اخبار ویژه
راهحل، توقف جنگ در غزه است نه تشدید تنش با ایران
«هزاران نظامی آمریکا در عراق و سوریه در صورت تشدید تنشها از سوی واشنگتن، در معرض کشتهشدن قرار خواهند گرفت. راهحل بحران فعلی، پایان دادن به جنگ در غزه است نه تشدید درگیری با ایران که میتواند دامنه جنگ را گسترش دهد».
این تحلیل را روزنامه واشنگتنپست منتشر کرد. به گزارش رادیو فردا، «با وقوع حمله پهپادی مرگبار به پایگاه آمریکایی «برج ۲۲» که سه سرباز آمریکایی را کشت، آیا اکنون به «نقطه بیبازگشت» رسیدهایم که عدهای سالهاست در موردش هشدار دادهاند؟ آیا باید منتظر جنگ بزرگ باشیم، جنگ آمریکا و ایران که پیشبینی میشود کل خاورمیانه را آتش بکشد؟ این پرسشی است که در چند روز گذشته کارشناسان و تحلیلگران، بهویژه در آمریکا و انگلیس، تلاش کردهاند پاسخش را بیابند. پاسخی که کارشناسان میدهند، چه از طرف ستوننویس واشنگتنپست، چه از طرف خبرنگار نیویورکتایمز و چه از سوی ستوننویس روزنامه گاردین، در یک نکته مشترک است: گسترش جنگ در خاورمیانه به نفع هیچکس نیست و تمام راهها به غزه ختم میشود».
رادیو فردا میافزاید: «مقاومت اسلامی عراق» شامل کتائب حزبالله، نجبا و چند گروه شبهنظامی دیگرِ نزدیک به جمهوری اسلامی مسئولیت حمله به پایگاه «برج ۲۲» را برعهده گرفت. جو بایدن، در واکنش به این حمله مستقیماً به نام ایران اشاره کرد و وعده اقدامی تلافیجویانه را داد. حال راههای پیشروی او چیست؟ در سال انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا، و در حالی که دولت بایدن در دو سال گذشته با دو جنگ در اوکراین و غزه، دست به گریبان بوده، تصمیم درست چیست؛ سر «اختاپوس» در تهران را بزند یا به ضربهای کوچک اما محکم و در پی آن دیپلماسی پشتپرده کفایت کند؟
دیوید ایگناتیوس، ستوننویس سرشناس روزنامه واشنگتنپست، با ابراز اطمینان از پختگی در رفتار جو بایدن برای گرفتن بهترین تصمیم، جمهوریخواهان تندرو را متهم کرد که او را به اقداماتی غیرمسئولانه ترغیب میکنند، بدون این که خود مسئولیت بپذیرند. به نوشته او، بایدن دست به اقدامی قاطع خواهد زد، اما پیش از هر کاری به عواقب این اقدام خواهد اندیشید.
واشنگتنپست میافزاید: گروههای شبهنظامی که تقریبا همگی توسط تهران تغذیه میشوند در عراق و سوریه و لبنان و یمن به هواداری این گروه فلسطینی حملاتی را به نیروهای آمریکایی در منطقه آغاز کردند. این گروهها که تعدادشان فقط در عراق، ۵۰ تا ۸۰هزار نفر تخمین زده میشود، تاکنون حدود ۱۶۰ حمله را اجرا کردهاند که آمریکا به برخی از آنها پاسخ داده و برخی را تاکنون بیپاسخ گذاشته است. شاید همین پاسخ ندادن به تمام حملات، باعث شده که نیروهای نیابتی ایران، آمریکا و نیروهایش در منطقه را هدفی کمخطر ارزیابی کنند، بنابراین بایدن هر پاسخی میدهد باید در نظر داشته باشد که این محاسبه نیروهای نیابتی تغییر کند. دولت بایدن سپس باید بهروشنی مشخص کند که دقیقا چه گروهی «برج ۲۲» را زده و در پاسخ به ضدحمله آمریکا چه کارت دیگری در آستین دارد؟ آیا این گروه از موشکهای بالیستیک و دوربرد ایران هم برخوردار است؟ هدف از مقابله به مثل کاستن از تهدیدهاست، نه افزایش آنها. آمریکا در بغداد سفارتی بزرگ دارد و نزدیک به ۲۵۰۰ نیروی نظامی، و همین طور ۹۰۰ نیروی نظامی در خاک سوریه، و باید به فکر امنیت همه آنها باشد.
