kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۰۶۲۳
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۲۲:۱۶

اخبار ویژه

 
150هزار موشک حزب‌الله آماده شلیک به اسرائیل است
 
شبکه خبری ‌ای‌بی‌سی آمریکا می‌گوید: کشته شدن صالح العاروری در نتیجه حمله پهپادی اسرائیل به بیروت، نشانه مرحله جدیدی از جنگ میان اسرائیل و حماس است. 
ای‌بی‌سی نیوز نوشت: جنگ اسرائیل در غزه که از تاریخ هفتم اکتبر و پس از حمله غافلگیرکننده حماس آغاز شد، اکنون به لبنان، قلمرو حزب‌الله کشیده شده است. اگرچه العاروری یکی از اعضای حماس بود و نه حزب‌الله باتوجه به انجام این ترور در لبنان، باید منتظر تشدید تنش باشیم.
از سویی، اسرائیل اگرچه به صورت رسمی مسئولیت انجام این ترور را به عهده نگرفته، اما واکنش رهبران سیاسی اسرائیل و خوشحالی از این اقدام، حاکی از دست داشتن تل‌آویو است. 
به دلیل وقوع این ترور در قلمرو حزب‌الله، حملات موشکی که درپی حمله هفتم اکتبر به‌طور پراکنده از لبنان شروع شده بود، شدت خواهد یافت.
اسرائیل و حزب‌الله بین سال‌های ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ در حال جنگ بودند و در نهایت اسرائیل به اشغال ۲۰ساله خود در جنوب لبنان پایان داد. اسرائیل انجام کشتار هدفمند را به شروع یک جنگ تمام‌عیار ترجیح می‌دهد. ضمن آنکه باید این نکته را در نظر داشته باشیم که حزب‌الله به لحاظ نظامی از حماس قدرتمندتر است. حماس قادر به دستیابی به تسلیحاتی به مقیاس حزب‌الله نیست. چراکه از سه طرف توسط اسرائیل محاصره شده و تل‌آویو مانع ورود سلاح به غزه می‌شود. اما برای حزب‌الله هیچ محدودیتی برای دریافت تسلیحات وجود ندارد.
براساس گمانه‌زنی‌ها، حزب‌الله ۱۵۰هزار موشک مستقر در جنوب لبنان دارد و آماده شلیک آنها به سمت اسرائیل است.
در همین حال، رادیو فرانسه در گزارشی اعلام کرد: پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر و آغاز جنگ غزه، ارتش اسرائیل بر شدت حملات خود به خاک سوریه افزوده است. از سوی دیگر، حزب‌الله لبنان نیز از آغاز جنگ تاکنون، روزی نبوده است که موشک به اسرائیل شلیک نکند. با کشته شدن فرمانده ارشد سپاه قدس، حزب‌الله بر حملات خود به خاک اسرائیل افزوده است.
به گزارش اندیشکده آمریکایی «مؤسسه مطالعات جنگ»، حزب‌الله تنها در روز پنج‌شنبه، گذشته، پنج حمله به تأسیسات نظامی اسرائیل انجام داده است. دیگر جنگجویان طرفدار ایران نیز ۵۰ موشک به سوی منطقه الجلیل شلیک کردند.
رادیو فرانسه می‌افزاید: نباید فراموش کرد که حزب‌الله توانایی نظامی برتر و شبکه‌ای گسترده‌‌تر از حماس دارد. 
 
