پوست گرگ (مقاله وارده)
محمدهادی صحرایی
... در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم، و به آنان ملكى بزرگ بخشيديم. بخشی از آیه 54 سوره نساء.
همیشه برای یافتن حقیقتِ واقعیتی که مسئله شده، باید ریشهیابی نمود و بُنِ ماجرا را بیپیرایه، بدون سوگیری و عالمانه بررسی کرد. باید آغاز و انجام را دید و از قوانین و قاعدهها و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری و... غافل نشد. اگر جهانِ امروز از پدیده صهیونیزم، در رنج است و هرگونه که میتوانند از او فاصله میگیرند و آن را مثل سامری «لامساس» کردهاند؛ باید این مسئله جامعه بشری به دقت مورد بررسی قرار گیرد. اولین عذاب سامریِ نفرین شده، ابتلای به مرض لامساس بود که از معاشرت با مردم و تماس با انسانها دردناک میشد. به این دلیل نمیتوانست در اجتماع بماند. شاید بتوان افسردگی حاد را نام امروزی آن نهاد که با درد و زجر و نفرت همراه باشد. او اینگونه از اجتماع بنیاسرائیل طرد شد.
تلاش آمریکا و دولتهای اروپایی برای ازاله صهیون و زدودن منطقه و کشور خود از آنها به بهانه افسانه هولوکاست؛ و مظلوم نمایاندن او برای مشروعیتبخشی به غصب سرزمین فلسطین؛ و تمرکز و نمادسازی رسانهای از آنها برای مجاب کردن افکار عمومی جهان؛ و باجدهی و پولبخشی به او؛ وسکوت در برابر جنایاتش، هرگز نتوانست موشِ تام و جری را محبوب دلها کند. نشانه این ناکامی را میتوان امروزه در اعتراضات گسترده مردم عصبانی جهان و حتی یهودیان، دید. امروزه مردم جهان میبینند که «برند» شکستناپذیری اسرائیل در دهها سال تبلیغات رسانهها شکست خورده و «قهرمان» جنگ شش روزه و چندمین «ارتش قدرتمند» دنیا و رتبه ممتاز «دستگاههای اطلاعاتی»، حتی نمیتواند پای «نمرود»هایش شلوار بپوشاند؛ چه رسد به تأمین امنیت خود. آنها با کمک «تجهیزات و نفرات و دلار و حضور میدانی رؤسای آمریکا و فرانسه و انگلیس»، و بدون هیچ شرم و حیا و خجالت از القاب و عناوین گندهای که میکشند، به جای مقابله با سربازان به جان کودکان و زنان افتاده و ابایی از این بیحیایی ندارند که تهدید به استفاده از بمب هستهای میکنند. «خدا، خر را شناخت که به او شاخ نداد» ولی متأسفانه جامعه جهانی به اسرائیل اجازه داشتن بمب هستهای داد و این شد.
چه خفتی از این بالاتر باید در دامن مدعیان «نیل تا فرات» قرار میگرفت تا جهان میدانست، صهیونیهایی که خود را پسران خدا میدانستند، همان قوم نفرین شدهای هستند که خدا مُهر ذلت و مسکنت بر پیشانی آنها زده است؟ همان گدایان معتبر شدهای که هرگز سپاسگزار و شاکر نشدند. بزرگ ما چندین سال پیش گفته بود که آنها 25 سال آینده را نخواهند دید. همانگونه که عقلای یهود هم گفته بودند پس از آریل شارون، دوران افول صهیون شروع میشود. و شاید این تحقیر بینظیری که از مظلومترین و فقیرترین و در محاصرهترین و بیامکاناتترین و تنهاترین سربازان عالم متحمل شدند، سنگینتر از منقرض شدنشان باشد. مردم جهان میبینند و تاریخ ثبت میکند که تمام جبهه کفر و استکبار به همراه بزدلانی مثل دبیر کل سازمان ملل که به سرعت حرف حقی را که زده بود پس گرفت در جنایات اسرائیل شریک هستند.
ثابت شد، سازمان ملل متحد و سازمانهای اقماری آن در اصل، محلِّل نظام سلطه و سرمایهاند و مثل سران خائن یا ساکت عرب که به گفته رهبر فلان کشور، «ترسو» هستند، از پیکر بنیآدم نیستند که بیقرار باشند و چیزی غیر از آنچه شیاطین میخواهند، نمیخواهند. بهواقع مثل گربه تام و جری میمانند که سالها توسط صهیون، شخصیتسازی شده بودند. گنده و پرهیاهو ولی بیبخار و بیخاصیت و بیغیرت. تاریخ میگوید موسی که سلام خدا بر او، در شهری به دنیا آمد که کودکان و نوزادهایش را میکشتند. اکنون اگر فرعونیان، هفتاد هزار نوزاد را برای یافتن و کشتن او ذبح کنند، نمیتوانند در برابر اراده خدا که به خاک انداختن فراعنه است بایستند. خدایی که موسی را در دامن و مقابل چشم فرعون پروراند، اراده کرده و میتواند موساهایی را در دامنه نوار غزه پرورش دهد که ریشه صهیون را از بن بخشکانند و ابرقدرتها را به ذلت بکشانند و ما فرصت ملاحظه غرق شدن فرعون را داریم، همانگونه که افول تایتانیک تمدن غرب را به نظاره نشستهایم.
