پیوستن به کنوانسیونی که «حاج قاسم» و «مدافعان وطن» را تروریست میداند
سرویس سیاسی-
تصویب مشروط کنوانسیون موسوم به سیافتی در جلسه روز گذشته مجمع تشخیص پرسشهای اساسی و جدی را در افکار عمومی، در میان دلسوزان انقلاب و حتی بدنه کارشناسی کشور ایجاد کرده است. چگونه میتوان پذیرفت در شرایطی که غرب در بالاترین سطح عزم خود را برای فشار بر ملت ایران نشان داده و در حالی که سرداران مقاومت و پاسداران وطن را آشکارا «تروریست» میخواند، ما در داخل کشور دست خود را با چنین لوایحی ببندیم و ابزار تازهای به دشمن بدهیم؟ آیا این اقدام چیزی جز تکرار تجربه تلخ برجام و «مکانیسم ماشه» است؟
عصر چهارشنبه نهم مهرماه ۱۴۰۴، مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از جلسات صحن علنی و نشستهای کمیسیون مشترک، نهایتاً با پیوستن ایران به کنوانسیون سیافتی(CFT) به صورت «مشروط» موافقت کرد. سخنگوی مجمع بلافاصله اعلام کرد: «آنچه مصوب شده این است که ایران در چارچوب قانون اساسی و قوانین داخلی خود به سیافتی عمل خواهد کرد و هر جا با قوانین داخلی تعارض داشت، قوانین داخلی ملاک است.»
ظاهر امر چنین است که گویا با افزودن عبارت «چارچوب قانون اساسی و قوانین داخلی» مسیر برای کنترل تبعات هموار شده است؛ اما حقیقت آن است که این شرط ذکر شده در واقعیت سازوکارهای حقوقی بینالمللی خاصی همچون افایتیاف (FATF) هیچ جایگاهی ندارد. کنوانسیونها و لوایح افایتیاف و به طور خاص سیافتی بهطور صریح پذیرش مشروط یا «حق تحفظ» را به رسمیت نمیشناسند. بنابراین این تصمیم در عمل به معنای پذیرش کامل است.
تکرار تجربههای شکستخورده
برجام تا پالرمو
دولتهای تحت تسلط جریان غربگرا در طول دو دهه اخیر بارها با همین منطق «اعتمادسازی» و «حسن نیت» کشور را به سمت پذیرش توافقات و تعهدات یکطرفه سوق دادهاند. برجام، با همه هزینههای سنگین اقتصادی و ضربه به تواناییهای هستهای، قرار بود کلید حل مشکلات باشد، اما نه تنها تحریمی برداشته نشد، بلکه با پذیرش سازوکار وتوی معکوس در شورای امنیت و مکانیسم ماشه از سوی مذاکره کنندگان دولت یازدهم و دوازدهم، طرف غربی خود را صاحب اختیار مطلق کرد.
اکنون نیز تصویب پالرمو و سپس موافقت مشروط با سیافتی درست در امتداد همان مسیر قرار دارد. طی شش ماه گذشته (از ابتدای سال ۱۴۰۴) کشورمان بارها برای تعهد به مسیر دیپلماسی و اعتمادسازی پیشقدم شد: از مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا گرفته تا برخی اقدامات حسننیت محور دیپلماتیک و تصویب لایحه پالرمو. اما نتیجه چه بود؟ هیچ؛ جز تحمیل جنگ به کشورمان، افزایش فشارها و گستاخیهای تازه غرب یعنی فعالسازی مکانیسم ماشه. مرور حوادث نیمسال گذشته نشان میدهد که هر عقبنشینی ما به پیشروی دشمن بدل شده است.
سیافتی یعنی بستن دست خود
در برابر دشمن
کنوانسیون سیافتی با ظاهری فریبنده تحت عنوان «مبارزه با تأمین مالی تروریسم» در عمل به ابزاری برای مشروعیتبخشی به تعریف دلخواه آمریکا و اروپا از «تروریسم» تبدیل شده است. همان قدرتهایی که داعش را ایجاد کردند و از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، همین امروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
- نیروی رسمی و قانونی دفاعی کشور - و یاران فرمانده شهید مقاومت، حاج قاسم سلیمانی در نیروی قدس سپاه را «تروریست» مینامند.
