فواید مطالعه و برنامههای توسعه فرهنگ کتابخوانی-بخش دوم
تناور شدن فرهنگ مطالعه در جامعه با ایفای رسالت کتابخانههای عمومی
نقش کتابخانه عمومی فراهم ساختن امکان برپایی مکانی برای برانگیختن انواع مطالعه بهمنظور کسب اطلاع است. انگیزههای مطالعه برای کسب معرفت و رسیدن به شناخت مختلفاند. سادهترین و نخستین انگیزه مطالعه کسب اطلاع است. خواننده سخت در تلاش است تا اجزای معینی از معرفت قوامیافته و مستقر را به ذهن خویش منتقل کند و کسب چنین اطلاعاتی را برای برآوردن آرزوها و نیازهای فعلی و آتی خود پیشنیاز میشمرد.
دومین انگیزه مطالعه را میتوان کسب لذت از درک و دریافت زیباییها برشمرد.
سومین انگیزه مطالعه کسب لذت صرف، بیواسطه و مستقیم است تا فرد از قیدوبند واقعیتهای زجرآور و موقعیتهای دشوار و آزاردهنده رها شود.
خواننده برای دور کردن واکنشهای عاطفی نامطلوب و تبدیل اضطرابهای درونی خود به خستگی جسمی میخواند تا فعالیتهای فکری او به مسیرهای آرامشبخشتری منحرف شود.
نقش فرهنگی کتابخانههای عمومی
کتابخانه عمومی به حکم سرشت خود باید عامل تغییر باشد. اطلاعات و عقاید تازه را گردآوری میکند، آنها را سروسامان و نظم میدهد، به اشاعه آنها میپردازد و دانش مکتوب را در اختیار میگذارد، لیکن هرگز آنها را املا و تحمیل نمیکند. در واقع کتابخانه عمومی توان و امکان رد یا پذیرش آنچه را برمیگزیند برای انواع مراجعان فراهم میسازد و با در اختیار داشتن دانش و دادههای متراکم توسعه و پیشرفت فرهنگی را امکانپذیر میکند.
محبوبه آستانه، کتابدار فعال در کتابخانه عمومی به گزارشگر کیهان میگوید: «کتابخانه عمومی باید میل به سرشاری و زندگی را تقویت کند و با رشد منابع خود امکان پاسخگویی بیشتر و بهتر به نیازهای افراد جامعه را فراهم آورد و به پیشرفت و پرورش اندیشههای سازنده یاری رساند. کتابخانه عمومی باید با عنایت بودجه و شرایط و امکانات خود به تهیه، توزیع و حفظ مواردی بپردازد که مستلزم پیشرفت و توسعه فرهنگی است.»
این کتابدار در تبیین موارد ضروری که کتابخانه باید پاسدار آنها باشد، توضیح میدهد: «تأکید بر هویتهای فرهنگی و غنا بخشیدن به آنها و تشویق همه افراد و تمامی صاحبان استعدادها و ابتکارها.
گسترش مبانی مشارکت در زندگی فرهنگی و پشتیبانی از خلاقیتهای فردی و اجتماعی.
ارتقای سطح همکاری فرهنگی بینالمللی.»
وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «در راه ایجاد پل و پیوند میان کتابخانه عمومی و توسعه فرهنگی باید تمهیدهایی به عمل آورد تا این سخن ارزشمند گاندی مصداق یابد: من دلم میخواهد که از پنجره خانه من تمام فرهنگها مانند نسیم به داخل خانه بوزد، ولی اگر من از این نسیم، نسیمی که بوی گلهای مختلفی که از فرهنگهای مختلف به کشور و خانه من میآورد، لذت نبرم و آن نسیم به طوفانی بدل شود که بخواهد مرا جا کن کند، تمام پنجرهها را خواهم بست.»
رسالت مشترک کتابخانههای عمومی
رسالت کتابخانههای عمومی در ایجاد تسهیلات کافی برای دستیابی به اطلاعات موردنظر مردم در سطوح مختلف است. بدیهی است هر کتابخانهای بنا بر جایگاه خود و ارتباطی که با یکی از گروههای اجتماعی دارد، ساختار ویژهای پیدا خواهد کرد که بر اساس آن کارکرد ویژه خود را اعمال میکند.
درهرحال رسالت مشترک تمامی کتابخانهها آن است که بهترین تسهیلات را از نظر دستیابی به جدیدترین کتابها و اطلاعات، سرعت و سهولت دستیابی و امکانات مناسب مطالعه کتاب در محل کتابخانه فراهم آورند.
