چهل و دومین جشنواره فیلم فجر – 4
باز هم میگی نواره یا فتوشاپه؟!
سعید مستغاثی
چهل و پنج سال پیش، وقتی از آغاز ماه محرم 1357، مردم انقلابی، همزمان با آغاز ساعات حکومت نظامی در ساعت 9 شب، به روی بامها رفته و فریاد الله اکبر سر دادند، پس از مدتی غلامرضا ازهاری، نخستوزیر نظامی شاه، در سخنرانی خود در مجلس گفت که آن الله اکبرها و شعارها، همه توسط نوارهای کاست که ضبط شده، پخش میشود و کسی روی پشتبامها یا در خیابانها نیست!
بعد از آن در راهپیماییهای میلیونی تاسوعا و عاشورا یکی از شعارها این بود که: «ازهاری گوساله، بازهم میگی نواره؟ نوار که پا نداره، چادر به سر نداره....»(اشاره به حضور گسترده بانوان محجبه در تظاهرات میلیونی)
دو ماه بعد، وقتی همافران و سربازان و افسران نیروی هوائی در 19 بهمن در حضور حضرت امام، بسان ایستادن در مقابل فرمانده، خبردار و با سلام نظامی ایستادند و عکس آن دیدار تاریخی در روزنامه کیهان به چاپ رسید، بازهم بقایای رژیم شاه اطلاعیه رسمی دادند که آن عکس واقعی نیست!
در سالهای بعد، امثال گروهک منافقین و سایر ضد انقلابیون و بعد هم رسانههای زنجیرهای خارجی و داخلی، حضور دهها میلیونی ملت ایران در فراز و نشیبهای انقلاب را منکر شده و با رونق کامپیوتر، مایوسانه و مثل همان ازهاری، تصاویر و عکسهای مربوط را ساختگی و سپس کار فتوشاپ میدانستند.
حالا حکایت امروز ماست و قضیه کنار زمین ماندگان و نیمکت نشینان جشنواره فیلم فجر امسال و البته اعوان و انصار رسانهای و غیر رسانهایشان که هر نکته مثبت این جشنواره را منکر شده و مثلا مدعی هستند سالنهای سینماهای جشنواره خلوت است! و اصلا کسی به این جشنواره نمیرود!! یا هیچ کس اساسا دل و دماغ جشنواره رفتن را ندارد!!! و...
تصاویری هم که توسط برخی رسانهها از صفها و شلوغیهای سینماها و سانسهای فوقالعاده و.... منتشر شده را یا به سبک و سیاق ازهاریشان، میگویند نوار یا فتوشاپ است و یا این عکسها را متعلق به سالهای قبل و به اصطلاح دوران رونق جشنواره فیلم فجر (لابد در روزگار حاکمیت خودشان) میدانند! اما با تصاویر فیلمهای جشنواره چهل و دوم در آن عکسها چه میکنند؟!
حدود 60 سالن سینما در تهران و 80 سالن در شهرستانهای مختلف در حال نمایش فیلمهای جشنواره چهل و دوم هستند، در حالی که نهایتا در دوران این حضرات، بیشتر از 10-12 سالن در تهران و چند سینما هم در شهرهای بزرگ به نمایش آثار جشنواره نمیپرداخت. طبیعی بود که با محدویتهای اینچنینی، چند سانس برای نمایش هر فیلم اختصاص نیافته و خیلی سریع صف و سانس فوقالعاده بسته میشد.
اما امسال علی رغم این حجم عظیم سالنهای نمایش دهنده که شاید دهها سانس نمایش به هر فیلم برسد، پر شدن ظرفیت سالنها و برقراری سانسهای فوقالعاده خیلی عجیب و غریب به نظر میرسد. منتها جماعت توهم زده و خلف ازهاری همچنان میگویند که «نه آقا، اینها همش نواره و و فتوشاپه»!