پرسش اساسی اینجاست: چگونه میتوان به کنوانسیونی پیوست که توسط مسلطین بر آن یعنی آمریکا و سایر کشورهای غربی، بزرگترین سردار ضدتروریسم جهان، «تروریست» شناخته میشود؟ پیوستن به چنین سازوکاری به معنای صحه در واقع ما با امضای چنین اسنادی، اختیار معرفی دوستان و دشمنان خود را به دست دشمن میسپاریم و باید طبق معیارهای آنها عمل کنیم؛ یعنی در عمل نمیتوانیم از گروههای مقاومت حمایت کنیم و هر گونه تراکنش مالی مرتبط با آنها بهانهای برای تحریم و فشار خواهد شد.
«پذیرش مشروط»؛ یک فریب لفظی
سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت گفته است: «هر جا با قوانین داخلی تعارض داشته باشد، قوانین داخلی ملاک خواهد بود.» این جمله در نگاه اول اطمینانبخش است، اما واقعیت آن است که در لوایح افایتیاف و به خصوص سیافتی چنین چیزی موضوعیت ندارد. اگر کشوری عضو معاهدهای شد، ملزم است آن را بیقید و شرط اجرا کند. شرط گذاشتن تنها در صورتی پذیرفته است که معاهده امکان «حق تحفظ» بدهد، در حالی که سیافتی بهطور صریح چنین امکانی را
رد میکنند.
بنابراین تصمیم اخیر نه تنها «مشروط» نیست، بلکه در آینده، هر زمانی که افایتیاف نیاز به بهانهای برای فشار بر کشورمان در ارتباط با این کنوانسیونها داشته باشد، همین عبارت «پذیرش مشروط» دستمایه تبلیغاتی رسانههای غربی خواهد شد: «ایران برخلاف تعهدات بینالمللی خود عمل کرد!» و دوباره همان بازی همیشگی به جریان خواهد افتاد.
چرا تکرار اشتباه؟
مهمترین پرسش این است: چرا باید در حالی که تجربه برجام، مکانیسم ماشه و دهها توافق و معاهده نافرجام در برابر چشم ماست، باز همان مسیر را طی کنیم؟ کسانی که امروز از پیوستن به افایتیاف و لوایح آن دم میزنند، آیا توانستهاند حتی یک مورد نمونه بیاورند که چنین توافقاتی، مواففت نامهها و پیوستن به معاهدات مختلف تحت تسلط آمریکا باعث تغییر رفتار غرب در قبال ملت ایران شده باشد؟ برجام به عنوان نمونه شاخص، مگر قرار نبود «تمام تحریمها» را لغو کند؟ مگر قرار نبود زمینه رونق اقتصادی فراهم شود؟ امروز نتیجه آن چیست؟ تحریمهای گستردهتر، جسارت بیشتر دشمن و نهایتا جنگی که بر کشورمان تحمیل شد.
اصرار بر پیوستن به لوایح افایتیاف درست مانند آن است که خودمان چاقو را به دست دشمن بدهیم و بگوییم: «حالا راحتتر به قلب ما بزن!» این دقیقاً همان چیزی است که با مکانیسم ماشه تجربه کردیم و امروز میخواهیم دوباره در قالب سیافتی تکرار کنیم.
پیامدهای خطرناک در عرصه مقاومت
بزرگترین پیامد پذیرش سیافتی محدودیت آشکار در حمایت از محور مقاومت و پاسداران وطن در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. طبق تعریف آمریکا و اروپا به عنوان مسلطین بر سازوکارهایی همچون افایتیاف، حزبالله لبنان، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و دیگر گروههای مقاومت منطقه همگی «تروریست» هستند. بنابراین هرگونه تراکنش مالی، حتی کمکهای انساندوستانه، در قالب این کنوانسیون به معنای نقض تعهدات بینالمللی تلقی میشود.
