مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- 73
استعفای قائممقام رهبری و پذیرش امام(ره)
سید یاسر جبرائیلی
روز هفتم فروردینماه آقای عبدالله نوری نامه حضرت امام را به قم برد و تحویل آیتالله منتظری داد. آنگونه که در خاطرات آیتالله منتظری آمده، حدود یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که آقای عبدالله نوری وارد منزل آیتالله منتظری شد و ضمن اظهار ناراحتی زیاد، به او گفت: «قرار بوده این نامه را در رادیو و تلویزیون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه میشود؛ خیلی بد شده و امام خیلی ناراحت هستند و شما باید چیزی بنویسید که ایشان قانع شوند.» آقای منتظری میگوید: «آقای نوری با حالتگریه متنی را از جیبشان درآورده و گفتند من در ماشین این متن را نوشتهام که شما این مضمون را به امام بنویسید.»1
امام(قدّسسرّه) همزمان دستور داده بودند کلّیّه عکسها و پوسترهای مربوط به آیتالله منتظری از ادارات جمعآوری شود که مهندس میرحسین موسوی نخستوزیر وقت طیّ بخشنامهای به تاریخ 6/1/68 این دستور امام را ابلاغ کرد. کار تقریباً تمامشده بود.2
نهایتاً آیتالله منتظری در پاسخ به نامه 6/1/68 امام، نامهای به شرح زیر نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیتالله العظمی امام خمینی(مدّظلّهالعالی)
پس از سلام و تحیّت، مرقومه شریفه مورّخ 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکّر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی به عرض میرساند مطمئن باشید همانطور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و ازخودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بودهام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی میدانم؛ زیرا بقا و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام معظّم رهبری است. برای هیچکس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمّی گذشته، و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیّتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است، و سایر جناحهای مخالف و ضدّ انقلاب و سازشکار و لیبرالمآبهای کجفکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملّت عزیز و فداکار ما فراموششدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال میکنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعهپراکنیها به نام اینجانب میتوانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملّت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.
و راجع به تعیین اینجانب بهعنوان قائممقام رهبری، خود من از اوّل جدّاً مخالف بودم؛ و با توجّه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیّت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام میکنم. و از حضرتعالی تقاضا میکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیّه به تدریس و فعّالیّتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، انشاءالله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.
و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقهمند تقاضا میکنم مبادا درمورد تصمیم مقام معظّم رهبری و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمهای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظّم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمیخواهند.
امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهای ارزنده خود بهرهمند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
حسینعلی منتظری
(7/1/68)3
آیتالله منتظری در این نامه عملاً از رهبری آینده کنار کشیده و از حضرت امام اجازه خواسته بودند که در حوزه علمیّه به فعّالیّت علمی اشتغال داشته باشند. این نامه، باعث شد حضرت امام(قدّسسرّه) از انتشار عمومی نامه ۶/۱ منصرف شده و نامه دیگری را برای انتشار عمومی، خطاب به آیتالله منتظری بنویسند:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجّتالاسلاموالمسلمین آقای منتظری(دامتافاضاته)
با سلام و آرزوی موفّقیّت برای شما، همانطور که نوشتهاید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیّت سنگین و خطیری است که تحمّلی بیش از طاقت شما میخواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم؛ و در این زمینه هر دو مثل هم فکر میکردیم؛ ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند، و من هم نمیخواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم؛ از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائممقامی رهبری اعلام کردهاید، پس از قبول، صمیمانه از شما تشکّر مینمایم. همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید؛ و من به شما شدیداً علاقهمندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفتوآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جدّاً جلوگیری کنید. من این تذکّر را در قضیّه «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.
از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثّر نباشید. مردم ما شما را خوب میشناسند، و حیلههای دشمن را هم خوب درک کردهاند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان میدهند.
طلّاب عزیز، ائمّه محترم جمعه و جماعات، روزنامهها، و رادیو تلویزیون، باید برای مردم این قضیّه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدّم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی انشاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی میبخشید.