 
امیدواری اصلاح‌طلبان به تشکیل اقلیت قوی در مجلس
 
یک عضو شورای مرکزی کارگزاران گفت: من باور دارم انشعابی بین دو طیف راست و چپ اصلاحات نیست. او ابراز امیدواری کرد که اصلاح‌طلبان به تشکیل اقلیتی پرقدرت مثل مجلس پنجم دست یابند.
به گزارش نامه‌نیوز، سید حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، اخیرا از احتمال ائتلاف کارگزاران با طیف نزدیک‌ به حسن روحانی سخن گفته است. او تصمیم درباره ائتلاف را منوط به روشن‌شدن تکلیف صلاحیت‌های نامزدهای اصلاح‌طلب دانسته و گفته که فعلا در جبهه اصلاحات بحث مشارکت مشروط در میان است.
علی‌محمد نمازی، فعال اصلاح‌طلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، درباره احتمال ائتلاف به «نامه‌نیوز» گفت: «در مرحله نخست بررسی صلاحیت‌ها بسیاری از اصلاح‌طلبان ردصلاحیت شدند اما حالا و بعد از سخنان مقام معظم رهبری در خوزستان و کرمان و تأکید ایشان بر مشارکت بالای انتخاباتی، رقابتی‌بودن انتخابات، سالم‌بودن انتخابات و رعایت امنیت انتخابات و پس از آن سخنان آقای حداد عادل به‌عنوان فردی نزدیک به رهبری مبنی بر اینکه شورای نگهبان نباید سختگیری کند، این امید وجود دارد که تأییدصلاحیت‌شدگان مرحله اول ردصلاحیت نشوند یا ردصلاحیت‌شدگانی که اعتراض کرده‌اند، تأییدصلاحیت شوند. در این شرایط اگر نامزدهای اصلاح‌طلب امکان حضور در انتخابات را داشته باشند، طبیعی است احزاب اصلاح‌طلب وارد انتخابات می‌شوند و حتی امکان ائتلاف دو حزب کارگزاران و اعتدال و توسعه وجود خواهد داشت».
او ادامه داد: «علی‌رغم فضای سرد انتخاباتی تا این لحظه، اما اگر چند حزب اصلاح‌طلب و اعتدالی به طور جدی وارد انتخابات شوند و البته در دوره تبلیغات انتخاباتی بتوانند خوب عمل کنند، می‌شود انتظار داشت که حداقل اقلیتی پرقدرت مانند آنچه در مجلس پنجم شاهد بودیم در مجلس دوازدهم تشکیل شود».
این فعال سیاسی همچنین بیان کرد: «من باور دارم انشعابی بین دو طیف راست و چپ اصلاحات نیست. به هر حال طیف چپ هم نمی‌گوید که مردم انتخابات را تحریم کنند. آنها می‌گویند نامزدی نداریم که بخواهیم در انتخابات شرکت کنیم. اگر تعدادی از اصلاح‌طلبان هم وارد مجلس شوند، احتمالا آنها از آن نمایندگان حمایت می‌کنند مانند آنچه در مجلس نهم و دهم رخ داد و کسی ایرادی نخواهد گرفت. اکنون آقایان پزشکیان، مطهری و رحیمی جهان‌آبادی که جزو طیف چپ محسوب نمی‌شوند اما همین‌ها که ردصلاحیت شدند، مردم ناراحت شدند؛ بنابراین نگاه جامعه صفر و صدی نیست. نگاه جامعه به سمت تعادل می‌رود و اگر هر فردی که خواهان اصلاح امور باشد هم در نگاه مردم مثبت تلقی می‌شود. در مجموع من تلقی نمی‌کنم که انشعابی میان اصلاح‌طلبان رخ‌ داده یا رخ خواهد داد».
نمازی در پایان گفت: «علاوه‌بر همه اینها اصلاح‌طلبی باید تکامل یابد و به سمت بهترشدن حرکت کند. مسئله این است که حتی اگر افرادی که متعلق به پایگاه اصلاح‌طلبی نیستند اما نگاهشان ترقی نوع حکمرانی و اداره بهینه کشور باشد بتوانند در عرصه‌ نمایندگی یا مدیریتی کار‌ کنند، حتما خروجی‌اش مثبت خواهد بود و ماهیت عمل و نوع تفکر چنین افرادی اصلاح‌طلبانه است؛ بنابراین اصلاح‌طلبی را نباید محدود به پایگاه خاصی بدانیم».
 