در واقع پذیرش سیافتی دست دشمن را باز میکند تا هر نوع حمایت ایران از متحدان منطقهای را بهانهای برای اعمال فشارهای بیشتر قرار دهد. بدین ترتیب، بازهم با یک امضا، عملاً ستون فقرات سیاست خارجی و امنیت منطقهای ایران در معرض تهدید جدی قرار میگیرد.
تجربه ششماهه اخیر
از اعتمادسازی تا گستاخی بیشتر غرب
از ابتدای سال ۱۴۰۴ تاکنون بارها ایران برای اعتمادسازی پیشقدم شده است: مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا، تصویب پالرمو و حتی برخی اقدامات محدودکننده دیگر. اما نتیجه چه بوده؟ در همین مدت شاهد بودیم که آمریکا نه تنها موضع خود را تغییر نداد، بلکه بر تحریمهای تازه افزود، در حمایت از اسرائیل گستاختر شد و حتی تهدیدهای نظامی خود علیه ایران را علنیتر مطرح کرد.
بنابراین باید پرسید: چه نشانهای وجود دارد که نشان دهد پیوستن به سیافتی یا هر معاهده مشابهی میتواند این روند خصمانه را تغییر دهد؟ هیچ. بلکه برعکس، هر عقبنشینی ما به منزله چراغ سبزی برای زیادهخواهیهای بعدی دشمن است.
مسئولیت سنگین مجمع تشخیص
مجمع تشخیص مصلحت نظام نهادی است که در بزنگاههای سرنوشتساز، مصلحت کلان کشور و انقلاب را در نظر میگیرد. تصمیم اخیر این نهاد اما موجی از نگرانی و پرسش در میان مردم و دلسوزان نظام برانگیخته است. ملت ایران حق دارد بداند چرا در چنین شرایطی که غرب آشکارا فشار حداکثری را ادامه میدهد، مجمع تشخیص به اقدامی دست میزند که میتواند بهانههای تازهای در اختیار دشمن بگذارد؟
انتظار میرود مسئولان امر که به قطع از دلسوزترین افراد در قبال انقلاب، نظام و ملت ایران هستند با صراحت و شفافیت توضیح دهند که چه مصلحتی در این تصمیم دیدهاند؟ آیا این مصلحت واقعی و پایدار است یا مصلحتی زودگذر که در نهایت هزینههای جبرانناپذیری بر کشور تحمیل خواهد کرد؟
پیوستن به کنوانسیونی مانند سیافتی، آن هم به شکل «مشروط»، در حقیقت تکرار تجربه تلخ برجام و مکانیسم ماشه است. تجربهای که نشان داده دشمن هرگز به وعدههای خود وفادار نمیماند و تنها از تعهدات ما برای فشار بیشتر استفاده میکند.
در شرایطی که غرب آشکارا یاران حاج قاسم سلیمانی، سرداران مقاومت و پاسداران وطن را «تروریست» میخواند، پیوستن به چنین کنوانسیونی چیزی جز مشروعیتبخشی به همین برچسبهای باطل نیست. اقدام اخیر مجمع تشخیص اگر با روشنگری دقیق و مستند همراه نشود، میتواند به شکاف میان مردم و مسئولان دامن بزند و فضای سوءاستفاده تبلیغاتی دشمن را فراهم کند.
اکنون زمان آن است که با نگاه واقعبینانه و مبتنی بر تجربههای گذشته، به جای تکرار آزمودههای شکستخورده، راهحلهای اصیل و بومی برای پیشبرد اقتصاد و دیپلماسی کشور اتخاذ شود. ایران با اتکا به ظرفیتهای عظیم داخلی و همکاریهای منطقهای میتواند مسیر پیشرفت را طی کند، بیآنکه خود را گرفتار دامهای حقوقی و سیاسی غرب سازد.