والسّلام علیکم
8/1/68
روحالله الموسوی الخمینی4
آیتالله خامنهای درباره نامه دوّم حضرت امام(قدّسسرّه) به آیتالله منتظری میگویند: «امام از نامه آقای منتظری این جور فهمیده بودند که آقای منتظری دیگر به کلّی کنار خواهد کشید و مشغول درس و بحث میشود و دیگر ضرر و خطر و ادّعا و حرکتی ندارد. من در نوشته خودم نوشتهام که معلوم است امام از آینده نگرانند و فکر میکنند ملّایی مثل آقای منتظری در آینده نظام و با رهبری آینده نظام آرام نخواهد نشست و مزاحمت ایجاد میکند. [بنابراین امام (قدّسسرّه)] خواستند جلوی این مزاحمت را بگیرند. در آن نامه اوّل [نامه 6/1/68] قضیّه این جور بوده. اما در نامه دوّم [نامه 8/1/68] امام خاطر جمع شده بودند که دیگر چنین چیزی اتّفاق نمیافتد، آقای منتظری میرود کنار و مشغول کارش میشود. علّت نامه دوّم و منشأ اختلاف لحن دو نامه این است. و الّا فکر امام در این دو نامه اصلاً عوض نشده. یعنی اگر خلاصه کنیم نامهها را، ایشان در هر دو جا آقای منتظری را مناسب رهبری نمیدانند و نظر میدهند که شما باید کنار بروی منتها در نامه اوّل، آقای منتظری را با تعبیرات و اظهارات گوناگون و با اظهار غم خود، در واقع از صحنه بهکل خارج میکند اما در نامه دوّم ایشان را در صحنه نگه میدارد - البتّه در صحنه علمی - ولی از رهبری برکنار میکند. این به خاطر این بوده که در نامه دوّم، امام این خاطرجمعی را پیدا کرده بودند که اگر ایشان در صحنه بماند کسی را اذیّت نخواهد کرد، مزاحمتی نخواهد کرد، در آینده نظام اختلالی ایجاد نمیکند.... خصوصیّت امام همین بود. امام آدمی بود که وقتی تشخیص میداد [به آن عمل میکرد.] تشخیصهایش هم به خصوص تشخیص در نامه 6/1/68 عجولانه نبود. خب مقدّمات آن نامه، مقدّمات طولانی - یک سال یا بیشتر - بود تا بالاخره به اینجا رسید. وقتی [کاسه صبر امام] پر شد به نامه ۶/۱/68 رسید. بعد هم که وضع ایشان [آیتالله منتظری] را گفتند و او نامهای نوشت، امام فکر کردند که دیگر تخریب شخصیّت او به این اندازه شایسته نباشد، بنابراین نامه ۸/۱/68 را نوشتند. البتّه امام در نامه ۸/۱/68 هم آقای منتظری را از سیاست بهکل کنار گذاشته منتها خواسته که دیگر به همان اندازهای که لازم است، ایشان کنار برود و از لحاظ شخصیّتی به کلّی نابود نشود.»5
امام خمینی(قدّسسرّه) همچنین در 26 فروردین 1368 در نامهای خطاب به وزیران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی علّت تصمیم خود در برکناری آیتالله منتظری را تبیین کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم(دامتافاضاتهم)
با سلام. شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیّه از چه قرار است. همینقدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیّهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیّه بدینجا ختم نگردد؛ ولی متأسّفانه موفّق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد؛ لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
انشاءالله خواهران و برادران در آینده تا اندازهای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخیبردار نیست؛ و در صورت تخطّی، هرکس در هر موقعیّت بلافاصله به مردم معرّفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
26/1/68
روحالله الموسوی الخمینی6
دو هفته پس از نامه فوق یعنی در نهم اردیبهشت 1368 متن مبسوطی از سوی حجّتالاسلام سیّداحمد خمینی فرزند امام با عنوان «رنجنامه» خطاب به آقای منتظری منتشر شد. مرحوم سیّداحمد خمینی در این رنجنامه تأکید کرد: «از آنجا که در متن وقایع انقلاب خصوصاً در جزء جزء ماجرای حضرتعالی و برخورد گرم و صمیمانه حضرت امام با شما و تلاش معظّمٌلّه برای نجاتتان از چنگال توطئهگران و نفوذیها بودم، فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام و انقلاب و امام و مردم خیانت کردهام.»7 رنجنامه حجّتالاسلام سیّداحمد خمینی بازخوانی مستند بخش قابلتوجّهی از خطاهای رفتاری آقای منتظری در قبال انقلاب، ضدّ انقلاب، جامعه، امام و عملکردهایی است که سبب شد امام خمینی برای حفظ نظام و انقلاب اسلامی اقدام به عزل ایشان نمایند.
