مظلومنمایی نکنید؛ «ما نگفتیم اسرائیل را به دریا میریزیم»
عزیزالله محمدی (امتدادجو)
سیاست بینالملل هر کشوری مبتنی بر درک دقیق وقایع و منافع است و اقدامات سیاستمداران و رهبران سیاسی نیز عموما با در نظر گرفتن همین درک و پیشبینی از نتایج وقایع و منافع و با در نظر گرفتن اهداف پیشرو صورت میگیرد که پیشنیاز و لازمه و مؤلفه اصلی این اقدامات، هوشمندی همهجانبه و محاسبهگر بودن است.
رهبر انقلاب اسلامی ایران چند روز پیش در هفته بسیج طی دیدار با جمعی از بسیجیان در واکنش به اوضاع غزه و تحلیل شرایط موجود و بهویژه اوضاع رژیم صهیونیستی جملهای را فرمودند که خیلی زود مورد توجه خبرگزاریها و سیاستمداران و تحلیلگران قرار گرفت و تبدیل به موضوع برنامههای مختلف رسانهای شد.
«...ما نگفتیم اسرائیل را به دریا میریزیم...» اگر اول این جمله را در وجه معنایی ببینیم، آیا این به معنای عقبنشینی از نابودی اسرائیل است؟ نه! چرا نه؟ چون مفهوم اینکه ما به دریا میریزیم با اینکه خودشان مجبور به شنا در دریا نشوند یکی نیست و این جمله به رغم آنچه بعضی از تحلیلگران آرزومند عقبنشینی ایران به هم میبافند؛ به هیچ عنوان نفیکننده این معنا نیست که اسرائیل نابود خواهد شد؛ بلکه با توجه به شرایط تحمیلی به او، این خود رژیم صهیونیستی خواهد بود که دریا را انتخاب میکند و اصلا نیازی به زحمت مضاعف ایران نخواهد بود.
و از آن مهمتر اینکه وقتی مؤلفههای قدرت رژیم صهیونیستی را مورد ارزیابی قرار میدهیم و ترسیم کلی از میدان را مورد ارزیابی قرار میدهیم؛ چندمؤلفه قدرت برای این رژیم قابل بیان است که در طی عملیات طوفانالاقصی و جنگ بعد از آن در غزه همه آنها فرو ریختند و چنان شکستی بر این رژیم کودککش وارد شد که به تعبیر رهبری دیگر قابل ترمیم نخواهد بود و یا به تعبیر دیگر ایشان، رژیم صهیونیستی ضربه فنی شد.
با این اوصاف وقتی از همه وجوه ممکن رژیم صهیونیستی دچار شکست شده است؛ صرفه صرف انرژی و تحمیل هزینههای مختلف و به کارگیری نیروی انسانی در چیست که ایران بخواهد رژیم صهیونیستی را به دریا بریزد یا نریزد؟
اما آنچه از همه بیشتر میتواند پاسخ به این حضرات مثلا تحلیلگر آرزومند عقبنشینی ایران باشد این است که بیاید عاقلانه روابط بینالملل و مناسبات و مؤلفههای قدرت را ببینیم و بشناسیم. اگر یکی از مؤلفههای قدرت رژیم صهیونیستی را موضوع امنیت بدانیم که فرو ریخت. اگر مباحث مربوط به اطلاعات و جاسوسی را هم فرض کنیم که فضاحت نصیبشان شد. اگر در جنگ نظامی متصور باشیم که با همه عده و عده و ادوات و تجهیزات و کمک سایرین بعد از پنجاه روز از عهده یک گروه کوچک به نام حماس برنیامده و نه تنها در طوفانالاقصی متحمل شکست شد بلکه به اهداف تعیین شده مبنی بر نابودی حماس و تونلها و آزادی اسرا نیز دست نیافت و اگر از همه مهمتر افکار و اذهان عمومی در سطح جهان با کمک امپراطوری رسانهای جزء قدرتهای او بود و هنوز با دوز و کلک و دغل مظلومنمایی میخواهد بگوید که حماس به من حمله کرده؛ آن هم که شکست خورده و حتی در کشورهای غربی نیز مردم برعلیه این رژیم به خیابانها آمدند.
از میان این مؤلفهها شاید این مورد اخیر با توجه به انحصار موضوع رسانه که در اختیار رژیم صهیونیستی است هنوز آنگونه که باید در هم نشکسته باشد و در دنیا کسانی هستند که همراه با سناریو و نقشه رژیم صهیونیستی به پیش میروند.
سناریو اول و دوم و سوم و... همیشگی رژیم صهیونیستی از زمان جنگ جهانی دوم به بعد «مظلومنمایی» است که کماکان نیز با استفاده از رسانههای جمعی و فضای مجازی و... این سناریو را به پیش میبرد و حالا که طوفانالاقصی نیز پیش آمده بر حرارت این مظلومنمایی بیشتر میدمد تا خود را مبرا از هر گونه ظلم در حق فلسطینیان بکند و متعاقب آن، جنایات و وحشیگری خود را نیز توجیه کند.
در عرصه جنگ نظامی که حماس تمام عیار و گروههای مقاومت بهطور بازدارنده شکست را به این رژیم تحمیل کردند و اصلا نیازی به مداخله ایران نیست. در حوزه اطلاعاتی هم که علاوه بر خود طوفانالاقصی ماجرای تونلها و همینطور تبادل اسرا شکست مضاعف دیگری بود که باز هم نیازی به ایران نیست. اما دو عرصه دیگر یعنی «دیپلماسی و سیاست» و علاوهبر آن «رسانه» عرصههای هستند که با توجه به شعاع این عرصه نیاز به حضور فعال و مؤثر ایران است و هرکس به نسبت جایگاه خود ایفای نقش میکند.
