روایتی از دیپلماسی التماسی نتیجه مذاکرات، برجام بود یا قطعنامه ۲۲۳۱ ؟!
سید حسین جعفری
اشاره:
در روز 26 مهر ماه زمان انقضای مدت هشتساله تحریمهای مرتبط با فعالیتهای موشکی ایران که در برجام با عنوان روز انتقال یا (Transition Day) مورد اشاره قرار گرفته است فرا میرسد. این موضوع به خصوص پس از واکنشهای طرفهای اروپایی بیانیه اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بیانیه سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان (تروئیکای اروپایی) درخصوص تداوم تحریمهای موشکی ایران از سوی سه کشور و دیگر بدعهدیهای مستمر طرفهای غربی برجام بهانهای شد که در سلسله گفتوگوهایی به سراغ اساتید حوزه روابط بینالملل در ایران و صاحب نظران و اندیشمندان در موضوع برنامه هستهای ایران برویم.
در اولین مورد از این سلسله گفتوگوها در عصر یک روز پاییزی به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و به ملاقات دکتر بیژن پیروز استاد و عضو هیئت علمی گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران رفتیم. در ادامه مشروح این گفتوگوی جذاب را میخوانید:
سرویس سیاسی-
سه کشور آلمان، انگلستان و فرانسه در جدیدترین بدعهدی خود بیان داشتهاند که تحریمهای مرتبط با صنایع موشکی ایران که در اکتبر امسال طبق ضمیمه 5 برجام باید منقضی میشد را ادامه میدهند، به نظر شما چرا در این زمان آنان دست به چنین اقدامی زده و چه اهدافی را دنبال میکنند؟ چرا؟
نه! در طرح جامع اقدام مشترک به منظور حصول اطمینان از صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران (که به آن برجام گفته میشود) در واقع به ایران وعده داده شده بود که اگر دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای تا 8 سال بعد از روز اجرای برجام توسط ایران هم همچنان از ارسال گزارش صلحآمیز بودن تمام مواد مرتبط با فعالیتهای هستهای در ایران به شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل امتناع کرده باشد، بعد از 8 سال دیگر بدون ارسال چنین گزارشی هم به آنچه در متن برجام روز انتقال یا (Transition Day) نامیده شده خواهیم رسید. لذا در حقیقت غربیها تا 26 مهر ماه امسال، 8 سال با استفاده از ابزار آژانس یا با پنهان شدن پشت آژانس مانع رسیدن به وضعیت روز انتقال شده بودند و با نزدیک شدن به پایان این مهلت 8 ساله همچون دیگر امکان پنهان شدن پشت آژانس بینالمللی انرژی هستهای وجود ندارد، رسما اعلام کردند که بدون پنهان شدن پشت آژانس به همان کارشکنی 8 سال گذشتۀ خود ادامه خواهند داد. اگر به این واقعیت توجه کنیم که صلحآمیز بودن تمام مواد مرتبط با فعالیتهای هستهای در ایران در همان ماهها اگر نگوییم هفتههای نخست پس از اجرای برجام هم برای آژانس قابل احراز بوده و در حقیقت محرز هم شده بود، خود این موضوع که ما در برجام قبول کردیم که تعیین تاریخ روز انتقال تا 8 سال بعد از اجرائی شدن برجام منوط به اعلام نظر دبیرکل آژانس باشد محدودیتی است که راجع به دلایل پذیرش آن توسط ایران حرف و حدیثهای بسیار زیادی وجود داشته است.
