منجــی بلوچستان
فرهنگ مقاومت-
سردار نورعلی شوشتری پس از سالها مجاهدت و خدمت سرانجام 26 مهر سال 1388 درجریان تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان، طی اقدامی تروریستی به آرزوی دیرینهاش شهادت نایل آمد.
رهبر انقلاب در مراسم بزرگداشت شهدای خراسان در 27 مهرماه 88 درخصوص ویژگیهای شهید شوشتری چنین بیان میکنند: «... این شهید عزیزمان، شهید شوشتری واقعا جزو عناصر پاکیزه سپاه بود. بنده ایشان را از نزدیک میشناختم و میدانستم که جزو انسانهای مؤمن، پاک، سالم، صمیمی، فعال و زحمتکش و حقیقتا مظهری از همین ارزشهایی بود که متراکم میشود و یک شهید را به وجود میآورد. در واقع شهید شوشتری خودش را به این کنگره رساند و در عداد شهدا قرار گرفت. خداوند انشاءالله درجات ایشان را عالی کند و گوارا باد بر این انسان مجاهد و مبارز این پایان با ارزش. بعد از این که سالها در جنگ بوده و تجربههای جنگ را از سرگذرانده و سالم از جنگ بیرون آمده بالاخره شهادت نصیبش شد. این خیلی ارزش بزرگی است. به خانواده ایشان و دوستان ایشان باید تبریک و تسلیت بگوییم...»
در کتابی با عنوان «نوری که راه آسمان در پیش گرفت» درباره این سردار شهید، آمده است:
شهید والامقام سردار نورعلی شوشتری در خانوادهای مذهبی و کشاورز در سال 1327 در روستای ینگجه بخش سرولایت نیشابور به دنیا آمد و پیش از انقلاب اسلامی ایران با مقام معظم رهبری در مشهد مقدس در ارتباط بود و پس از انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیشابور درآمد.
سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود دارد در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود و بدین ترتیب افتخار جانبازی را چون برگ زرین دیگری برای کتاب زندگی سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد. شهید شوشتری، انسان بزرگی بود که در اثر بزرگی و عظمت انقلاب، پیدا و کشف شد و میتوان گفت، انقلاب شهید شوشتری را کشف کرد و به همین دلیل بود که از روزهای اول انقلاب و در حوادث پس از پیروزی انقلاب، ایشان یک رزمنده عاشق و فدایی بود که در خط اول انقلاب حاضر میشد و در عملیات طریقالقدس ایشان به عنوان فرمانده گردان از تیپ 25 کربلا، ظاهر شد. در رخدادهای کردستان (سالهای 58 و 59) و در غائله گنبدکاووس در سالهای (58 و 59) ایشان رزمندهای بود که کیلومترها از خانه خود مهاجرت کرده و در خط مقدم انقلاب حاضر میشد. از انقلاب و تمامیت ارضی کشورش دفاع میکرد و در حقیقت اوج بزرگی آقای شوشتری، در دفاع مقدس پیدا شد. وی همین نقش را در عملیاتهای «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» نیز داشت تا اینکه در عملیات والفجر مقدماتی چون در استان خراسان، فرماندهان و رزمندگان زیادی بودند، ایشان را مسئول کردند که بروید و یک لشکر عظیمی از استان خراسان درست بکنید، این استان شایستگی تشکیل یک لشکر را دارد و سردار قالیباف و سردار قاآنی تیمی بود که انتخاب شدند و لشکر 5 نصر با کمک ایشان شکل گرفت و در عملیات والفجر 1 و 2و 3 شرکت کردند و شهید شوشتری به عنوان فرمانده تیپ موسیبن جعفر پیشنهاد شد و از فرماندهی گردان، به فرماندهی تیپ ارتقاء یافت.
در عملیات والفجر 3 که در مهران انجام شد جنگ بسیار سختی برای آزادسازی مهران صورت گرفت و جنگ سرنیزه و تن به تن شهید شوشتری با سرهنگ جاسم (پسرخاله صدام) صورت گرفت و با کشته شدن سرهنگ جاسم، این تپه نیز آزاد شد و عملیات مهران، با موفقیت به پایان رسید. به کمک ایشان، قرارگاه شهید داودآبادی ایجاد شد و عملیاتهایی که در شمال غرب از ماموت گرفته تا والفجر 10 اجرا شد، عملا با فرماندهی شهید شوشتری همراه بود. با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرورآفرین را برعهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سیداحمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی(ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری میفرمایند: «در این دنیا که نمیتوانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعا شما را شفاعت خواهم کرد.» فرماندهی لشکر 5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیتهای این فرمانده بزرگ و شهید والامقام است. وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهدهدار شد.