 
رابرت گیتس: آمریکا با تهدید امنیتی بی‌سابقه روبه‌رو است
 
رئیس ‌اسبق سازمان سیا و وزیر دفاع مشترک در دولت جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها هشدار داد که چین و روسیه و ایران در حال به چالش کشیدن آمریکا هستند و شکاف و بحران ناکارآمدی زمامداران در ایالات متحده می‌تواند این چالش را تشدید کند.
رابرت گیتس در نشریه فارن‌افرز نوشت: ایالات متحده اکنون با تهدیدات امنیتی جدی‌ای روبه‌روست که احتمالاً در دهه‌ها و شاید در همه تاریخ خود با آن روبه‌رو نبوده است: هرگز پیش از این با چهار دشمن متحد (روسیه، چین، کره‌شمالی و ایران) به‌طور هم‌زمان رویارو نبوده است. از زمان جنگ کره، مجبور نشده که با حریفان نظامی قدرتمندی در هر دو قاره اروپا و آسیا دست‌وپنجه نرم کند و هیچ‌کس به یاد نمی‌آورد که زمانی در گذشته حریفی همسنگِ قدرت اقتصادی، علمی، فناوری و نظامی چین داشته باشد.
مشکل، با این حال، در آن لحظه‌ دقیقی است که رویدادها نیاز به واکنشی نیرومند و منسجم توسط ایالات متحده دارند اما کشور نتواند چنین واکنشی نشان دهد. رهبری سیاسی آمریکا (اعم از جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها، در کاخ سفید و کنگره) نتوانسته‌اند به اندازه کافی آمریکایی‌ها را متقاعد کنند که تحولات چین و روسیه اهمیت دارند. رهبران سیاسی نتوانسته‌اند توضیح دهند که تهدیدات این کشورها چگونه در هم پیوسته هستند. 
ایالات متحده خود را در موقعیتی بسیار خطرناک و منحصربه‌فرد می‌یابد: موفقیت در بازداری رهبرانی مانند شی و پوتین به قطعیت تعهدات و پایداری واکنش وابسته است. این در حالی است که ناکارآمدی موجب شده که قدرت آمریکا، آشفته و غیرقابل اتکا باشد و عملا خودکامگان ریسک‌پذیر را به قمارهای خطرناک با پیامدهای بالقوه ویرانگر فرا بخواند.
چین همچنان چالشی قابل‌توجه را متوجه ایالات متحده خواهد کرد. نیروی نظامی این کشور قوی‌تر از همیشه است. این کشور در حال تقویت توانمندی‌های فضائی و سایبری خود نیز هست. چین، یک راهبرد جامع را پی گرفته که هدف آن افزایش قدرت و نفوذ در سطح جهان است. چین در حال حاضر برترین شریک تجاری بیش از 120 کشور است. بیش از 140 کشور به‌عنوان شرکت‌کنندگان در ابتکار کمربند و جاده چین، برنامه گسترده توسعه زیرساخت‌ها که پکن پیشنهاد داده، ثبت‌نام کرده‌اند و چین در حال حاضر بر بیش از 100 بندر در حدود 60 کشور مالکیت دارد.