ابراهیم ورزقانی، مؤلف کتب تاریخی درباره رسالت مشترک کتابخانهها معطوف به دستیابی به جدیدترین کتابها و اطلاعات توضیح میدهد: «این رسالت به این معنا است که هر کتابخانه بلافاصله پس از چاپ به تعداد کافی در اختیار کتابخانهها قرار گیرد تا ضرورت (خریدن کتاب) توسط متقاضیان کتاب مرتفع گردد. در وضعیت فعلی فرد مجبور است برای مطالعه کتاب تازه منتشر شده و یا حتی کتابی که سالها از انتشار آن میگذرد، کتاب را بخرد. این امر باعث میشود کتاب را بخریم و در خانه زندانی کنیم. درحالیکه تزریق عناوین جدید به کتابخانههای عمومی، کتاب را در گردش دستبهدست و در قلب جامعه قرار میدهد.»
این مؤلف درباره سرعت دستیابی به کتابها و اطلاعات میگوید: «درست است که در سالهای اخیر شاهد توسعه کمّی کتابخانههای عمومی بودهایم، اما به گمان من هنوز هم تعداد کتابخانهها کم است و گاه حتی با سیستم قدیمی اداره میشوند.
اینکه گفته شود اکثر کتابخانههای عمومی مجهز به سیستم رایانهای هستند، پس مجهزند، کافی نیست.
ضمناً برای دریافت کتاب از کتابخانه عمومی اغلب باید زمانی را صرف پیمودن مسافت زیاد و رسیدن به اولین کتابخانه مجهز کرد و در نهایت هم باید مدت زیادی در نوبت دریافت کتاب از کتابخانه موردنظر قرار گرفت.»
چطور کتابخوان شویم؟
زهرا محسنی فرد، کارشناس کتاب حوزه کودک و نوجوان میگوید: «برای من این مسئله جذاب بود که کتاب خواندن باعث تقویت تفکر و تأمل و بررسی در آدم میشود و درست همین ویژگی، من را بیشتر به سمت کتاب جذب کرد. در حال حاضر هم ارزشمندترین یافتههایی که در ذهنم دارم، چیزهایی هستند که با کتاب خواندن به دست آمدهاند.
این پژوهشگر و کارشناس کتاب حوزه کودک و نوجوان درباره دلایل علاقهمندی خود به کتاب برای ما توضیح میدهد: «دقیقاً یادم نمیآید که چه زمانی با کتاب خواندن آشنا شدم، اما در خاطرم است که اولین مواجهه من با کتاب به شکل حرفهای در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر زادگاهم یعنی شهر دیلم در استان بوشهر اتفاق افتاد. من در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای اولینبار با قفسههای سفید پر از کتاب و صندلیهای رنگیرنگی کوچک و سقفهای بلند زیبایی که از آن آویزهای رنگیرنگی آویزان بود، مواجه شدم و اولین تجربه جدی من با کتاب در آن زمان و در آن فضا شکل گرفت.»
از این فعال عرصه کتاب میپرسم: «مشوق اصلی شما برای خواندن کتاب چه کسی بود؟» وی پاسخ میدهد: «واقعیت مطلب این است که مشوق اصلی من در مسیر کتابخوانی مربیان و معلمان دلسوز و متعهد کانون پرورش فکری بودند و بیش از هر چیزی آنها بچهها را به کتاب خواندن تشویق میکردند. درست یادم هست در آن زمان ما کارتی داشتیم که در آن، تاریخ رفتوبرگشت ما ثبت میشد و هر وقت کارتمان پر میشد به ما یک کارت دیگر میدادند و تشویقمان میکردند که کتابهای بیشتری بخوانیم. همین موضوع انگیزه خیلی زیادی به ما میداد که زودتر کارتها را پر کنیم.» در سؤال دیگری از وی میپرسم: «در ابتدا به چه کتابهایی برای مطالعه علاقه داشتید؟ در حال حاضر بیشتر چه کتابهایی میخوانید؟» وی پاسخ میدهد: «طبیعتاً من هم مانند هر بچهای خواندن کتاب را با کتابهای قصه و داستان شروع کردم و ژانر داستان را در انواع مختلف کتابهای فانتزی، علمی تخیلی، رئال و... دوست داشتم. در حال حاضر بهواسطه رشته تحصیلیام یکسری کتابهایی میخوانم که با رشتهام متناسب باشند؛ مانند آسیب مسئله اجتماعی، روش تحقیق، روانشناسی، نوجوان و خیلی از مسائل جامعهشناختی و مسائل مربوط به علوم انسانی و اجتماعی؛ اما همچنان اگر یک کتاب داستانی ببینم که دوستش داشته باشم، آن را تهیه میکنم و میخوانم. علاوه بر این مواردی که اشاره کردم، همچنان ادبیات کلاسیک را هم دوست دارم.»
