kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۵۴۹۵
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۰

آهنگِ عود

 
 
_ نمی‌گویم طوفان به پا کن؛ قَلَم!!!
ولی بنویس!
نمی‌خواهی به این نوارِ باریک از زمین، بیندیشی؟
دَمی، دل به دلِ دردمندش داده‌ای؟
بیا و او را که به کناره‌ شرقی افتاده، ببین و گوشَت را روی سینه زخمی‌اش بگذار!
نفس می‌کشد؟
- آری! آری! زنده است!
- دارد برایم می‌گوید:
«چون گذشته‌های نه چندان دور، قلبم را شرحه شرحه کرده‌اند! 
دیگر تاتیِ طفلانم، نوادگانم را حس نمی‌کنم؛
 نهال‌های ‌تر و تازه‌ام را با تبر غِیظ و بغض‌شان شکسته‌اند؛
خانه‌هایی را که به هزار امید و آرزو، در دستانم نگاه داشته بودم؛ با بمب‌هایِ برادرانش، با خاک یکسان کرده، غبارش را به هوا داده‌اند.
آیا گوش‌هایم کَر شده که غریو شادی کودکان و جوانانم را نمی‌شنوم؟
بدان! که سراپایم از هجوم گرگ‌های انسان‌نما، بدانسان سوخته؛ که آتش و آهش را، آب‌های مدیترانه و اُردن هم نمی‌تواند، خاموش کند! آیا نباید از نفس بیفتم؟»
- نه! هرگز! ‌ای غزه اصیل! 
وجود که در اعماقِ تو، ریشه دوانده، دوباره، سَر می‌ز‌ند! 
یاران، همپای تو، آن‌قدر می‌ایستند تا درختان زیتونت، به بار بنشیند؛
 و کوچه‌هایت پر شود از هلهله‌ دخترکان! 
و نسیم، دوباره‌! چفیه‌ را بر‌شانه‌ سَروقدانِ ماهرویت، بالا و پایین خواهد کرد. 
صبر کن! خواهی دید که مادران، به آهنگِ عوُدِ پدران، چگونه گهواره‌ نوزادانشان را تکان خواهند داد!
ای غزّه‌ اصیل!
اشرف ظریف رمضانی