«بدون اوکراین، روسیه دیگر یک امپراتوری نیست.» این گزاره را زبیگنیو برژینسکی، زمانی مطرح کرد. پوتین هم، بی‌گمان، این دیدگاه را قبول دارد. از نظر اقتصادی، فروش نفت به چین، هند و دیگر کشورها، تا حد زیادی تأثیرات مالی تحریم‌ها را جبران کرده و کالاهای مصرفی و فناوری از چین، ترکیه و دیگر کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه، جایگزین بخشی از کالاهایی شده‌اند که زمانی از غرب وارد می‌شد. تا زمانی که پوتین در قدرت باقی است، روسیه به‌عنوان یک دشمن برای ایالات متحده و ناتو باقی خواهد ماند. او از طریق فروش سلاح، کمک‌های امنیتی و نفت و گاز تخفیفی، روابط جدیدی را در آفریقا، خاورمیانه و آسیا رشد می‌دهد. او همچنان از همه ابزارهایش برای ایجاد شکاف و اختلاف در ایالات متحده و اروپا و کمرنگ کردن نفوذ ایالات متحده در جنوب جهان استفاده خواهد کرد.
متأسفانه، ناکارآمدی سیاسی آمریکا و ناکامی‌ سیاست‌ها و رویکردهای ایالات متحده، موفقیت آن را کمرنگ می‌کند. اقتصاد ایالات متحده با هزینه‌های لجام‌گسیخته دولت فدرال تهدید می‌شود. سیاستمداران هر دو حزب از مدیریت هزینه‌های فزاینده جاری از جمله تامین اجتماعی، بهداشت و درمان ناتوان مانده‌اند. مخالفت دائمی با افزایش سقف بدهی آمریکا، اعتماد به اقتصاد را با آسیب همراه کرده و سرمایه‌گذاران را نگران ساخته که اگر واشنگتن عملا به تمهیل بدهی‌هایش بیفتد، چه رخ خواهد داد. 
بیزاری دونالد ترامپ از متحدان ایالات متحده، علاقه وی به رهبران خودکامه، و تمایل وی به ایجاد تردید نسبت به تعهد آمریکا نسبت به متحدان، اعتبار و احترام ما را در سراسر جهان تضعیف کرد. فقط هفت ماه پس از آغاز دولت جو بایدن، خروج ناگهانی و نابجا از افغانستان، سایر کشورهای را به شکل دیگری در مورد اعتماد به واشنگتن به تردید انداخت.
به گزارش دیپلماسی ایرانی، در ادامه تحلیل رابرت گیتس خاطرنشان شده است: هماوردی ایالات متحده و متحدانش با چین، روسیه و همراهان‌شان جریان دارد. رهبران ما باید گسست موجود در توافق دوحزبی دهه‌های گذشته درباره نقش جهانی را چاره کنند. عجیب نیست پس از 20 سال جنگ در افغانستان و عراق، بسیاری از آمریکایی‌ها خواهان نگاه به درون باشند، به‌ویژه با توجه به مشکلات فراوان داخلی، اما وظیفه رهبران این است که این موج احساسی را متوقف کرده و توضیح دهند که سرنوشت کشور تا چه اندازه به آنچه در دیگر نقاط جهان رخ می‌دهد، بستگی دارد. آمریکایی‌ها باید درک کنند که چرا رهبری جهانی، علی‌رغم هزینه‌هایش، برای حفظ صلح و رفاه، عامل اساسی است. آنها باید بدانند که چرا مقاومت اوکراین در مقابل حمله روسیه برای بازداشتن چین از حمله به تایوان تعیین‌کننده است. آنها باید بدانند که چرا سلطه چین بر غرب اقیانوس آرام، تهدیدی برای منافع ماست. آنها باید بدانند که چرا نفوذ چین و روسیه در مناطق جنوب جهان، برای جیب ما مهم است.
 