جنگی که در غزه مشاهده میکنیم در اصل، تلاش مردم مظلومی است که برای آرزوهای بر باد رفته خود میجنگند و ستمهای تاریخی و خونهای به دل کشیده و بغضهای فروخورده خود را عیان میکنند. مردم، با صهیونی میجنگند که خود را بنیاسرائیل مینامد ولی کارشان، فرعونی است. بنیاسرائیلیانی که به موسی هم اعتقاد و اعتماد نداشتند و خود را بین پیروان حقیقی آن پیامبر بزرگ، خلانده بودند. نعمات خدا را حق خود دانسته و در برابر امتحانات، موسی و پیروان راستینش را ملامت میکردند. اشراری که هرگز نشانی از شریعت موسی ندارند. از اولاد قابیلاند و «تفکرشان» با همه پیامبران اینگونه بود. حتی با پدرشان، یعقوب و با برادرشان یوسف. به جان اسماعیل، طمع کرده و ابراهیم را مجبور به هجرت از فلسطین به بیابان لمیزرع مکه کردند و چون در تحریف و نگارش تاریخ استادند، دلیل این مهاجرت را حسادت ساره بههاجر معرفی کردند.
خودشان حسود بودند و از اینکه خدا به آل ابراهیمی که شبیهترین و پیروترین افراد به ایشان هستند، کتاب و حکمت داد، کینه بنیاسماعیل را به دل گرفته و با شرک و طمع و خودخواهی آمیختند. ادعای ایمان میکردند ولی به پیغمبرکشی عادت داشتند. قومی که قصد کشتن برادر خود داشتند و در نهایت به شکنجه او اکتفا کردند را چه میتوان نامید؟ با عیسای مسیح که پیامبر اخیرشان بود و درود خدا بر او، هم دشمنی کردند و با بتپرستان، علیه او همدست شدند. برای آنکه آخرین پیامبر از قومشان باشد و آخرین فرصت برای بازگشت به دوران پرعزت موسای کلیم را بازیابند، به بیابان یثرب کوچیدند و با ساخت باغ و قلعهها آبادش کردند و چون پیغمبر اسلام از آنها نشد، از ابتدا نقشه قتل او را هم کشیدند. ولی در قتل و مبارزه منفی با او موفق نبودند و در جنگ خیبر، به صراحت علیه او شمشیر کشیدند و خدا را شکر که پیامبر ما، علی مرتضی داشت. سلام خدا و ما بر آنها.
از آن زمان که مدینهالنبی از آنها گرفته شد، آنها منتشر شدند و به هر جا که رفتند مردمش را به ستوه آورده و دیندار و بیدین را کلافه کردند تا در قرن گذشته که از 103 کشور جمع شدند و توسط سران آمریکا و انگلیس و فرانسه، در سرزمین فلسطین ساکن شدند. مثل همیشه، تاریخ را جعل و وارونه کردند و برای ناکامیهای خویش و نفرت جهانیان از خود و توجیه بیوطنیشان، افسانه هولوکاست و نیل تا فرات و سرزمین موعود و پسران خدا و قوم برتر و گاو قرمز و... ساختند. و برای این افسانهها تا توانستند خون ریختند و جنایت کردند. و مردم مظلوم فلسطین که ساکنان اصلی این کشورند، قربانی «بنیاسرائیلیانِ بدتر از فرعون شده» شدند. فرعون پسران را میکشت و زنان را نگه میداشت ولی صهیونهای امروزی که از کشتن مردان در میدان، عاجز شده، فقط زن و کودک میکشند. و اگر مارهای ضحاک، فقط مغز جوان میخوردند، بایدن و نتانیاهو، عادت به خوردن مغز نوزاد و کودک دارند.