مرتبا در حرفها و نوشتهها و تبلیغاتشان ادعا میکنند که جشنواره امسال از نامها خالی است! جلّ الخالق! یعنی تا این حد چشمها نمیبیند و گوشها نمیشنود؟! یعنی امثال مسعود جعفری جوزانی و بهروز افخمی و محمود کلاری و علی نصیریان و سعید پور صمیمی و احترام برومند و مسعود کرامتی و فریبا کوثری و بهرام رادان و.... نام آشنا نیستند؟!
روز ششم
نپتون
در به دری در دنیای به اصطلاح مدرن
اگر فیلم اجتماعی را تنها به بچههای طلاق و دختران فراری و عشقهای ضربدری و مربعی و ذوزنقهای و مهاجرت و بدبختی و فلاکت به اصطلاح جهان سومی محدود نکنیم، در مییابیم متاسفانه اساس آسیبهای اجتماعی فوق، جایش در همان فیلمهای به اصطلاح اجتماعی رایج خالی بوده و هست که به طور مستقیم به تکانههای هویتی و فرهنگی در بحبوحه طوفانها و گردبادهای فرهنگ بیگانه بر میگردد.
فیلم «نپتون» از جمله فیلمهای اجتماعی است که میتواند آن پس زمینهها را به رخ تماشاگر بکشاند. ماجرای خانوادهای از هم پاشیده در دنیای به اصطلاح مدرن امروز که مرد و زن به دنبال کار و کاسبی خود بوده و سر آن کس که بیکلاه مانده و آواره این خانه و آن خانه گردیده، همانا بچه خانواده است. بچهای که در غیاب پدر و مادر مشغول به کار خود، در به در بحرانهای روحی و روانی میشود و بخشی از آن را در فیلم «نپتون» به تصویر کشیدهاند.
فقط افسوس که کم تجربگی فیلمساز در کار اول خود، باعث شده، فیلم بیخود و بیجهت طولانی گردد، استفاده از نماهای طویل و کشدار و کم تحرک (به حساب هنری بودن؟!)، کند پیش رفتن داستان و تکرار کردن برخی مکررات موجب این کش آمدن بیجهت شده است.
پروین
شاعرهای که پنهان ماند
شاید این نخستین جشنواره فیلم فجر باشد که پرتره شخصیتهایی به جز سرداران و شهدای دفاع مقدس را در کادر خود قرار میدهد.
پرداختن به یک هنرمند در سینما، آن هم شاعرهای بسیار مستعد و معتبر که سالها جبهه شبهه روشنفکری سعی داشته تا او را در زیر نامهای دیگر متعلق به جبهه خود، پنهان نماید، امری مهم و قابل تامل به نظر میآید. این در حالی است که تقریبا هر سال، سینمای غرب و به خصوص هالیوود به شخصیتهای مهم هنری خود پرداخته از هیچکاک و دالتون ترمبو و جودی گارلند و ری چارلز و الویس پرسلی و منکیه ویتس و... در سالهای اخیر و همین امسال لئونارد برنستاین و نادیا نایاد و حتی جی رابرت اوپنهایمر.
فیلم «پروین» ساخته محمدرضا ورزی که در کارگردانی آثار تاریخی تلویزیونی تجربههای متعددی داشته، اگرچه همان آسیب تجربههای تلویزیونی ورزی را خورده یعنی بیشتر یک کار تلویزیونی به حساب میآید اما خوش آب و رنگ است. طراحی و صحنه آرایی و چهره پردازی و قابهای چشم نوازی دارد با یک بازیگر جدید به نام مارال بنی آدم در نقش پروین اعتصامی که به نظرم خیلی بهتر از باران کوثری در سریال «شبکه مخفی زنان» این نقش را ایفا نموده است.
زندگی پروین اعتصامی از زمانی که در میان شاعران سر در میآورد، در نشریه پدرش شعر مینویسد و علی رغم مخالفتهای برخی شاعران ولی با حضور امثال ملک الشعرا، میتواند خودی نشان داده، کتابش را به چاپ برساند و... در کادر دوربین ورزی قرار میگیرد.
