یوشکا فیشر: ایران، روسیه و چین نظام غربی جهانی را در هم شکستهاند(خبر ویژه)
وزیر خارجه اسبق آلمان تاکید کرد نظم جهانی مبتنی بر محوریت غرب در حال فروپاشی، و قدرتها و نظم جدید در حال ظهور است.
یوشکا فیشر مقارن دولت خاتمی در ایران، وزیر خارجه آلمان و عضو هیئت تروئیکای اروپایی است که ضمن فریبکاری در مذاکرات با تیم حسن روحانی،
دو سال تعلیق برنامه هستهای را به دولت خاتمی تحمیل کردند اما زیر با تعهدات خود در حد فاصل سالهای 1382 تا 1384 زدند.
فیشر در تحلیلی که از سوی نشریه «پراجکت سندیکیت» منتشر شده، بدون اشاره به چند ده سال تجاوز و اشغالگری آمریکا و ناتو نوشت: زمانی که پوتین رئیسجمهور روسیه به سربازانش دستور داد تا به اوکراین حمله کنند، همه چیز نه فقط برای اروپا بلکه برای جهان تغییر کرد. ما به جهانی بازگشتیم که در آن قدرت از طریق خشونت، و مرزها با خون ترسیم میشود. در آن لحظه، ناگهان اصل تعیینکننده ژئوپولیتیک مذاکرات بدون خشونت، متعلق به اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 باطل شد. اگرچه جنگهای متعددی در دهههای اخیر رخ داده، اما عمدتا منطقهای بودهاند. هیچ نشانهای از سارایووی جهانی وجود نداشت جنگی که نیاز به مداخله بینالمللی مانند بوسنی در دهه ۱۹۹۰ میلادی، اما در مقیاسی بسیار بزرگتر داشته باشد. عوامل تثبیتکننده خودکار با اطمینان کار میکردند و ایالات متحده بهعنوان ضامن نظم عمل میکرد یا دست کم اینگونه به نظر میرسید؛ تا زمانی که آن جهان در مقابل چشمان ما در هم شکسته شد.
در پس حمله پوتین، بیاعتنایی نوامپراتوری روسیه نسبت به نظم جهانی نهفته است. پوتین میخواهد در شرایط ژئوپولیتیکی که از زمان شوروی حاکم بوده، تجدیدنظر کند. مسئله پیچیدهتر، این واقعیت است که نظم جهانی قدیم که عمدتا مبتنی بر اصول لیبرال آمریکا و برتری غرب بوده، در حال از دست دادن قدرت خود است. رخدادها در خاورمیانه به خصوص پس از جنگ حماس و اسرائیل از تاریخ ۷ اکتبر، نشان میدهد که چگونه درگیریهای طولانی مدت ارضی، زمانی که شرایط ژئوپولیتیک تغییر میکنند، به سطح انفجار میرسند. درگیری اسرائیل و فلسطین موضوع تازهای نیست. تاریخ آن به زمان امپراتوری بریتانیا و جنگ جهانی اول باز میگردد. اما بدون یک چارچوب ژئوپولیتیکی باثبات، چنین درگیریهایی برای ابزارسازی پنهانی توسط بازیگران دیگری که به منظور کسب قدرت جهانی یا منطقهای با یکدیگر رقابت میکنند به یک ایدهآل تبدیل میشود.
اسرائیل اکنون در غزه است، زیرا ادعا میکند مجبور است یک سازمان به زعم خود تروریستی که مدتها از سوی ایران حمایت میشود را ریشهکن سازد. همزمان، آمریکا ناوهای هواپیمابر را به سوی شرق مدیترانه اعزام کرده، جایی که حزبالله لبنان یک گروه نیابتی دیگر مورد حمایت ایران، با پرتاب پهپادها و شلیک راکتها، اسرائیل را آزار میدهد. لفاظیهای فزاینده چین در قبال تایوان و ادعای حاکمیت در دریای چین جنوبی را نیز به این موارد اضافه کنید و به راحتی میتوان متوجه شد که وضعیت جهانی تا چه اندازه ناپایدار است. جنوب جهانی، خواهان کرسیهای بیشتری بر سر میز است و اتحادها و ائتلافهای جدید فراتر از دسترس غرب در حال ظهور هستند.
آیا رقابت «غرب علیه بقیه» به زمینهای تبدیل میشود که در آن سلطه غرب کاهش مییابد؟ آیا جریانهای قدرتمند در اروپا و آمریکا، غرب را از ساختارهای ائتلاف سنتی خود دور خواهند کرد و در جهتی ضد دموکراتیکتر خواهند رفت؟ پوتین روی این موضوع شرطبندی میکند که آمریکا پس از انتخابات سال آینده، از تعهدات فرا آتلانتیکی دست بکشد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، باید اندیشید که سرنوشت اروپا چه خواهد شد؟ دنیای جدیدی در حال ظهور است.