مردم فلسطین، با غاصبان خانه خود که از 103 کشور آمده و شریک دزد شده و به کشتن اهل خانه عادت کردهاند میجنگند. با این وجود، سؤال رسانههای غربی که به دنبال این میگردند چه کسی جنگ را شروع کرده احمقانه نیست؟ خود صهیونها اصرار دارند کودکان غزه را بمب ساعتی بنامند و آنها را هرگونه که میتوانند بکشند و میگویند میخواهند نسل فلسطین را دربیاورند و... عجیب نیست که رسانههای ضدانقلاب حماس را خشن مینامند؟ نخستوزیر انگلیس تصریح میکند؛ شواهدی از دخالت ایران نداریم ولی رسانههای بهائی، ایران را منشأ این جنگ میدانند؛ مسخره نیست؟ خاخامها برای حمله به بیمارستانها فتوای مباح دادهاند و رسانههای ضدانقلاب انکار میکنند؟ در لندن و پاریس و واشنگتن و نیویورک و برلین و... علیه اسرائیل تظاهرات میکنند و شبکههای ماهوارهای آن را کار ایران میدانند؟ در این رسانهها چیزی به نام صداقت و انصاف و شرافت هست؟ نانی که رسانههای ضدانقلاب در خون کودکان غزه زده و به قیمت فروش عقل و شرف به دست آوردهاند، خوردن دارد؟
مردم غزه راز مقاومت را فهمیده و دانستهاند عصای موسایی که میتواند نیل مشکلات را بشکافد و سحر رسانههای استکباری را باطل کند و لشکر انس و جن فرعون و هامان را از بین ببرد همین جبهه مقاومت است. رسانههای کذاب ضدانقلاب دروغ میگویند و ژاژ میخایند و آنچه نمیفهمند را تحلیل میکنند که جبهه مقاومت را نیروی ایرانی میدانند که برای ایران «جنگ نیابتی» میکند. مقاومت، اندیشه توسعه یافته انقلاب اسلامی است و وقتی پسران رشید این اندیشه، هرکدام به تنهائی میتوانندگریبان ابرقدرتها را گرفته و پیچانده و کنار اسرائیل بنشانند، چه نیازی به حضور ایران در این جنگ است؟ اصلاً مگر اسرائیل حریف ایران است؟ کوری عصا کش کور دگر شده.
اینکه رسانههای ضدانقلاب، بر کلید واژه «رهبران و مردم ایران از جنگ میترسند» تأکید میکنند یعنی لاف غریبی و غلط اضافی. و چون اسرائیل را «لَشِ مُرده» دیدهاند هذیان میگویند وگرنه جواب آمریکا و اسرائیلی که با دهها جنگنده و 6 تن بمب، 100 پناهنده اردوگاه جبالیا را میکُشند و حریف خود را، زن و کودک آنجا دیدهاند را باید نوجوانان و جوانان همانجا بدهند و آنها را ذلیلتر کنند و انتقام گیرند. طوفان الاقصی، که در طراحی و عملیات و وقتشناسی، شگفتی ساخت، نشان داد «رژیم صهیونیستی، روبه نیستی» است و آمریکا و انگلیس و فرانسه دیگر نمیتوانند مردم جهان را از این پوست گرگ بترسانند. مثل «آریل شارون» نیست که برای ترساندن مردم و امید دادن به اسرائیلیان، آن را ماهها با دستگاه نگاه دارند. گرچه دیدن شهادت بیگناهان، جگر آزادگان را آتش میزند، ولی اکنون وقت بغض وگریه نیست. امانتها نزد صاحبشان رفتند و انشاءالله، إنا به هم بالنَّصر لاحقون.
وقتی که ولیّ فرمود: تَحَرَّکوا إِلَی الأَمامِ بِسمِ اللهِ وَاعلَموا أنَّه ولَیَنصُرنَّ الله مَن یَنصُرُه، دستور گرفته و تیر از چله رها شد و شیران نر از بیشه بیرون زدند. غائله در میدان، غرش شیران و زوزه کفتارهاست که زَهره دشمن برای حمله زمینی را ترکانده. خانه عنکبوت صهیون کجا و شهاب 3 و زلزال و سوسنگرد و عماد و... کجا و هرگز نوبت به هایپرسونیک فتاح ما نخواهد رسید. ائتلافی که با بزدلی مدیرکل سازمان ملل، اسرائیل را حمایت میکند، به علاوه 50 کشور دیگر، صدام وحشی را حمایت کردند و همین جنایات را علیه ایران انجام دادند و نتیجه نگرفتند، اکنون میخواهند نتیجه بگیرند؟
انقلاب اسلامی نه جنگ طلب است و نه ترسو و نه واهمهای از هیاهو دارد. جنگی را شروع نکرده ولی متجاوزان را ادب کرده است. قاعدهای دارد که از قرآن گرفته. لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ. نه ستم مىكند و نه ستم میپذیرد. معتقد است زندگی انسانی در حمایت از مظلوم است. چه مظلوم، بوسنیایی باشد یا افغانستانی یا عراقی یا سوری یا یمنی یا فلسطینی و یا رنگینپوست آمریکایی یا هر کشوری که رد استعمار بر گُرده دارد. مطمئن است که زندگی با ظالم ننگ و مرگ در راه آزادی انسانها افتخار است و پس از گوادلوپ، به مرض مشترک آمریکا و انگلیس و فرانسه در رابطه با آزادیخواهان پی برده است و آزادیخواهان جهان و جوانمردان عالم، از همین فکر شفاف و متعالی انقلاب اسلامی لذت برده و جذبش میشوند و این یعنی تفکر انقلاب اسلامی در قلبها نفوذ کرده و به فضل خدا به پیروزی نهائی خواهد رسید. ولو کره المشرکون.