واشنگتنپست افزود: راهحل «زدن سر اختاپوس در تهران»، ریسک جنگی بزرگتر را درپی خواهد داشت. بنابراین راه «دیپلماسی پشتپرده» و سیاست بازدارندگی مفیدتر است، راه وادار ساختن چین و روسیه به وادار ساختن ایران برای وادار ساختن حوثیها به دست کشیدن از حمله در آبهای دریای سرخ.
ایگناتیوس در واشنگتنپست، در نهایت یک راهحل را کارت آخر و کارت برنده میداند: پایان دادن به جنگ در غزه. او مینویسد: «جنگ غزه که فروکش کند، کاهش تنش به دیگر صحنهها نیز سرایت خواهد کرد، به عراق، سوریه، یمن و لبنان و بایدن باید به هر ابزاری متوسل شود تا راهحلی سریع برای جنگ غزه پیدا شود».
به گزارش رادیو فردا، این دقیقا راهحلی است که سایمون تیسدال، ستوننویس روزنامه گاردین، نیز بر آن تأکید کرده است: «ایمنترین و عاقلانهترین اقدام برای بایدن، برقرار کردن آتشبس در غزه است، پرداختن بیدرنگ به ریشه تمام این مسائل که هم جهان و هم بسیاری از رأیدهندگان آمریکایی را قدردان بایدن خواهد کرد».
پولیتیکو: آمریکا به تله نیفتد یمن امتحان پس داده است
«یمنیهای امتحان پس داده، جنگ دیده و چابک هستند، و از مرگ نگران نیستند. این باعث میشود سرسخت شوند. آمریکا اگر بخواهد تنش را ادامه دهد، ممکن است به باتلاق کشیده شود.»
نشریه آمریکایی پولیتیکو در تحلیلی نوشت: جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، در اقدامی پیشگیرانه برای هشدار دادن به ایران و گروههای نیابتیاش در پی حملات اکتبر حماس به جنوب اسرائیل گفت: «نکنید.» اما توصیه مختصر او همچنان بیاثر باقی مانده است.
همانطور که کلودیوس پادشاه غمگین در نوشتههای شکسپیر میگوید: «وقتی پیکان کمانها میآیند، دانهدانه نمیآیند، بلکه بهصورت انبوه و در قالب دستهها میآیند.» در حالی که قدرتهای غربی خشمگین اکنون تلاش میکنند تا تشدید تنش در خاورمیانه را متوقف کنند، این گروههای تحت حمایت ایران هستند که نگرانی را برای آنها به ارمغان میآورند. تهران برای حمایت از حماس در مقابل اسرائیل، ضمن بالا بردن خطرات در هر مرحله، اقدامات شرکای خود- حزبالله لبنان، شبهنظامیان شیعه در عراق و سوریه و یمنیها در دریای سرخ- را به دقت تنظیم میکند. و از میان این همه نیز، بیش از دهها حمله یمنیها در دریای سرخ از آستانه قدرتهای غربی عبور کرد، با این هدف که آمریکا و انگلیس را به تغییر موضع خود ترغیب کند.
به طور خصوصی، ایالات متحده هشدار خود را از طریق کانالهای دیپلماتیک تقویت کرده و وزیر دفاع بریتانیا، بهطور علنی بر این پیام تاکید کرد و گفت: «صبر غرب در حال تمام شدن است.» با وجود این، بسیار جای سؤال است که آیا تهران به این توصیه توجه خواهد کرد یا خیر. هیچ چیزی در DNA تهران وجود ندارد که حاکی از عقبنشینی آن باشد. در واقع، ایران دلایل زیادی برای پافشاری دارد، زیرا نمیتواند حماس را کنار بگذارد. انجام این کار اعتماد سایر گروههای مورد حمایت ایران را تضعیف میکند و نفوذش را در منطقه با افول مواجه میکند.
همچنین از منظر ایران، استراتژی فرسایش و ترساندن قدرتهای غربی با دورنمای تشدید تنش، کارساز است. شبح گسترش جنگ در خاورمیانه برای واشنگتن و دولتهای اروپایی که درگیر مشکلات دیگری هستند، وحشتناک است. بهتر است آنها اسرائیل را تحت فشار قرار دهند تا عملیات نظامی در غزه را متوقف کند و قدرت حماس را حفظ کند. این همان چیزی است که تهران در تلاش است آن را مهندسی کند و تصمیمگیرندگان ایرانی به هر دلیلی فکر کنند این شرطبندی نتیجه خواهد داد. اوکراین در حال تبدیل شدن به یک داستان هشداردهنده است. به نظر میرسد عزم غرب رو به زوال است و کنگره ایالات متحده در دعواهای حزبی غرق شده و بسته کمکی مهم برای اوکراین را به تاخیر میاندازد- بستهای که اروپاییها نمیتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین، اول صبر چه کسی به پایان میرسد- غرب یا ایران و نیروهای نیابتیاش؟
از بین بردن حوثیها برای ایالات متحده و بریتانیا هیچ موفقیتی نخواهد بود. در سال ۲۰۱۵، پس از اینکه حوثیهای مقاوم، صنعا پایتخت یمن را کنترل کردند، عربستان فکر کرد که میتواند به سرعت آنها را با کمپین بمباران در شمال یمن منهدم کند. اما نزدیک به یک دهه بعد، ریاض در تلاش است تا خود را بیرون بکشد و آماده است اگر حوثیها او را تنها بگذارند، از آنجا دور شود.