شرمن مذاکرهکننده آمریکایی بعد از برجام در مصاحبه خود با راشامترز در تشریح اختلافات روسیه و آمریکا طی مذاکرات منتهی به برجام میگوید «یکی از اختلافات ما و روسیه قطعنامه سازمان ملل درخصوص تحریم موشکی و تسلیحاتی بود، روسیه معتقد بود که نباید هیچ محدودیتی بر روی موشک و تسلیحات باشد. فکر میکردند چنین محدودیتی نباید بر ایرانیان هم اعمال شود. ریابکوف نیز در سال 95 و سرگئی لاوروف در همان سال 94 عنوان داشتند که روسیه و چین مخالف ادامه تحریم تسلیحاتی ایران بودند، با این اوصاف چرا چنین موضوعی از سمت تیم مذاکرهکننده دولت قبل پذیرفته شد؟ و چرا برای هشت سال پذیرفته شد؟ یعنی تیم قبلی واقعاً توان مذاکره کردن بر سر کاهش این هشت سال مثلاً به هفت سال را هم نداشتند؟
خب اولاً این که بنده و شما حتی تا امروز یعنی روزی که آن هشت سال هم عملاً به سر رسیده، آن هم تازه به این دلیل که اتحادیۀ اروپایی رسماً اعلام کرده که قصد دارد این محکومیت 8 ساله را به ابد تبدیل کند هنوز سرگرم این قسمت از ماجرا باشیم که «آیا واقعاً فلان 8 سال در برجام قابل تبدیل به 7 سال یا فلان 25 سال در برجام قابل تبدیل به 20 سال نبود؟» باعث میشود که به خیلی از پرسشهای مهمتری که در ارتباط با نتایج عملکرد تیم قبلی شده توجه نکنیم و خود این کم دستاوردی برای تیم قبلی نیست! بله گزارشهای زیادی درخصوص این که نمایندگان کشورهایی که به طور بالقوه میتوانستند از برداشته شدن برخی تحریمها، مثلاً تحریمهایی که مانع تجارت تسلیحات متعارف با ایران بود سود ببرند بیشتر از نمایندگان خود ایران پیگیر برداشته شدن این تحریمها بودند منتشر شده و بیشتر این گزارشها هم وقتی که در 14 اوت سال 2020 یعنی وقتی 5 سال از برجام توسط ایران گذشته بود و آژانس هم 15 بار تأیید کرده بود که ایران (باوجود تقریباً هیچ خیری ندیدن از برجام) 5 سال در حال اجرای تمام تعهدات خود باقی مانده است، آمریکا پیشنویس قطعنامهای برای تبدیل کردن محدودیتهایی که قرار بود اکتبر 2020 برداشته شوند به محدودیتهای ابدی را برای رأیگیری به شورای امنیت سازمان ملل متحد برد منتشر شدند. اما اگر کسی به هر دلیل، اینک که با پایان آن محکومیت 8سالۀ کاملاً بیدلیل رسیدهایم، علاقهمند به شنیدن تمام واقعیت باشد، متأسفانه باید گفت آنچه هرگز کسی حرفی راجع به آن نزده است و نمیزند این است که متنی که به عنوان توافق هستهای در ایران به فارسی ترجمه شده و در مجلس (ولو با حرفوحدیثهای فراوان) مورد بحث و بررسی و رأیگیری و تصویب قرار گرفته را (بهرغم تمام تلخیهایی آن) در حقیقت باید قاشق پر از شکری دانست که برای خوراندن قطعنامۀ 2231 شورای امنیت ملل متحد به افکار عمومی مورد استفاده قرارگرفته است. چرا؟ چون نتیجۀ اصلی مذاکرات هستهای نه متنی که در 14 جولای سال 2015 از آن به عنوان طرح جامع اقدام مشترک به منظور حصول اطمینان از صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران (یا برجام) رونمایی شده (و ظریف هم روی جلد آن را با عنوان مخلص عباس آقا و مجید آقا امضای یادگاری کرده است) بلکه قطعنامۀ 2231 شورای امنیت ملل متحد بوده که در تاریخ 20 جولای 2015 صادر گردیده است و در آنچه برجام نامیده شده در حقیقت پیشنویسِ ویژۀ افکار عمومی در ایران سانسور شدۀ بخشی از قطعنامۀ 2231 شورای امنیت بوده است.
به عبارت دیگر چارچوب اصلی مورد توافق تیم ایران با (E3/EU+3) که متاسفانه هنوز هم در ایران راهحلی برای درمان آن پیدا نشده از این قرار بوده است که ما به جای یک توافق مرحله به مرحلۀ لازمالاجرا برای همۀ طرفها، دو متن لازمالاجرا برای ایران داشته باشیم: نخست متن اولی که به آن برجام میگوییم (و فقط امضای کری تضمین تعهدات طرف خارجی در آن است!) و در آن فقط آن دسته از فرمایشات شما را که بتوانیم در ایران به افکار عمومی و مجلس قالب کرده و بلافاصله اجرا کنیم نوشته و به ایران برده و با غوغاسالاری و جوسازی به شیوۀ خودمان به سرعت تصویب و اجرا میکنیم و سپس متن دومی که شما در آن بقیۀ اوامری را که برای افکار عمومی در ایران قابل قبول نیست به متن اول اضافه کرده و تحت عنوان قطعنامۀ 2231 به ایران دیکته میکنید و ما هم در ایران هر کس را که از این متن دوم (یعنی قطعنامۀ 2231) اطاعت نکرد به تلاش برای ممانعت از برخوردار شدن مردم از مواهب و نعمات نداشتۀ متن اول (یعنی برجام) متهم نموده و به عنوان دشمن آسایش مردم تخطئه کرده و عمل نکردن شما به هیچ یک از وعدههای نیمبندتان در متن اول را هم به گردن آنها میاندازیم!
