خواه شد که مشروطه را به تعبیر مرحوم مهندس سحابی «مشئومه»‌- به معنی شوم و بدشگون- توصیف کرد.... انقلاب واقعاً اسلامی بود ولی به معنی وسیع کلمه، چندان که همان شیخ فضل‌الله محلاتی دل‌بسته شیخ فضل‌الله نوری و تفکرات او نبود و نه‌تنها در انتخابات ریاست‌جمهوری از ابوالحسن بنی‌صدر با سابقه عضویت و فعالیت در جبهه ملی حمایت کرد که جامعه روحانیت مبارز را به پشتیبانی از او سوق داد. تهدید اصلی انقلاب ۵۷، شبکه برانداز فرهنگی «من و تو» نبود که شاید با طرحی تازه بازگردد. تهدید اصلی انقلاب تقلیل آن از همه به یک گروه خاص است؛‌ از اقیانوس به برکه».
درباره این تحلیل تذکر چند نکته ضروری است. نخست بر مبنای مثال روزنامه هم‌میهن باید گفت که فقط برکه و مرداب است که لاشه‌های متعفن را در خود نگاه می‌دارد و متعفن می‌شود اما اقیانوس‌ها و دریاهای آزاد، لاشه‌های مرده و متعفن را از خود می‌رانند و به ساحل پرتاب می‌کنند. انقلاب زنده و پویا انقلابی است که در کنار تحمل و استقبال از سلیقه‌های متفاوت، انحراف‌ها و مفاسد و عناصری را که درصدد ایجاد انحراف در مسیر آن هستند، پس می‌زند.
در این زمینه استاد شهید مطهری(ره) در کتاب «نهضت‌های اسلامی در صدساله اخیر» ضمن بررسی انواع آفت‌های نهضت‌های اسلامی، در‌باره خطر رخنه فرصت‌طلبان هشدار می‌دهد و تاکید می‌کند: «رخنه و نفوذ افراد فرصت‌طلب در درون یک نهضت از آفت‌های بزرگ هر نهضت است. وظیفه‌ بزرگ رهبران اصلی این است که راه نفوذ و رخنه این‌گونه افراد را سد نمایند. هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می‌کند سنگینی‌اش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است اما همین‌که به بار نشست و یا لااقل نشانه‌های بار دادن آشکار گشت و شکوفه‌های درخت هویدا شد، سر و کله افراد فرصت‌طلب پیدا می‌شود. روزبه‌روز که از دشواری‌ها کاسته می‌شود و موعد چیدن ثمر نزدیک‌تر می‌گردد، فرصت‌طلبان محکم‌تر و پرشورتر پای علم نهضت سینه می‌زنند تا آن‌جا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در می‌کنند. این جریان تا آن‌جا کلیت پیدا کرده که می‌گویند «انقلاب فرزندخور است». گویی خاصیت انقلاب این است که همین ‌که به نتیجه رسید فرزندان خود را یک یک نابود سازد. ولی انقلاب فرزندخور نیست؛ غفلت از نفوذ و رخنه فرصت‌طلبان است که فاجعه به بار می‌آورد. جای دوری نمی‌رویم. انقلاب مشروطیت ایران را چه کسانی به ثمر رساندند؟ و پس از به ثمر رسانیدن چه چهره‌هایی پست‌ها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتیجه نهائی چه شد؟ سردار ملی‌ها و سالار ملی‌ها و سایر قهرمانان آزادی‌خواه، همه به گوشه‌ای پرتاب شدند و به فراموشی سپرده شدند و عاقبت با گرسنگی و در گمنامی مردند، اما فلان‌الدوله‌ها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون می‌جنگیدند و طناب به گردن مشروطه‌چیان می‌انداختند، به مقام صدارت عظمی رسیدند و نتیجه‌ نهائی، استبدادی شد به صورت مشروطیت. فرصت‌طلبی تأثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام نشان داد. در دوره عثمان، فرصت‌طلبان جای شخصیت‌های مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند».