سرنوشتی که یک لحظه تغییر کرد
فرماندهان ارشد سپاه از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران سردار عزیز جعفری برای تودیع و معارفه فرمانده ارشد جدید جنوب شرق و قرارگاه قدس به زاهدان آمده بودند. تعداد زیادی از مردم، فرماندهان نظامی، سران طوایف، مسئولین ارشد استانی و... در سالن موردنظر جمع بودند. سردار جعفری به یکباره میگوید تصمیمش عوض شده و میخواهد به جای سردار خضرایی، آقای شوشتری را معرفی کند. همراهان میگویند که دیگر فرصتی نیست. سردار جعفری میگوید از خود شوشتری بپرسیم. سردار شوشتری دستهایش را به علامت کسب اجازه برای سخن گفتن بالا میکند ولی به یک باره رها میکند و میگوید هرچه شما امر کنید، قبول میکنم، موافقم! چند روز بعد؛ وقتی از سردار شوشتری ماجرای دست بلند کردنش را پرسیدند، گفت: دستم را بلند کردم که بگویم من مشکل دارم. اجازه بدهید خود سردار خضرایی باشد. من هنوز خانوادهام در مشهد هستند. اما یک حسی در درونم گفت از امام رضا خجالت نمیکشی؟ او مشکلات تو را حل میکند، قبول کن. لذا دستم را سریع پایین آوردم و مخالفتی نکردم.
سرداری که حضورش دشمن را ترسانده بود
با آمدن سردار، برخی جریانهای وهابی در منطقه شروع به تبلیغات مسموم علیه وی کردند و تلاش میکردند که مردم بلوچ را از او دور کنند. از سوی دیگر، گروهک ریگی نیز با عناوین مختلف در فضای مجازی و از طریق عواملش تلاش میکرد با جوسازی مردم را نسبت به او بدبین کنند. با همه هجمه رسانهای که وهابیون درباره شهید شوشتری میکردند، راه به جایی نبردند و هر روز سران طوایف و مردم به او نزدیکتر میشدند. کار به جایی رسید که برخی از سران طوایف که سالها بود باهم درگیر بودند، با واسطهگری سردار آشتی کردند. برای همین بود که عوامل استکبار تنها گزینه باقی مانده در مواجهه با سردار شوشتری را ترور وی قرار دادند.
طرحهای عملیاتی شهید شوشتری
در سیستان و بلوچستان
شهید شوشتری طرحهای زیادی برای برقراری امنیت در منطقه سیستان و بلوچستان داشت و عملکردش در مدت کوتاهی موجب ترس ضدانقلاب و عناصر وابسته به بیگانگان شده بود؛ چرا که آنان میدانستند با به اجرا درآمدن طرحهای شهید شوشتری دیگر جایی برای آنان وجود نخواهد داشت.
حدود یک هفته قبل از شهادت، طرح وی را برای سران عشایر و قبایل منطقه جنوب شرق کشور توضیح دادند و با استقبال آنان مواجه شد.
این طرح، متضمن ایجاد شغل و امنیت پایدار از طریق تاسیس بازارچههای مرزی و... بود. سران عشایر نیز با رویی گشاده برای اجرای طرحهای شهید شوشتری اعلام آمادگی کرده و مشتاقانه پیگیر عملی شدن آنها بودند.
از دیگر خدمات شهید شوشتری میتوان به موارد زیر اشاره کرد: محرومیتزدایی، دیدار با سران طوایف شیعه و سنی جهت وحدت بین آنها، برپایی بیمارستانهای صحرایی، درمان رایگان بیماران و ساخت جاده، مدرسه و مسجد.
خادم بارگاه امام رضا(ع)
سردار شهید نورعلی شوشتری که سالهای متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهدهدار بود، بخشی از وقت کوتاه خود را صرف خادمی آن بارگاه ملکوتی میکرد. از آنجا که اگر کسی همواره دور از خانواده باشد، در صورت رسیدن به خانواده میکوشد که بیشتر در خدمت آنها باشد تا این که به کشیک حرم برود، اما او به کشیک کامل حرم ثامنالحجج میرفت و با انجام عبادت خود در آن بارگاه، از حالات معنوی، کمال بهره و لذت را میبرد. بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکهتکه شود. شهید شوشتری بسیار خونسرد، آرام و باوقار بود. درعین حال، بسیار هوشیار، زیرک و باهوش بود و میدانست که چه میکند و از ترفندهای مقابلش معمولا آگاه بود. آرامش و خونسردی، از مهمترین ویژگیهایی است که یک فرمانده در حوادث سخت جنگ، باید داشته باشد تا از سختیها گذر کند. اگر فرمانده بلرزد، همه نیروهای تابع او، دچار دلسردی و ناامیدی خواهند شد. او فرد بسیار صبوری بود به عبارتی، صبر در برابر او، زانو میزد، ایشان تحمل بالایی داشت و شاید او بسیاری از دغدغههای خودش را در چاه دل خویش میریخت و هیچکس جز خود و خدای او، از این امور آگاهی نداشت.
بخشی از وصیتنامه شهید شوشتری
در وصیت نامه شهد شوشتری آمده است: دیروز از هرچه بود گذشتیم، امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم. بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.
مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهید شوشتری فرمودند: «بعد از جنگ خیلیها به حاشیه رفتند، اما شهید شوشتری همچنان ماندند.» ایشان عکسی از شهید را در دستشان گرفتند، مربوط به دورانی بود که از دست حضرت آقا درجه گرفته و پیشانی شهید را بوسیده بودند و حضرت آقا فرمودند؛ «فکر نکنید محاسن سفید پدرتان از سن و سال ایشان است، محاسن ایشان در این اواخر سفید شده است. وقتی مستضعفین را میدیدند، وقتی مشکلات را میدیدند.»
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.