یعنی به نظر شما اعضای تیم مذاکرهکنندۀ دولت روحانی آگاهانه این کارها را کردهاند؟
ببینید این نظر کسی نیست! خلاصۀ یک الگوی رفتاری هشت ساله در سیاست داخلی و خارجی ایران بوده که از برجام تا معاهدۀ اقلیمی پاریس همۀ ما شاهد آثار و عواقب تلخ شکلگیری و اجرای آنها در مقابل چشمان خود (و نه فرضاً در زمان قاجار) بودهایم اما بنا بر ملاحظات ترجیح دادهایم در کمال خوشقلبی آن را مثلاً نتیجۀ برخی اشتباهات ناخواسته در اعتماد کردن به وعدههای غرب و... معرفی کنیم، لذا پرسش «آگاهانه یا تعمدی نبودن» در حقیقت در مورد آن موضوعیت پیدا نمیکند. برای درک موضوع کافی است به پاراگراف 3 از پیوست ب قطعنامۀ 2231 شورای امنیت ملل متحد (آخرین پاراگراف در صفحۀ 99 از متن قطعنامه) دقت کنیم:
Iran is called upon not to undertake any activity related to ballistic missiles designed to be capable of delivering nuclear weapons, including launches using such ballistic missile technology, until the date eight years after the JCPOA Adoption Day or until the date on which the IAEA submits a report confirming the Broader Conclusion, whichever is earlier.
هم جملهبندی و هم عبارتهای استفادهشده در این پاراگراف بهوضوح «مذاکره شده» بوده و معنی اجرائی شدن این پاراگراف برای ایران هم متوقف شدن هر نوع فعالیت تحقیقاتی روی تمام انواع موشکهای بالستیک ابتدا برای 8 سال و سپس (به شرحی که الآن میبینیم) برای ابد بود و همان سال 2015 هم بدون هیچ ابهامی (حتی برای کسانی که آشنایی چندانی با زبان انگلیسی نداشتند) مشخص بود که هر آنچه تیم هستهای در تفسیر معنی ممنوعیتهای این پاراگراف به نمایندگان مجلس و رسانهها میگوید مطلقاً بیربط است! چرا؟ چون معنی تفسیر تعمداً نادرست آنها این بود که شورای امنیت از ما خواهش کرده بیزحمت از سال 2023 به بعد روی طراحی موشکهای دارای توانایی حمل کلاهکهای هستهای کار کنیم و ما هم که قرار نیست اصلاً کلاهک هستهای داشته باشیم لذا دلیلی ندارد نگران اجرای این بند باشیم!
یعنی تیم مذاکرهکنندۀ دولت قبل با
(E3/EU+3) توافق کرده بودند که چنین پاراگرافی در قطعنامۀ 2231 باشد؟
این را از خودشان بپرسید بهتر است چون اساساً مشخص نیست مذاکرهکنندگان هستهای طی چه فرآیندی اختیارات و حتی اطلاعات کافی برای مذاکره کردن درخصوص برنامههای دفاعی ایران را دریافت کرده بودند اما در این پاراگراف تمام برنامههای موشکی و فضائی ایران با عبارت «موشکهای بالستیک طراحیشده برای داشتن قابلیت انتقال تسلیحات هستهای» در «واقع هستهایسازی» شده و لغتها هم تعمداً طوری انتخاب شدهاند که تیم هستهای بتواند با ترجمه بازیهای مشهور برجامی (که حتی وندی شرمن هم به آن اشاره کرده) در داخل کشور از آن دفاع کنند و از همه مهمتر این که آنها هم این کار را (با وجود این که این پاراگراف در متن قطعنامۀ 2231 آمده بود و نه در خود متن برجام) انجام دادند! البته واضح است که این ماجرا با این ترجمه بازی قابل جمع شدن نبود چرا که مرجع تفسیر برای قطعنامههای شورای امنیت خود اعضای شورای امنیت (و نه تیم هستهای ایران) بودند و آنها هم بلافاصله بعد از اولین آزمایش موشکی ایران منظور نویسندگان از عبارت «موشکهای بالستیک طراحیشده برای داشتن قابلیت انتقال تسلیحات هستهای» در قطعنامۀ 2231 را مشخص کردند.