بنابراین به جای این که با ژست طلبکاری به حذف- خودخواسته- برخی عناصر متنفذ سیاسی استناد شود، باید پرسید که چرا آنها به‌رغم تحمل شدن و به مدارج عالیه رسیدن، منصب‌داری در درون جمهوری اسلامی را پاس نداشتند و در مقاطع مختلف 45 سال گذشته، با گروه‌های معاند برانداز یا با مفسدان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و امتیازطلبان و رانت‌خواران، و یا جریان نفوذ هم‌افق شدند؟ آیا ایراد از نظام بود که این جماعت را تحمل کرد یا آنها آفت‌زده بودند که مثلا در سال 1388 یک‌جا زیر میز جمهوریت و اسلامیت زدند؟
ثانیا گروه‌های مختلفی در انقلاب حضور داشتند اما جریانی که ریشه و اصالت داشت و مردم هم به او اعتماد کردند، جریان وفادار به اسلام ناب محمدی(ص)، فارغ از گروه‌های التقاطی چپ و راست بودند. به عنوان تنها یکی از هزاران شاهد مثال، می‌توان به این تحلیل سایت ضدانقلابی گویانیوز در تاریخ 18 بهمن 1390 اشاره کرد که درباره علت انفعال احزاب و گروه‌های غیراسلامی در مقابل امام خمینی، خاطره جالبی از قول کریم سنجابی (وزیر فرهنگ در دولت مصدق، رهبر جبهه ملی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، و وزیر خارجه در دولت موقت بازرگان) نوشت: «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی گله‌مند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب می‌دهد که ما نه‌تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابان‌ها آن هم کمتر از 50 نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیت‌الله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود می‌کشاند... این، واقعیتی تلخ است.»
 
فارن‌افرز: جنگ غزه موجب اتحاد بی‌سابقه در منطقه بر محور مقاومت شد
نشریه آمریکابی فارن‌افرز می‌گوید: جبهه جدید پان اسلامی به رهبری ایران احتمالا به بزرگ‌ترین چالش آمریکا تبدیل می‌شود.
این نشریه فعال در حوزه سیاست خارجی آمریکا با اشاره به تحولات منطقه نوشت: جنگ غزه دیگر محدود به اسرائیل و حماس نیست. این خطر جدی وجود دارد که تبادل حملات، منجر به درگیری مستقیم میان ایران و آمریکا شود. اما نکته‌ای که کمتر به آن توجه شده این است که این طیف گسترده از درگیری‌ها موجب کمرنگ شدن اختلافات فرقه‌ای شده که اغلب شکل‌دهنده اصلی تحولات منطقه خاورمیانه بوده است. برای سال‌های متمادی، درگیری بین سنی و شیعه عامل اصلی جنگ‌های داخلی در عراق، سوریه و یمن بوده. اما جنگ در غزه موجب به فراموشی سپرده‌شدن این اختلافات شده است. اکثریت قریب به اتفاق فلسطینیان مسلمانان سنی هستند، و حماس از دل اخوان‌المسلمین، مهم‌ترین جبنش اسلام‌گرای سنی سر برآورده است. اما چگونه است که برخی از قدرتمندترین متحدان حماس را گروه‌ها و حکومت‌های شیعه در ایران، عراق، لبنان، سوریه و یمن تشکیل می‌دهند؟
صرف‌نظر از محور مقاومت، پاسخ این سؤال در جایگاه ویژه‌ای نهفته است که آرمان آزادی فلسطین مدت‌ها در میان عموم مسلمانان از شیعه و سنی از آن برخوردار بوده و جنگ اخیر این احساسات را به یک عامل وحدت‌بخش قدرتمند بدل ساخته است. حتی زمانی که تنش‌های فرقه‌ای در همه‌جای منطقه شعله‌ور بود، درد و رنج فلسطینیان از مدت‌ها قبل یک عامل وحدت‌بخش در سراسر جهان اسلام به‌شمار می‌رفت. طی سال‌های گذشته و در حالی که رهبران سنی جهان عرب به دنبال عادی‌سازی روابط با اسرائیل بوده و مسئله فلسطین را به دست فراموشی سپرده بودند، دولت ایران و متحدان شیعه‌اش، به حامیان اصلی مقاومت فلسطین تبدیل شده‌اند. همچنین تغییرات منطقه‌ای از جمله بازسازی روابط بین ایران و عربستان، مذاکرات صلح بین حوثی‌ها و عربستان، و تحولات در عراق و لبنان موجب شده که تا اختلافات فرقه‌ای رنگ ببازد.
برای یک قرن، حمایت از فلسطین عاملی بوده که مسلمانان شیعه و سنی عمدتاً در مورد آن اتفاق‌نظر داشته‌اند. زمانی که حزب‌الله لبنان توانست از جنگ 2006 در برابر اسرائیل جان سالم به در ببرد، مقاومت این گروه مورد تحسین سنی‌ها و شیعیان قرار گرفت. از زمان شروع جنگ غزه نیز، حماس از حمایت پیروان مذاهب مختلف اسلامی اعم از شیعه و سنی برخوردار بوده است.