 
نیوزویک: قرن جدید آمریکایی به پایان رسیده است
 
مجله نیوزویک معتقد است پایان «قرن آمریکایی» در خاورمیانه آغاز شده است.
در حالی که برخی نظریه‌پردازان آمریکایی در آغاز قرن 21 میلادی نام این قرن را « قرن جدید آمریکایی» گذاشته بوند، نشریه آمریکایی نیوزویک در تحلیلی انتقادی نوشت: مقام‌های چینی در گفت وگوهای خود، اغلب عبارتی را از شی جین پینگ نقل می‌کنند که به « دگرگونی‌های بی‌سابقه در یک قرن گذشته» اشاره دارد. به نظر نمی‌رسد که این یک عبارت تبلیغاتی باشد و بیشتر به یک بیان ساده از دگرش‌های گسترده در نظم جهانی شباهت دارد. این چرخش که چندین سال است به جریان افتاده، در حال حاضر در خاورمیانه، شکل آشکارتری دارد؛ منطقه‌ای که ایالات متحده در قرن ۲۱ منابع زیادی را به آن اختصاص داد. در ماه مارس، چین میانجی آشتی ایران و عربستان سعودی شد، نقشی که دیرزمانی بود توسط ایالات متحده ایفا می‌شد. واشنگتن در حال حاضر روابط دیپلماتیک با تهران ندارد و روابطش با ریاض نیز با دشواری همراه است.
چارلز فریمن دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی می‌گوید: «ما تهدید می‌کنیم، مزاحمت ایجاد می‌کنیم، تحریم می‌کنیم، نیروهای دریایی‌مان را اعزام می‌کنیم، بمباران می‌کنیم اما هرگز از هنر ترغیب و تفاهم استفاده نمی‌کنیم.» فریمن، مترجم اصلی ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سفر سال 1972 به پکن بود. آن سفر به شناسایی حاکمیت چین بر تایوان و گشایش سفارت آمریکا در پکن انجامید، جایی که فریمن به عنوان معاون رئیس نمایندگی آمریکا خدمت می‌کرد. او اکنون به نیوزویک می‌گوید، «دوران درخشش دیپلماتیک واشنگتن به پایان رسیده است. آنچه رخ داده، کاهش قابل توجه توانایی آمریکا در تحمیل بر دیگران است. به نظر می‌رسد که ما هنوز هم خود را همان نیروی مسلط بدون‌چالشی می بینیم که در پایان جنگ سرد تصورش را داشتیم.» 
کشورهای زیادی به راه خودشان می روند، مسیری که گاه به نام « استقلال راهبردی» از آن یاد می شود. این مفهوم، شاخص سیاست خارجی غیرمتعهد هندوستان است که در عین بهبود بخشیدن به روابطش با ایالات متحده همچنین در حال توجه دوباره به کشورهایی همچون عربستان سعودی است که زمانی دوست نزدیک ایالات متحده بودند، و نیز با دیدگاه‌های رئیس جمهور فرانسه، امانوئل ماکرون، پس از دیدار اخیرش از پکن هم آوایی می‌کند.
فریمن، که زمانی هم به عنوان سفیر ایالات متحده در عربستان سعودی خدمت کرده، می‌گوید: « دنیا در حال دگرگونی است؛ چشم‌اندازها در حال جابه‌جایی هستند. ما تلاش می‌کنیم تمام تکه‌های پازل را در جای خودش قرار دهیم، هدف پایه سیاست خارجی ما حفظ سلطه و برتری ماست که ناممکن است. هیچ قدرت بزرگی همیشه برتری ندارد. این موضوع نه تنها به این معنی است که قرن آمریکایی که حدود 
۵۰ سال طول کشید، تمام شده، بلکه ۵۰۰ سال برتری جهانی یورو – آتلانتیک هم به پایان رسیده است.» 
هرچند چین با چندین همسایه کلیدی خود اختلافات سرزمینی دارد اما به عنوان بالاترین شریک تجاری حداقل ۱۳۰ کشور جهان شناخته می شود. این کشور از گذر طرح‌هایی مانند «کمربند و جاده»، شبکه ای از پروژه‌های زیرساختی را در حدود ۱۵۰ کشور جهان راه‌اندازی کرده و نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک خود را در جهان جنوبی، از جمله آفریقا و آمریکای لاتین، ارتقا داده است.
برای چین، جذب خاورمیانه به ویژه از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که چین بزرگترین واردکننده نفت جهان است. ایران و عربستان  هر دو در تلاش برای ورود به بلوک‌های تجاری موسوم به بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای هستند. عضویت آنها به چین این قابلیت را می دهد که در برابر یک کمپین تحریمی احتمالی ایالات متحده مقاومت کند، مانند کمپینی که علیه روسیه به خاطر جنگش در اوکراین شکل گرفت.
جک متلاک ، آخرین سفیر آمریکا در اتحاد شوروی می‌گوید: «الگو و نمونه ای که امروز به دنیا ارائه می‌دهیم، دیگر آن جذابیت سال ۱۹۹۱ را ندارد.» متلاک که خدمت در وزارت امور خارجه آمریکا را از سال 1956 آغاز کرد، می‌گوید که موفقیت‌های چین در جاسازی خود در چهارگوشه جهان «باید الهام‌بخشِ یک بازسنجی عمیق برای تغییر مسیر کنونی واشنگتن باشد.»
امروزه، ارتباط آمریکا با حریفان اصلی‌اش، به پایین‌ترین سطح رسیده است. در این میان، چین فهرستی فزاینده از اهداف ژئوپولیتیک را دنبال می‌کند، روسیه درگیر جنگی در اوکراین است که چشم اندازی برای پایان آن وجود ندارد، ایران روابطش با حریفان را بازسازی می‌کند و کره شمالی به توسعه سلاح های هسته‌ای‌اش سرعت می‌دهد. تحریم ها، که مهمترین نقطه اتکای دیپلماتیک آمریکاست، تا به اینجا تاثیر چندانی برای تغییر رویکرد دشمنان نداشته است.