شصت سال دوستی و مجاهدت در رکاب امام
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
روز 22 مهرماه 1361 در حسینیه جماران، ائمه جمعه سراسر کشور به حضور حضرت امام رسیده و با ایشان دیدار کردند. اما حضرت امام در حضور همه آن ائمه جمعه که بسیاری از علماء برجسته کشور بودند، به محض ورود یکی از آنها از جای خود برخاسته و وی را در آغوش گرفتند،عملی که هنگام رفتن وی نیز صورت گرفت. آن شخص، امام جمعه باختران (کرمانشاه) آیتالله عطاءالله اشرفیاصفهانی بود.
این رفتار امام برای آیتاللهاشرفی غیرمترقبه بود، چنانکه همان شب به یکی از نزدیکان خود گفته بود:
«... احتمال میدهم که این آخرین ملاقات من با امام باشد؛ چرا که اینبار امام دو مرتبه با من معانقه (روبوسی) کردند.»1
علت آن بود که آیتالله اشرفی اصفهانی با امام خمینی رحمهاللهعلیه، دوستی دیرینه داشت. او همسن و سال امام بود و تقریبا همزمان با ایشان، برای تحصیل و طلبگی، وارد حوزه علمیه قم شد. در درسهای آیتاللهالعظمی بروجردی حاضر میشد و همزمان با امام به تدریس در حوزه پرداخت. این دوستی و رفاقت تا آنجا بود که حضرت امام در پیامشان به مناسبت شهادت آیتاللهاشرفی اصفهانی نوشتند:
«... شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود که اینجانب یکی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجود پربرکت متعهد را قریب شصت سال است که میشناسم... مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا عطاءاللهاشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح میشناسم در عین حال مجاهد و متعهد و قویالنفس بود...»2
مدیریت علم و مبارزه در استان کرمانشاه
حجتالاسلام محمد اشرفی، فرزند شهید آیتاللهاشرفیاصفهانی درباره ارتباط قدیمی پدرش با حضرت امام گفته است: «... در واقع ارتباط این دو بزرگوار به دوران جوانی و تحصیلات شهید محراب در زمان هجرت به قم (از اصفهان) برمیگردد. در زمان فوت شیخ عبدالکریم حائری، پدر من و امام با یکدیگر ارتباط داشتند و در دوران مراجع ثلاث و سپس آیتالله بروجردی نیز این دوستی تداوم یافت...» 3
از همین رو بود که آیتاللهاشرفی اصفهانی بلافاصله پس از فوت آیتالله بروجردی، به تبلیغ مرجعیت عامه و زعامت حضرت امام خمینی پرداخت. خود او درباره تشخیص اعلمیت امام و دعوت به مرجعیت عامه ایشان و تلاش برای سوق دادن مردم به این امر گفته بود:
«...بعد از رحلت آیتالله بروجردی اینجانب برحسب تشخیص خود و تفحص از شخصیتهای بزرگ علمی نجفاشرف و حوزه علمیه قم، حضرت امام را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید به ایشان سوق دادم که این موضوع با مخالفت بعضی و کارشکنی آنان مواجه شد و از سوی ساواک تهدید به تبعید گردیدم. ولی به لطف خداوند بزرگ در راه انجام این امر الهی و وظیفه شرعی موفق شدم...»4
آیتاللهاشرفی که از سال 1335 به خواست آیتالله بروجردی در کرمانشاه مقیم شده و مدیریت مدرسه و حوزه علمیه آن شهر را برعهده گرفته بود، از زمان فوت آیتالله بروجردی و از ابتدای مرجعیت امام خمینی، توسط ایشان بهعنوان نماینده ایشان در کرمانشاه منصوب شد و از آن پس با سخنرانیها و اعلامیهها و جلسات مختلف، یاد و نام و راه امام را در آن خطه ترویج کرد و برای نهضت امام، شاگرد و رهرو و انقلابیتربیت نمود و در همه فراز و نشیبهای نهضت حضور فعال داشت. از همین روی بر اساس اسناد منتشره ساواک، همواره از سوی مراکز امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه تحت مراقبت و تعقیب قرار داشت.5
در طول ایام تبعید امام، بین ایشان و آقای اشرفیاصفهانی نامههای بسیاری رد و بدل شد که اخبار برخی از آنها در اسناد منتشره ساواک آمده است.6 نامههای فوق حکایت از اعتماد بسیار بالای امام به ایشان داشت که حتی نمایندگی تامالاختیار خود در امور حسبیه و شرعیه در استان کرمانشاه را با اجازه مطلق به وی واگذار نمودند و آیتاللهاشرفی نیز در تمام آن سالها، راه و یاد امام و نهضت ایشان را در اذهان و افکار زنده نگاه میداشت.
مبارزه پرشور، دستگیری و کمیته مشترک ضد خرابکاری
در تداوم همین مسیر بود که با شهادت حاج مصطفی خمینی، فرزند رشید امام، یکی از نخستین مجالس بزرگداشت آن شهید توسط آیتاللهاشرفی اصفهانی در مسجد آیتالله بروجردی کرمانشاه با حضور گسترده علمای این شهر و مردم برگزار گردید.