این حمایت از آرمان فلسطین، حکومت‌های استبدادی در کشورهای عربی را تحت فشار قرار داده و نفوذ جدیدی به گروه‌های شیعی حامی فلسطین بخشیده است. بسیاری از رهبران کشورهای عربی، به دلیل حمایت رژیم‌هایشان از غرب و رابطه با اسرائیل به حاشیه رانده شده‌اند و بسیاری از اعراب سنی از اینکه می‌بینند متحدان ایران از بیروت تا بغداد و دریای سرخ به اصلی‌ترین حامیان مقاومت غزه در برابر اسرائیل بدل گشته‌اند، حیرت‌زده‌اند. اینها گروه‌هایی هستند که تحت رهبری ایران، محور مقاومت را تشکیل می‌دهند و اکنون به عنوان یک نیروی هماهنگ در کل منطقه عمل می‌کنند.
هرچند برخی در خاورمیانه از نیروهای تحت حمایت ایران به دلیل گسترش جنگ انتقاد کرده‌اند، اما نظرسنجی‌ها در کشورهای عربی نشان‌دهنده حمایت قاطبه شهروندان از حماس و دکترین آن یعنی مقاومت مسلحانه است. همین نظرسنجی‌ها حکایت از کاهش شدید حمایت از آمریکا و رژیم‌های متحد آن از جمله عربستان و امارات دارد. در عربستان نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد اکثریت قریب به اتفاق شهروندان، یعنی بیش از 90درصد مخالف ایجاد روابط با اسرائیل هستند. نظرسنجی از مردم در 16 کشور عربی در ماه ژانویه نشان داد، نگاه بیش از سه‌چهارم پاسخ دهندگان نسبت به آمریکا منفی‌تر شده است.
در حالی که دولت‌های غربگرا منطقه تلاش چندانی برای توقف جنگ غزه از خود نشان نداده‌اند، ایران و نیروهای حول محور آن، از خود چهره رهبران منطقه‌ای و حامیان اصلی فلسطین را ترسیم نموده‌اند. حوثی‌های کمتر شناخته‌شده را در نظر بگیرید. آنها توانسته‌اند کشتیرانی از طریق تنگه باب‌المندب را حتی با وجود حملات آمریکا و انگلیس مختل کنند. جنگ غزه موجب اتحاد بیشتر در جهان اسلام بیش از هر زمان دیگری در دهه‌های اخیر شده است. حمایت بی‌قید و شرط
 آمریکا از اسرائیل، موجب انزوای بیشتر واشنگتن و کاهش محبوبیت آن در منطقه شده است و در حال حاضر حمایت رو به رشدی در منطقه از مقاومت در برابر غرب و اسرائیل در حال شکل‌گیری است. ایران و متحدانش در نتیجه اشتباهات دشمنان‌شان در اسرائیل و غرب، احتمالاً از نفوذ و اهرم فشار بیشتری در منطقه برخوردار خواهند شد.
برای آمریکا، اعمال قدرت نظامی ممکن است راضی‌کننده باشد. اما واشنگتن نمی‌تواند جز با برقراری آتش‌بس در غزه، پایان دادن به اشغال و برقراری یک دولت پایدار فلسطینی، جلوی افزایش تنش در منطقه را بگیرد. گزینه جایگزین، چرخه‌ای ابدی از خشونت، کاهش نفوذ و مشروعیت غرب و خطری است که می‌تواند منجر به بسیج کل منطقه علیه منافع غرب شود.
 
وقتی باختید که گفتید پالایشگاه‌سازی کثافت‌کاری است
خبرگزاری وابسته به دولت سابق در مطلبی غلط‌انداز نوشت: «ایران1 - قطر5. باختیم، بد هم باختیم.»
خبرآنلاین به بهانه ناکامی تیم ملی فوتبال در برابر تیم قطر- تیمی که قهرمان جام ملت‌های آسیا شد، به موضوعی اقتصادی پرداخته و نوشت: «حقیقت کوتاه و تلخ است: قطر تاکنون از میدان مشترک‌ گازی با ایران، بالغ بر ۱۵۰۰میلیارد دلار کسب درآمد کرده ولی ما ۳۰۰میلیارد دلار. قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال ۱۹۹۱ آغاز کرد اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال ۲۰۰۱. در همین ده سال، قطر حدود ۲۱۰میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود ۶۰میلیارد دلار درآمد برای قطر به دنبال داشته. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از گنبد شمالی تامین می‌کند.
این کشور در سال ۲۰۲۰ از مجموع ۲۱۱میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولیدشده تنها ۲۲میلیارد مترمکعب را با خط لوله دلفین به امارات و عمان صادر و ۱۰۶میلیارد مترمکعب را به‌صورت ال‌ان‌جی به کشورهای هندوستان، کره‌جنوبی، ژاپن، چین، انگلستان، پاکستان، کویت و سایر کشورها صادر کرده است. جالب‌تر اینکه؛ در سال‌های پیش‌رو، قطر در نظر دارد تا سال ۲۰۲۷ ظرفیت صادراتی خود را با عملیاتی کردن دو فاز جدید، ۶۸میلیارد مترمکعب بیشتر تولیدش را افزایش دهد. ایران دومین ذخایر گاز شناخته‌شده جهان را در اختیار دارد ولی کمتر از ۲٪ کل صادرات گاز جهان را در اختیار دارد.
