kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۹۰۰۵
تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۱
نگاهی به سریال «زخم کاری2»

آناتومی یک سقوط

 
آرش فهیم
فصل دوم سریال «زخم کاری» با عنوان «بازگشت» به نمایش درآمد و به پایان خط رسید، اما بیش از بازگشت، شاهد فروپاشی، آشفتگی و سقوط بودیم! اگر هم قرار بر بازگشت باشد، قطعا بازگشت به عقب اتفاق افتاده است، آن هم فرسنگ‌ها. ضرباهنگ نامتعادل و بد ریتم، داستان سطحی و غیرمنطقی، بازی‌های بسیار ضعیف و ماجراهای مبتذل، باعث شدند تا زخم کاری2، بر دل و روح مخاطبانش زخم بزند.
شوک افتتاحیه این سریال یعنی از گور برخاستن مالک و زنده شدنش باعث شد تا اولین ضربه به ساخته جدید محمدحسین مهدویان به دست خود او وارد شود و به این ترتیب، اولین مرحله فروریختن این سازه کلید خورد. طراحی و میزانسن ماجرای احیای مالک که در انتهای فصل اول کشته شده بود، آن‌قدر اشتباه و سردستی و شتابزده است که درنتیجه، گویی با فیلمی فانتزی و سوررئال مواجه می‌شویم! 
با اینکه داستان «زخم کاری2»، از لحاظ زمان‌بندی بلافاصله بعد از انتهای فصل اول شروع می‌شود اما هم ظاهر شخصیت‌ها و هم فضای سریال آن‌قدر متفاوت است که گویی سال‌ها گذشته است، ورود آدم‌های جدید هم به ناهمگونی کار، افزوده است. طلوعی و اطرافیانش آنچنان بر وقایع سایه می‌افکنند که گویی از ابتدا نقش مؤثری در رویدادهای این سریال داشتند، اما یک حلقه مفقوده که غیبت آن‌ها را در فصل اول و ظهورشان در فصل دوم را توجیه کند، متن کار را آزار می‌دهد. 
علاوه ‌بر شروع غیرمنطقی، هر چه جلوتر می‌رویم، داستان سریال فانتزیک‌تر می‌شود و در قسمت‌های آخر، به فیلم‌های آشغال ‌هالیوودی که با تم خون و خونریزی و کشت و کشتار هستند، شباهت می‌یابد! طوری که نوعی سادیسم بر کلیت کار سیطره می‌یابد. همه آدم‌ها در این سریال، سادیسم دارند و اغلب در پی آزار دادن و آسیب زدن به یکدیگر هستند. در این فضای پرمرگ و میر، اجرا آن‌قدر سخیف و سنبل‌کارانه انجام شده که این سریال تراژیک و زخمناک، گاه به طنز ناخواسته تبدیل می‌گردد و مخاطب را قلقلک می‌دهد! گاهی موقعیت‌ها آن‌قدر ضعیف اجرا شده‌اند و آدم‌ها آن‌قدر بد واکنش نشان می‌دهند که گویی با فیلمی دانش‌آموزی مواجه می‌شویم.
اما از همه بدتر انتخاب بازیگران «زخم کاری 2» است؛ نقطه عطف فهرست بازیگران این سریال یعنی «جواد عزتی» به حاشیه رانده شد و حضور کمرنگی داشت. هرچند همان دقایق اندکی هم که آفتابی شد، بازی خوبی را به رخ کشید. سیدجواد‌ هاشمی هم به دلیل شخصیت‌پردازی ضعیف، نقشی تکراری و کلیشه‌ای دارد؛ اساسا این شخصیت در زخم کاری، بلاتکلیف و پا در هواست، در حالی که با پرداخت عمیق و درست، باید نقش موثرتری در اتفاقات داستان می‌داشت. کامبیز دیرباز در نقش یک شخصیت مرموز و پیچیده و قدرتمند چون طلوعی، جا نیفتاده است و قابل باور نیست. علاوه‌بر اینکه دیرباز برای چنین نقشی تناسب ندارد، بازی چندان خوبی هم توسط او برای شکل گرفتن این شخصیت انجام نشده است. به دلیل سطحی بودن این شمایل، دلیل تمایل و علاقه سمیرا به او نیز اصلا باورپذیر نیست. چون سمیرا به مراتب پیچیده و قدرتمندتر از او به نظر می‌رسد. رعنا آزادی‌ور، پرتحرک و مؤثر بازی کرده ‌اما مشکلش این است که خشونت و واکنش‌های شدیدش، کنترل نشده هستند و فقط هیاهو و هیجان ایجاد می‌کند نه درام. انتخاب مهران غفوریان، با توجه به پیشینه ذهنی مخاطب از او نیز برای نقش شفاعت مناسب نیست. هر چند که غفوریان بازی چشمگیری دارد و تلاش کرده تا از نقش‌های کمدی‌اش فاصله بگیرد، اما در نهایت، جاذبه لازم را نیافته است.
در نتیجه، با «زخم کاری2» شاهد یک سقوط در کار «محمدحسین مهدویان» هستیم. فیلمسازی که آثار اولیه‌اش -«آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز»- همه را به ورود یک کارگردان باهوش و خوش‌قریحه به سینما و تلویزیون ایران امیدوار کرده بود، اما هر چه جلوتر آمد، پس رفت کرد! طوری که باید گفت «زخم کاری: بازگشت» ضعیف‌ترین اثر در کارنامه مهدویان است.