علاوه بر این، تصور غربیها به کارآیی کمپینهای بمباران- بهویژه بمباران نامنظم و دمدمی مزاج- قبلا ثابت شده که ناکارآمد است. کمپینهای بمباران هوائی نتوانست صدام را به خودی خود به عقب براند و شبهنظامیان همسو با ایران در عراق و سوریه به حملات هوائی غرب اهمیت نداده و حتی آن را نشانه افتخار میدانند.
یمنیهای امتحان پس داده، جنگزده و چابک، به لطف ایران به خوبی مجهز هستند و حتی میتوانند از تهران انتظار تجهیز نظامی داشته باشند. آنها همچنین کنترل محکمی بر قلمرو خود دارند. مانند حماس، حوثیها از مرگ و ویرانی نگران نیستند و این امر باعث میشود که سرسخت شوند و اگر آمریکا بخواهد این سرعت را ادامه دهد، ممکن است به باتلاق کشیده شود، چرا که تنها راه برای جلوگیری از تجهیز مجدد یمنیها توسط ایران، محاصره دریایی یمن خواهد بود.
تعداد کمی از تحلیلگران باتجربه فکر میکنند حوثیها به راحتی به غار خزیده خواهند شد. تام شارپ، کاپیتان سابق نیروی دریایی سلطنتی گفت که پیشنهاد میکند «فقط از آنجا دور شوید.» او هفته گذشته نوشت: «دور دماغه (امید نیک) را به یک امر عادی تبدیل کنید. حملات علیه یمنیها به میزانی که دریای سرخ را دوباره امن کند، بدون خطر درگیری منطقهای گستردهتر که در آن ایالات متحده، بریتانیا و دوستانش به حمایت از اسرائیل میجنگند، دشوار است.»
هر چه تعداد تلفات در غزه بیشتر شود، حماس میتواند خشم بینالمللی را بیشتر برانگیزد. اسرائیل احتمالا در دام حماس افتاده است. نظرسنجی اخیری که مؤسسه واشنگتن انجام داد، نشان میدهد ۹۶درصد از جهان عرب بر این باورند که کشورهای عرب باید روابط خود را با اسرائیل قطع کنند.
شرق: کارگزاران و مشارکت دستساز دولت هاشمی و خاتمی بودند
روزنامه شرق ضمن به چالش کشیدن دو حزب کارگزاران و مشارکت، آنها را حزب دستساز و دولت ساخته معرفی کرد.
شرق همین تلقی را در قالب پرسشهایی با سعید لیلاز و سعید شریعتی (دو عضو مرکزیت کارگزاران و مشارکت) مطرح کرد.
لیلاز درباره وضعیت حزبی و ریشهداری آن میگوید: به نظر من حزب اصیل نیست. شما نمیتوانید بگویید آمریکا ساختار حزبی ندارد، ولی بریتانیا یا فرانسه دارد. در اروپا تحزب بیشتر از ایالات متحده است. مثلا رای دادن دوحزبی در مورد یک موضوع یا اجماع دوحزبی دائما در آمریکا مطرح میشود یا الزاما دموکراتها مجبور نیستند به دموکراتها رای بدهند، چون ساختار اجتماعی و اقتصادی ایالات متحده همپوشانی طبقاتی بیشتری نسبت به اروپا دارد. در اروپا تحزب هم به دلایل تاریخی و هم طبقاتی و اجتماعی بیشتر شکل گرفته است. ما اگر به قعر مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جوامع توجه نکنیم، نمیتوانیم با دید درست ببینیم. احزاب و گروههای اجتماعی، حتی رجال سیاسی، همین آقای شریعتی، همین روزنامه «شرق»، نمایندگان گروهها و طبقات اجتماعی هستند. خودشان بالاصاله چیزی نیستند. اگر بخواهیم بگوییم خودشان چیزی هستند، میشوند دانشمندی مثل بقیه دانشمندها. اما وقتی میخواهند راجع به سیاست حرف بزنند، درواقع منافع یک گروه یا طبقه اجتماعی را بازتاب میدهند. اگر آن گروه یا طبقه اجتماعی یک ساختار منسجم شکل گرفته در قعر آن طبقات اجتماعی نداشته باشد، طبیعی است که نمیتواند تحزب را به بالا منتقل کند.