در این میان حتّی دفتر تحکیم وحدت نیز که زمانی حامی آیتالله منتظری بود و پس از انتخاب ایشان در سال ۶۴ مردم را دعوت به راهپیمایی در حمایت از این انتخاب کرده بود (هرچند این راهپیمایی به دلیل عدم استقبال عمومی برگزار نشد.)، در بیانیّهای که پیرامون برکناری آیتالله منتظری منتشر کرد، به تشریح و تبیین دلایل این رخداد پرداخت: «جای تردید نبوده و نیست که دشمن پس از ناامیدی از مقابله با رهبری حاضر انقلاب و یا به سازش کشاندن آن و با شناخت جایگاه رفیع رهبری در نظام اسلامی ایران در تدارک هدم انقلاب از طریق نفوذ دادن عوامل منافق و لیبرال خود در بیت قائممقام رهبری که اگرچه شخصاً از مبرّزترین چهرههای انقلاب بوده است، امّا به لحاظ نداشتن طاقت و تحمّل رهبری، هدف مناسبی برای آنان تشخیص داده شده بود، همه مقدّمات را فراهم ساخته و به تدریج توانستند صلابت هویّت انقلابی و جامعیّت شخصیّت ایشان را که موجب گردیده بود خبرگان منتخب ملّت بر اساس آن ایشان را به قائممقامی رهبری برگزینند، مخدوش سازند؛ بهنحویکه در طیّ یکی دو سال اخیر توطئه گروههای منحرف لیبرال و منافق به ویژه باند مهدی و هادی هاشمی در ایجاد جدایی ایشان از نظام به ثمر نشست و اغلب حرفهای لیبرالها که حتّی در زمان تصدّی مناصب حکومتی از انقلاب و نظام اسلامی و اهداف آن جدا بودند، توسّط ایشان تکرار میگردید. جدایی ایشان از نظام موجب گردید که همه نیروهای معارض با انقلاب و رهبری آن از چپ و راست با امید به دوران رهبری آینده که میدان عمل خائنانه میتوانست مجدّداً برای آنها گشوده گردد، در انتظار به سر برند؛ که موضع قاطع رهبری که در جهت حفظ مصلحت نظام و شخص آیتالله منتظری اتّخاذ گردید، و استعفای بیدغدغه آیتالله منتظری، که ناشی از فارغ بودن از هرگونه تعلّق خاطر ایشان به پست قائممقامی رهبری بود و اعلام تبعیّت و التزام ایشان به رهبری انقلاب همه امیدها و آرزوهای خام لیبرالها و منافقین و بهتبع آنها دشمنان خارجی انقلاب را از بین برد... شاخص مجسّم اصول و ارزشهای انقلاب از دیدگاه نیروهای حزبالله وجود مبارک امام و اندیشهها و دیدگاههای حضرتش میباشد... بیتردید لیبرالیسم و اندیشه لیبرالیستی که در طیّ چند سال گذشته موذیانه در بیت قائممقام رهبری نفوذ نموده بوده است و بسیاری از حرفهای خود را از دهان شخصیّت موجّه ایشان بازگو میکرد، توانسته است با همان شیوه در مراکز دیگری رسوخ یافته و در ذهن و تحلیلهای آنها جایگزین شده باشد که میبایست هرچه زودتر موارد آن را بازیافت و اصلاح نمود؛ در غیر این صورت میبایست منتظر ضربات دیگری از این ناحیه بر انقلاب باشیم.»8
پانوشتها:
1- حسینعلی منتظری، پیشین، ص ۶۷۷
2- پایگاه اطلاعرسانی دولت(پاد)، تصویر بخشنامه تاریخی موسوی و عبدالله نوری، شماره خبر: 185051
3- حسینعلی منتظری، پیشین، ص 682
4- صحیفه امام خمینی، ج 21، ص 335
5- مرکز اسناد دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
6- صحیفه امام خمینی، ج 21، ص 350
7- سیّداحمد خمینی، رنجنامه حجّتالاسلام و المسلمین سیّداحمد خمینی به حضرت آیتالله منتظری
8- روزنامه کیهان، 27/2/1368