گاز نه‌تنها برای ما درآمد است که می‌تواند سپر امنیتی نیز باشد. اگر اروپا و هندوستان به گاز ما وابسته بودند به شدت روی امنیت ملی ما مؤثر بود. هر روز که می‌گذرد ما میلیون دلاری ضرر می‌کنیم! چه باید کرد؟ توسعه تولید گاز و صادرات نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و عظیم است. سرمایه‌گذاری هم فقط مالی نیست بلکه فنی و مدیریتی نیز هست. این حجم از سرمایه‌گذاری نیازمند ورود سرمایه‌گذاران خارجی و مشارکت سرمایه‌گذاران داخلی است. اما سرمایه فرّار است! این مرغ وحشی به بامی نمی‌نشیند که امنیت نداشته باشد. امنیت در گرو ثبات داخلی است. ثبات داخلی معلول روابط بین‌المللی پایدار و رضایت شهروندان است. اگر می‌خواهیم به همین روند ادامه بدهیم که هیچ! جلوی چشمان‌مان مال‌مان را می‌برند و می‌فروشند و پولش را می‌خورند! اما اگر فکر می‌کنیم که می‌توان به درآمد میلیارد دلاری در گاز رسید این مسیر را برویم:
۱) ترمیم و تثبیت رابطه با جهان
۲) ترمیم رابطه با جامعه با نشان دادن اصلاحات واقعی و شفاف
۳) تبدیل شماره ۱ و ۲ به ثبات و امنیت
۴) دعوت سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی به سرمایه‌گذاری‌های تضمین‌شده
۵) توسعه توان تولید و صادرات گاز
۶) ورود به تجارت و تهاتر گاز و تبدیل‌شدن به هاب گازی منطقه
۷) تبدیل ۵ و ۶ به درآمد گازی برای بهبود معیشت و کسب رضایت شهروندان
۸) استفاده از دیپلماسی گازی (ناشی از بند ۴ و ۵) برای تامین امنیت بین‌المللی ایران و تثبیت رابطه با جهان.
حتی با بهترین تیم و منابع و امکانات ولی با «استراتژی اشتباه» در هیچ جام‌جهانی نمی‌توان برنده شد».
این تحلیل آمیخته با مغالطه در حالی منتشر شده که اولاً وزیر نفت دولت مدعی تدبیر و امید (برجام و دیگر هیچ)، پالایشگاه‌سازی را کثافت‌کاری می‌خواند. دولت مذکور هم با افتخار روی افزایش فروش نفت خام پس از برجام مانور می‌داد و آن هم با دبه‌کردن طرف کلاهبردار به جایی رسید که آقایان زنگنه و نوبخت و دیگران گفتند نمی‌توانند حتی یک قطره نفت بفروشند. به بیان دیگر، تعامل اقتصادی مورد ادعای خبرآنلاین با جهان؛ در همان دولت برجام به بدترین وضعیت ممکن رسید.
ثانیاً دولت روحانی، به واسطه عقد قراردادی یک‌طرفه و بی‌پشتوانه با شرکت توتال، وعده توسعه میدان گازی در پارس جنوبی (مشترک با قطر) را داد و حال آن که این شرکت فرانسوی پیش از این یک‌بار دیگر در دوره دولت غربگرای دیگری عهدشکنی کرده بود. نتیجه قرارداد کذایی، واگذاری اطلاعات محرمانه محدوده گازی سمت ایران به شرکتی بود که همزمان در حوزه قطر فعالیت می‌کرد و برای بالا کشیدن بهتر سهم ایران، نیاز به آن اطلاعات سرّی داشت. پس از آن هم به بهانه فشار آمریکا، در اصل قرارداد دبه‌کرد و آن را یک‌طرفه به هم زد.
نکته سوم این که طرف قطری به شدت تحت فشار طرف آمریکایی است چنان که مجبور شده پایگاه نظامی بزرگی واگذار کند، همچنان که چند سال قبل نیز، تحت محاصره اقتصادی و نظامی عربستان قرار گرفت. متأسفانه محافل غربگرا، این واقعیت‌ها را نمی‌بینند؛ همچنان که در موضوع فوتبال نیز کتمان می‌کنند که تیم‌های پرآوازه‌ای مانند عربستان و کره‌جنوبی و ژاپن، خیلی زودتر از ایران، از گردونه مسابقات اخیر حذف شدند.