حوزه عملیات نظامی و اطلاعاتی باتوجه به متمرکز بودن میدان جنگ فعلا به یک نقطه (فلسطین) نیازی به ایران ندارد و میدان وسیعتر میدان سیاست و دیپلماسی و کنترل و هدایت افکار عمومی جهانی است که این حوزه را ایران راسا در اختیار دارد و فعالیتهای دیپلماتیک و رسانهای را دنبال میکند و باید برای آن راهبرد و تاکتیک مؤثری داشته باشد.
حضرت آیتالله خامنهای تحت عنوان رهبر جبهه مقاومت با اشراف دقیق به وجوه و زوایای موجود جنگ به خوبی این موضوع را میداند که جلوه فیزیکی و نظامی جنگ در حال حاضر با شرایط فعلی معطوف به فلسطین است و آنچه مهمتر از آن است و میتواند فروپاشی رژیم صهیونیستی را سرعت تصاعدی ببخشد افکار عمومی است که ضمن کنترل و هدایت باید از سیطره سناریوهای مظلومنمایی این رژیم خارج شود.
پس بنابراین، بر مبنای اتخاذ راهبرد، ایشان اگر همسو با آنچه هدف رژیم صهیونیستی است از ادبیات گفتاری و واژههای قابل تعبیر به کشتار یهودیان است استفاده کند قطعا در پازل طراحی شده آنها قرار میگیرد که بلافاصله جریان رسانهای اصلی جهان این جملات و ادبیات گفتاری را سندی بر مظلومیت رژیم صهیونیستی قلمداد خواهند کرد و آنچه را که دوست دارند و میخواهند به افکار مردم جهان القاء میکنند.
پس راهکار چیست؟ رهبر انقلاب اسلامی سال 1391 در جریان مذاکرات هستهای طی دیدار با کارکنان نیروی هوائی و پدافندهوایی جملهای را در توصیف خودشان بیان کردند که امروز میتوان با همین جمله به تفسیر جمله اخیر ایشان درخصوص ریخته شدن رژیم صهیونیستی به دریا پرداخت.
«من دیپلمات نیستم، من انقلابیم، حرفم را صریح و صادقانه میگویم»
با همین جمله به خوبی سیاست اعلامی و سیاست اعمالی ایشان را میشود به خوبی درک کرد که رهبر فرازنه انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت درخصوص آنچه میخواهد انجام بدهد با صادقانهترین حالت ممکن رفتار میکند و اگر بیانی مبنی بر یک موضوع را اعلام میکنند یعنی دقیقا قرار است که همانگونه که گفتند اقدام کنند و در همه حالات نقش خود را نیز ایفا و مسئولیت را برعهده میگیرند.
رهبر انقلاب بنا به مسئولیت و نقشی که در این برهه نسبت به جنگ غزه دارند؛ با تمرکز بر میدان جنگ، شعاع دید وسیع و گستردهتری نسبت به سایرین دارند و بازی رسانهای و اقناع افکار عمومی و حتی موضوعات و عوامل داخلی دخیل بر فرو پاشی رژیم صهیونیستی را بخوبی میبینند و در این مبارزه نقش خودشان را در کنار رزمندههای مقاومت ایفا میکنند
نقش ایشان دقیقا همان است که دنیا میخواهد بفهمد ایران، بهعنوان رهبر جبهه مقاومت چه فکر و برنامهای دارد و اگر در این مقطع مطرح شود که ما میخواهیم یهودیان را در دریا بریزیم، افکار عمومیجهانی با پروپاگاندای رسانهای شکل گرفته به کدام سمت خواهند رفت؟
گرچه اسلام و شیعه اساسا با دسیسه و توطئه و خباثت همخوانی ندارد؛ اما در نقطه مقابل زیرکی و هوشمندی مؤمن نکتهای است که اتفاقا به انحاء مختلف سفارش شده است و آیا نباید در این کارزار با سناریوهای رژیم صهیونیستی، ظرافتها و زیرکیهای لازم را به کار گرفت؟
پس منطق سیاسی و منطق عقلانی و منطق رسانهای و منطق جنگ و عملیات روانی و در کل راهبرد خنثیسازی توطئه و سناریو دشمن، حکم میکند که از ادبیاتی که امکان سوءاستفاده و تحریف از آن ادبیات وجود دارد؛ استفاده نشود و از طریق اقناع افکار عمومی و هدایت آنها به سمت درک حقیقت، مقدار باقی مانده از قدرت دشمن را تضعیف کرد و آن را همسو با سایر مؤلفههای که دچار شکست شدند به شکست کشاند تا بدینوسیله تمام عناصر قدرت، شامل میدان نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی، امنیتی و در نهایت اجتماعی نیز به شکست کامل برسد.
و سؤال؟ آیا بعد از تحمیل شکست رسانهای و اجتماعی با اغناء افکار عمومی و با پرهیز از افتادن در دام سناریو مظلومنمایی صهیونیستها، قدرت دیگری برای آنها باقی میماند؟ آیا این شکست نیست؟ آیا رژیم صهیونیستی به فروپاشی نمیرسد؟ پس! چه نیاز به زحمت دریا ریختن آنها و تحمل هزینههای مادی و معنوی و جنگ و...
برای رسیدن به این نقطه کمترین هزینه انتخاب واژه و جمله و ادبیات گفتاری است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت فرمودند: ما نگفتیم اسرائیل را به دریا میریزیم.