اما فیلم به آن سوی این موفقیتها هم پرداخته و مخاطبش را به کرمانشاه و دوران ازدواج اجباری پروین اعتصامی با یکی از رؤسای شهربانی و ناملایمات و تیرگیهای آن ازدواج نیز میبرد.
روز هفتم
آسمان غرب
جنگی که این سوی و آن سویش معلوم نیست
قرار بوده فیلم «آسمان غرب»، درباره شهید علی اکبر شیرودی از خلبانان دلیر هوانیروز باشد که شجاعتها و رشادتهای بسیاری به خرج داد. اما به نظرم فیلم، اجحافی آشکار در حق این سردار رشید تاریخ دفاع مقدس است.
کاراکتر شیرودی در این فیلم نه تنها، از لحاظ رزم و نبرد و درگیریهای عملیاتی، نمود چندانی ندارد بلکه حتی یکی از مهمترین خصوصیاتش یعنی اخلاق و رفتار دینیاش (که زبانزد همه دوستان و یارانش بود) پنهان و یا مغفول مانده و تصویری از این ویژگی مهم شهید رؤیت نمیشود.
مهمتر اینکه او در عملیات و درگیری مهم 40-50 دقیقه آخر فیلم نیز حضور آنچنان نداشته و دقایق زیادی اساسا غایب است. گویا در آن صحنهها قرار است شاهد حضور و رزم و فرماندهی شهید حسین همدانی نیز باشیم که از این شهید عزیز نیز حضور قابل توجهی شاهد نیستیم و حتی بعدا متوجه میشویم که این کاراکتر نیز در آن صحنهها دیده شده است!
صحنههای نبرد انتهای فیلم، همان اشکالات ساختاری که فیلم قبلی محمد عسکری («اتاقک گلی») هم گرفتارش بود یعنی آشفتگی در تدوین نماها را داراست، به گونهای که در صحنه نبرد جایگاه طرفین مشخص نبوده یا به هم میریزد که به قول معروف معلوم نیست، «کی به کیه»؟!
انگار مشتی نماهای مختلف از شلیک تفنگها و آرپیجیها و انفجارات و پرتاب شدن آدمها و خراب شدن خانهها یا آتش گرفتن زره پوشها به علاوه چند اینسرت محدود از شنی تانکها گرفته و همه اینها در یک مخلوط کن ریخته شده و بیرون آمده است! یعنی کمتر ارتباط و توجیه دراماتیک بین این نماها میتوان برقرار نمود!!
نبودنت
مهاجرتهای نافرجام
فیلم «نبودنت» هم از همان دست فیلمهای سینمای به اصطلاح اجتماعی است که احتمالا مورد پسند جماعت شبه روشنفکر قرار نمیگیرد. فیلمی که به مسئله مهاجرت پرداخته، اما آن سوی فاجعه بار و ویرانکنندهاش را به نمایش گذارده است.
به نظر میرسد کاوه سجادی حسینی در چهارمین فیلمش، سرراستتر و صریحتر به دغدغههای خود پرداخته و در قالب یک ملودرام عاشقانه به سراغ زندگیها و خانوادههایی رفته که در سودای جایی دیگر از هم میپاشند و فرو میریزند.
آنچه سالهاستگریبان برخی از افراد را گرفته که تحت تاثیر تبلیغات و شایعات و برخی محدودیتها، همه زندگی خود را به پای آرزوهای دور و دراز ریخته و تمامی هست و نیستشان را فدا کرده و راهی دیار غربت میشوند به هوای رسیدن به سرزمین آرزوها، اما در هُرم گرمای سوزان سرابی وحشتناک گرفتار میشوند.
برخی جرات بازگشت ندارند، بعضی سرافکنده و شرمسار و به گونهای پنهان باز میگردند، مانند یکی از کاراکترهای فیلم «نبودنت» و برخی دیگر هرگز نمیتوانند برگردند و خانوادهشان را در حسرتی ابدی رها میسازند، مانند کاراکتر غایب فیلم «نبودنت» که همه تلاش خانواده دوم برای یافتن اثری از او بیثمر است.