شرق در ادامه پرسید: آقای شریعتی به نظر میرسد که پدیدآمدن حزب مشارکت هم به نوعی، ساخته یا نشئت گرفته از دولت بوده، نه طبقات فرودست یا طبقات متوسط جامعه. اینجا این پرسش مطرح میشود که حزب مشارکت یا حزب اتحاد ملت، کدام طبقه از جامعه ایران را نمایندگی میکند؟ و اگر نمایندگی میکند، چرا در بحرانهای اجتماعی نتوانستهاند این طبقه را بسیج کند؟
شریعتی در پاسخ گفت: در مورد بحث جبهه مشارکت و اینکه آیا دولت ساز بود یا نه، میدانید که مجموعه پایهگذاران جبهه مشارکت از سال 77 به این سو، اسمشان جبهه مشارکت شد و نیروی ساخت و بافت یافته متشکل و نیمه متشکلی بودند در چند گروه مختلف که تقریبا از ابتدای انقلاب در قالب انجمنهای دانشجویی، دانشجویان پیرو خط امام و بعدا در قالب رسانههایی مثل روزنامههای «سلام»، «عصر ما» و چند نهاد رسانهای دیگر و چند نهاد نیمهحزبی و صنفی دیگر، در نیمه دهه هفتاد فعال شدند و رفتهرفته به آستانه 76 که رسیدند در اندیشه تشکیل یک حزب بودند.
وی افزود: خاطرم هست که در اردیبهشت 76 در ستاد انتخاباتی آقای خاتمی به مناسبت عید غدیر مراسمی گرفته بودند، آقای خاتمی آنجا گفتند ما برای تحول آمدهایم، اگر در انتخابات پیروز شویم که دولت را به دست میگیریم و ایدهمان را پیش میبریم و اگر شکست بخوریم به نظر میرسد اقبالی که به ما وجود دارد ظرفیتی ایجاد میکند که حزب فراگیری درست کنیم. یعنی اندیشه آقای خاتمی این نبود که ما دولت را دست بگیریم بعد حزب بسازیم، این بود که اگر باختیم حزب بسازیم. در همان زمان هم دوستان ما اساسنامه و مرامنامه جبهه مشارکت را تدوین میکردند، آقای حجاریان و دوستان دیگری که متکفل این موضوع بودند همزمان هم کارهای ستاد انتخابات را دنبال میکردند و هم در اندیشه این بودند که بعد از انتخابات، چه ببریم و چه ببازیم، نیازمند یک تشکل فراگیر هستیم. روشن است که وقتی شما دولت را در اختیار دارید، گروهی که نیروهایتان در آن هستند غلبه پیدا میکنند و دولت را به دست میگیرند و فرصت و امکان بیشتری پیدا میکنند. به هر حال در کابینه نیروهای این مجموعه چیده میشوند. یا مجلس را که سال 78 بردیم، فراکسیون اکثریت مجلس بودیم و بخش مهمی از قدرت رسمی دست این گروه افتاد.
شریعتی میافزاید: کارگزاران سازندگی پس از اینکه آقای هاشمی به عنوان رئیس دولت احساس کرد یک سازمان سیاسی کنار دستش نیاز دارد شکل گرفت. برخلاف جبهه مشارکت که قبل از پیروزی آقای خاتمی، زمینهها و آمادگی تشکیل این حزب وجود داشت و اتفاقا قرار بود در صورت شکست، این حزب اعلام موجودیت جدی کند. لذا این تفاوتها بین احزاب وجود دارد. اما شروع شکلگیری هر سازمان و نهاد لزوما به معنای این نیست که در ادامه هم همان دستور کار را پیش ببرد.
ادعای شریعتی درباره حزب مشارکت خلاف واقع است؛ چه این که دولت خاتمی در سال 76 تشکیل شد و حزب مشارکت در سال 77 با حضور شماری از اعضای دولت وی تشکیل گردید. بخش مهمی از اثرگذاریاش هم به خاطر همان حضور در دولت بود و پس از پایان دولت خاتمی تا به امروز (در قالب تداوم حزب مشارکت با حزب اتحاد ملت) نتوانست آن نقش پررنگ سابق را ایفا کند.