یعنی با اولین آزمایش موشکی ایران
(E3/EU+3) واکنش نشان دادند و آن را در مغایرت با توافق هستهای اعلام کردند؟
بله و از همان زمان هم بحثها «روح برجام» و «جسم برجام» و «برجام 1 و 2 و 3» در ایران شروع شد. البته چون این بازیها برای جمع کردن موضوع کافی نبود، نهایتاً تأکید روی تلاش برای افزایش دقت اصابت یا «نقطهزنی» به عنوان یک استدلال فنی و البته دلیل کاملاً واقعی برای حل مشکل «موشکهای بالستیک طراحی شده برای داشتن قابلیت انتقال تسلیحات هستهای» به تیم هستهای منتقل شد (چرا که یک موشک طراحیشده برای داشتن کلاهک هستهای با توجه به قدرت انفجار این نوع کلاهک، برای مورد اصابت قرار دادن هیچ هدفی نیاز به داشتن چنین دقتی نداشته و اتفاقاً هر چه تصادفیتر به سمت اطراف هدف پرواز کند هم رهگیری آن دشوارتر میشود)، این استدلال اگر چه مشکل پاراگراف 3 را حل نمیکرد اما به تیم هستهای اطلاعات فنی کافی میداد تا بلکه بتواند تا پایان دورۀ دولت قبل سر همان حرفهای واقعاً بیربطی که در دفاع از وجود پاراگراف 3 در پیوست ب از قطعنامۀ 2231 زده بود باقی بماند، اما هم نمایندگان طرفدار دولت قبلی در مجلس، هم رسانههای وابسته به آن دولت و هم حتی کاندیداهای نزدیک به دولت قبلی در هر انتخابات بعد از برجام، همواره همصدا با رسانههای ضدایرانی هدف از وجود هر نوع فعالیت موشکی یا فضائی در ایران را در حالی تلاش برای «به شکست کشاندن برجام» معرفی کردند که اساساً نه مذاکرات هستهای و توافق حاصل از آن قرار نبود ربطی به برنامههای موشکی یا فضائی کشور داشته باشد.
طی سالیان پس از برجام سخن از تعهدات نانوشته ایران در برجام مکرر به میان آمده در تازهترین سخنان سردار جعفرآبادی فرمانده فضائی نیروی هوافضای سپاه از رکود و تعطیلی اغلب آزمایشها و فعالیتهای فضائی ایران در زمان پس از برجام سخن به میان آورد آیا دولت قبل بنا بر تعهدات فرابرجامی در قطعنامه ۲۲۳۱ اقدام به تعطیلی و ایجاد رکود در فعالیتهای فضائی که بنا بر ادعای غربیها مرتبط با صنعت موشکی است کرده است؟
خیلی قبل از این اظهارات یعنی در اواسط اردیبهشتماه 1396هم مناظرۀ انتخاباتی جالبی داشتیم- جالب از این نظر که در آن بسیاری از نامزدها، بیتوجه به سؤالهایی که پرسیده میشد در فرصتهایی که برای پاسخ دادن در اختیارشان قرار میگرفت هر آنچه از قبل توسط مشاورین برایشان آماده شده بود را (گاه حتی از روی یادداشتهای قبلی) میخواندند – در این مناظرۀ جالب که هم متن و هم فیلم کامل آن روی اینترنت موجود است، آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور مستقری که در حال رقابت برای انتخاب شدن مجدد برای دور دوم ریاست جمهوری خود است، در یکی از فرصتهایی که برای صحبت داشتند طی اظهاراتی که به شدت توسط رسانههای ضدایرانی از جمله «تایمز اسرائیل» و «جروزالم پست» مورد بهرهبرداری قرار گرفت هدف از نمایش شهرهای موشکی یا به تعبیر خودشان «شهرهای زیرزمینی» را نه تحکیم بازدارندگی که «برهم زدن برجام» و هدف از شعار نوشتن علیه اسرائیل روی موشک را هم نه ارسال نوعی پیام دوستی به کشورهای همسایه یا حتی پیام هشدار به رژیم صهیونیستی که مانع شدن از آنچه «استفادۀ 100 درصدی از برجام» مینامید اعلام کردند. در آن زمان سخنگوی ستاد کل نیروهای مسلح البته بدون نام بردن از کسی، به نامزدهای انتخابات توصیه کرد که «از ورود مناقشهآمیز به مسائل مهم و حساس نظامی و دفاعی کشور و دادن آدرسهای غیر صحیح و نادرست به مردم اجتناب کنند» و احداث و نمایش پایگاههای زیرزمینی و موشکی را هم «یکی از عوامل مهم بازدارندگی در برابر تهاجمات دشمن قسمخورده انقلاب اسلامی و ملت ایران» نامیدند.