نقش والدین در تربیت نسل کتابخوان
محسنی فرد، کارشناس حوزه کتاب کودک و نوجوان درباره نقش خانواده در کتابخوان شدن بچهها میگوید: «این یک واقعیت است که خانواده نقش پررنگی در کتاب خواندن من داشتند. ما در دورهای زندگی میکردیم که تصور والدین این بود بچهها فقط باید درس بخوانند و اگر معدلشان بیست باشد یعنی موفق هستند. بهطورکلی کتاب غیردرسی خواندن ما خیلی مقبول خانوادهها نبود و این مسئله به دلیل فضای کلی جامعه در آن زمان شکل گرفته بود؛ اما خانواده من همواره با من در مسیر خواندن کتاب و رفتن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همراهی میکردند.
واقعیت امر این است که فکر میکنم در حال حاضر نقش خانوادهها نسبت به گذشته در کتابخوان شدن بچهها پررنگتر شده است. این نکته بسیار حائز اهمیت است که اگر کودک، والد خود را هنگام کتاب خواندن ببیند و مدام کتاب در دست او ببیند؛ به نوبه خود، تأثیر ویژهای در علاقهمندی بچهها به کتاب دارد. همچنین از طرف دیگر خانواده باید تصمیمگیری کلانی داشته باشد که در سبد فرهنگی خانواده، کتاب هم باشد و توجه به این موضوع اهمیت ویژهای دارد. کودک در سنین پایین نقشی در خرید کتاب ندارد و والدین کتاب را برای او انتخاب میکنند؛ در نتیجه اینکه چه کتابی انتخاب شود و در چه فضا و ژانری باشد، تأثیر ویژهای دارد که بچهها به کتاب علاقهمند شوند.
من دو فرزند دارم و از همان ابتدای امر به علاقهمند شدن بچههایم به کتاب بهمثابه مسئلهای نگاه کردم که باید برایش برنامهریزی اساسی شود. من موضوع کتابخوانی را بیش از اینکه یک امر ذاتی ببینم، یک امر اکتسابی میدانم که باید برایش تلاش شود، برنامهریزی شود، کتاب خوب در اختیار بچه قرار بگیرد، برنامهای برای کتابخوانی بچه در نظر گرفته شود و.... برای فرزند اول و دوم خود در مشورت با دوستانی که تخصصی در این حوزه کار میکردند، کتاب میخریدم و آنها را به کتابخانه میبردم. دختر من خیلی کمسنوسال بود که در کتابخانه حسینیه ارشاد عضو شد و یکی از فعالیتهای ثابت ما رفتن به کتابفروشی و دیدن کتابهای خوب بود. درواقع از همان سنین کم، کلاس کتابخوانی داشت و اکنون دختر بزرگترم برای خودش یک منتقد کتاب کودک و نوجوان شده است. البته این را هم باید بگویم که بهواسطه اینکه من در این حوزه مشغول کار شدم این همراهی با کتاب در خانواده ما بیشتر شد. زمانی که من دبیر بخش کودک و نوجوان مجمع ناشران انقلاب اسلامی شدم، هر هفته و هر ماه تعداد زیادی کتاب به خانه ما میآمد و این مسئله دسترسی دخترم به کتاب را راحتتر میکرد.»
وی درباره تأثیر مطالعه بر آینده و مسیر زندگی افراد میگوید: «برای شخص من در کتابخواندن نوعی آرامش، نجات و فرار از دنیای شلوغ و پرآشوب وجود دارد. در واقع من با کتاب به دنیای دیگری پناه میبرم و این خیلی برای شخص من جذاب است. برایم این مسئله جذاب بود که کتاب خواندن باعث تقویت تفکر و تأمل و بررسی در آدم میشود و درست همین ویژگی، من را بیشتر به سمت کتاب جذب کرد. در حال حاضر هم ارزشمندترین یافتههایی که در ذهنم دارم، چیزهایی هستند که با کتاب خواندن به دست آمدهاند.
من عموماً با کتابها زندگی میکنم؛ یعنی زمانی که یک کتاب یا داستانی را میخوانم همواره به شخصیتها و داستان آن فکر میکنم و با آن شخصیتها زندگی میکنم. من در جهان کتابها زیست میکنم.»