از این اظهارات تأسفبار که بگذریم، در سال 1400 و توسط انتشارات مؤسسۀ اطلاعات، مجموعهای با مقدمۀ خود ظریف و به قلم یکی از مدیرکلهای وزارت امور خارجه با عنوان «راز سربهمهر» منتشر کرده که برخی خاطرات یا شاید بهتر است بگوییم اعترافات موجود در آن بسیار تکاندهندهتر از مناظرۀ انتخاباتی اردیبهشتماه 1396 است. اگر مطالب مندرج در این کتاب را قابل استناد بدانیم، وقتیکه در تاریخ سهشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، آقای ظریف متوجه شده وندی شرمن در ایمیلی به آقای عراقچی اطلاع داده که قرار است خبر تحریمهای جدید علیه تعدادی ازاشخاص و شرکتهای ایرانی و غیرایرانی روز پنجشنبه ۱۷بهمنماه 1392 توسط آمریکا اعلام شود، بلافاصله تلفنی مصرانه از وزیر دفاع دولت روحانی درخواست کرده که حتماً در همان روز یا روز بعد آزمایش موشکی یا پرتاب ماهواره انجام شود (در متن کتاب تصریح نشده کدام آزمایش خواستۀ ظریف بوده اما تصریح شده که ظریف این آزمایش را حتماً برای همان پنجشنبه یا جمعه میخواسته و ظاهراً نوع آن هم خیلی برایش فرق نمیکرده) و این موضوع را هم در جلسه روز بعد هیئت دولت (یعنی جلسۀ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲) و هم در تماسهای مکرر بعدی با وزارت دفاع پیگیری کرده است. ببینید ما نمیدانیم که وندی شرمن دقیقاً به چه دلیل و با چه هدفی زمان اعلام یا تصویب تحریمهای جدید را دو روز زودتر به عراقچی گفته بود و یا این که آیا آنچه توسط ایمیل به عراقچی گفته شده بود در واقع قبلاً توسط رسانهها اعلام نشده بود، اما میدانیم که اولاً پرتاب ماهواره یا انجام آزمایش موشکی نیاز به مقدماتی دارد که از جملۀ آنها مناسب بودن شرایط جوی برای رصد دقیق جزئیات پرتاب و نیز آمادگی قبلی تمام عوامل پرتاب و رصد است و ثانیاً اگر کشوری بخواهد به دنیا (یا به آمریکا) بگوید که ما بهرغم تحریمهای جدید آمریکا پروژههای موشکی یا فضائی خود را طبق برنامه پیش خواهیم برد نیازی به تقریباً منطبق کردن روز یک آزمایش با روز اعلام تحریم ندارد بلکه اتفاقاً بهتر است مثلاً مدت کافی بعد از اعلام تحریم، آزمایش خود را سر فرصت انجام داده و بگوید بفرمایید تحریمهای جدید شما هم اجرا شدند اما نه در اراده و نه در تواناییهای ما وقفهای ایجاد نکردند. در حالی که اگر زمان انجام آزمایش خود را با زمان اعلام تحریم تقریباً منطبق کنید در واقع هم برای یک تحریم بیمنطق بهترین توجیه رسانهای ممکن را تراشیدهاید و هم آزمایشهای علمی خود را درست انجام نداده و آنها را نوعی لجبازی غیرعلمی معرفی کردهاید. از تمام این بحثها که بگذریم، ظریف قطعاً میدانست که اگر زمان آزمایش موشکی چند ساعت قبل یا بعد از زمان اعلام تحریمها انجام شده باشد، خود آزمایش موشکی در افکار عمومی علت اصلی تحریمهای بیدلیل جدیدی که وضع آنها از هفتهها اگر نگوییم ماهها قبل در دستور کار دولت آمریکا قرار داشته تفسیر خواهد شد. به عبارت دقیقتر اگر تاریخها و متن خاطرات منتشرشده توسط مؤسسۀ اطلاعات و زیر نظر ظریف را دقیق فرض کنیم، خود ظریف شخصاً آن هم از بهمنماه 1392 پیگیر مترادفسازی آزمایشهای موشکی و فضائی با تشدید تحریمها در افکار عمومی بوده است. البته درخصوص این که چرا این موضوع به این شکل (یعنی در قالب خوداظهاری) در سال 1400 منتشر شده هم یک نکتۀ مهم دیگر وجود دارد که شاید بهتر باشد در آینده راجع به آن صحبت شود.
و سؤال آخر شما در قسمتی از این گفت گو به یک الگوی رفتاری خاص در سیاست خارجی و داخلی در طی هشت سال دولت یازدهم و دوازدهم اشاره کردید؟ این الگو به خصوص در موضوع برجام به چه شکلی بود، اکنون پس از گذر از آن دوران چه درسها و عبرتهایی را از اجرای این الگو میتوان فرا گرفت؟
دفاع اصلی از تفکر حامی برجام متشکل از سه ادعای نادرست مبتنی بر استدلالهای به ظاهر منطقی اما در حقیقت غیر واقعگرایانه به عنوان لایههای دفاع از برجام بود که پیشفرض اشتباه تمام این ادعاها هم شناخت نادرست از عمق و ابعاد دشمنیهای دشمنان است. ادعای نادرست لایۀ اول به طور خلاصه این بود که «هر اقدامی که منجر به تأخیر در تصویب برجام شود روزانه 100 تا 150 میلیون دلار ضرر به کشور تحمیل میکند» خلاصه ادعای نادرست لایۀ دفاعی دوم این بود که «با اجرائی شدن برجام تمام تحریمها و نه تنها تحریمهای هستهای به طور بالمره لغو و نه تعلیق خواهند شد» و خلاصه ادعای نادرست لایۀ دفاعی سوم که از دو ادعای قبلی به مراتب خطرناکتر بود هم این بود که «با برجام سایۀ شوم جنگ از سر کشور برداشته شده است». کسانی که به هر دلیل این ادعاها را باور و یا تبلیغ میکنند و در حقیقت دشمنان ایران را آدمهای متمدن، قانونمداری و با شرفی معرفی (و یا باور) کردهاند که پس از امضای چند برگ کاغذ و گرفتن چند عکس یادگاری، دست از تمام دشمنیهایشان با ایران برداشته و تبدیل به دوستان صمیمی ملت ایران میشوند.. نادرست بودن دو ادعای لایههای دفاعی اول و دوم به فاصله کوتاهی پس از اجرای تعهدات طرف ایرانی در برجام برای همه روشن شد اما اثبات نادرست بودن ادعای لایۀ سوم برای همه بعد از پاسخ اول ایران به ترور سردار سلیمانی در عینالاسد مسجل شد و در حقیقت پس از این پاسخ بود که هیچکدام از حامیان برجام ادعای سوم خود درخصوص «برداشتن سایۀ شوم جنگ از کشور» را تکرار نکردند چرا که ایران پس از شهادت سردار سلیمانی با حمله به عینالاسد در اوج تهدیدهای رئیسجمهور آمریکا، به تمام سیاستمداران جنگطلب آمریکایی این فرصت را داد که سربازان خود را راهی مرگبارترین جنگ تاریخ این کشور کنند و دقیقاً در این زمان بود که برای همه بیهیچ ابهامی مشخص شد آنچه واقعاً در برابر جنگ «بازدارندگی» ایجاد نموده، سایۀ شوم جنگ را از کشور دور کرده و امنیت واقعی را برای مردم ایران به ارمغان میآورد هرگز یک توافق خلع سلاح مرحله به مرحله از نوع برجام نبوده، نیست و نخواهد بود.