در تمام روزهای اوجگیری نهضت امام خمینی (رحمهاللهعلیه) طی سالهای 56 و 57، آیتالله اشرفی اصفهانی، پر شور و خستگیناپذیر به سازماندهی مبارزات و آگاهی بخشی به مردم و آمادهسازی خطه کرمانشاه برای انقلاب اسلامی مشغول بود؛ از برگزاری مراسم گرامیداشت شهدای 19 دی قم و 29 بهمن تبریز و...گرفته تا اعتراض به دستگیری علمای کرمانشاه و برگزاری نماز عید فطر و برپایی تظاهرات گسترده مردم در آن روز و تظاهرات روزهای پس از آن که خود آیتالله نیز در یکی از این تظاهرات به تاریخ
11 مهرماه 1357 در حالی که پیشاپیش مردم حرکت میکرد، مورد هجوم مأموران گارد شاهنشاهی و ساواک قرار گرفت و براثر این حمله و هجوم مجروح شد. پس از آن بود که مزدوران شاه با حمله به منزلش، ایشان را دستگیر و به کمیته مشترک به اصطلاح ضدخرابکاری اعزام داشتند.
اما این دستگیری و بازداشت هم نتوانست آیتاللهاشرفی اصفهانی را از ادامه راه امام باز دارد، حتی زمانی هم که روحانیون مبارز در اعتراض به بستن فرودگاه مهرآباد توسط رژیم شاه برای ممانعت از ورود امام خمینی به ایران، در مسجد دانشگاه تهران متحصن شده بودند، او با فراهم آوردن وسائل نقلیه همراه جمعی از علمای کرمانشاه به تهران آمده و به متحصنین پیوست.
همچنان یار همیشگی و استوار در ایام پس از انقلاب
آیتاللهاشرفی اصفهانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان تمامعیار در خدمت برقراری و تثبیت نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی قرار داشت و از همان ابتدا بهعنوان نماینده امام در استان کرمانشاه و از مهرماه 1358 به امامت جمعه این شهر منصوب گردید که تا لحظه شهادت در این سنگر به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی اشتغال داشت.
با شروع جنگ تحمیلی صدام، فعالیتهایش را در جهت حمایت از جبههها و رزمندگان اسلام و تقویت روحیه مردم و دعوت آنها به جبههها متمرکز نمود و در تمام خطبههای نماز جمعه به موضوع دفاع مقدس پرداخت.
همچنین در پشت جبهه با جمعآوری کمکهای مردمی شامل پول، آذوقه و دیگر مایحتاج رزمندگان از آنها پشتیبانی نمود. خود نیز علیرغم سنّ بالا، بارها و بارها به جبهههای حق علیه باطل شتافت و با ایراد سخنرانیهای شورانگیز، انگیزه مقاومت و شهادت را در رزمندگان جبههها تقویت کرده و به آنها دلگرمی میداد که آخرین بار تنها دو هفته پیش از شهادت، در عملیات مسلم بن عقیل با حضور در قرارگاه فرماندهی عملیات، مراسم دعای توسل را برای رزمندگان برپا کرد.
و حالا ساعت دوازده و ربع ظهر جمعه 23 مهر 1361 بود، مسجد جامع کرمانشاه، همان جایی که نزدیک به 30 سال نماز جمعه و جماعت اقامه کرده بود. آقای رستگاری سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه را ایراد کرده و از منبر پایین آمد و آیتاللهاشرفی اصفهانی با مرور دستنوشتههایش، آماده میشد که به منبر رفته و خطبههای نماز جمعه را بخواند.
چهار روز تا آغاز ماه محرم سال 1402 هجری قمری مانده بود و از همین روی قرار بود خطبه اول، بیشتر درباره محرم باشد و در این خطبه به قیام حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) بپردازند.7
خطبههایی که خوانده نشد
همچنین قرار بود در خطبه دوم مثل همیشه به مسائل روز بپردازند، ابتدا پاسخ بازرگان را بدهد که در آن روزها باز هم علیه انقلاب و نظام اسلامی شبهه افکنی کرده بود. سپس میخواست پاسخ صدام را بدهد که مدعی اصلاح شده بود و بعد از آن به شرطههای سعودی اعتراض کند که در جریان برگزاری مراسم حج مزاحمتهای بسیاری را برای حجاج ایرانی به بار آورده و برخی آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند و در آخر خطبه دوم هم قصد داشت به شرفیابی ائمهجمعه سراسر کشور خدمت امام بپردازد.
اما هیچ کدام از خطبهها خوانده نشد، چرا که ناگهان تروریستی وابسته به گروهک مجاهدین خلق (منافقین) خود را از روی نردههای حائل به داخل انداخت و با سر دادن شعارهای ضدانقلابی به سمت آیتاللهاشرفی اصفهانی دوید. در یک لحظه محافظ آیتاللهاشرفی به خود آمد ولی در همین لحظه نارنجکی که او در دست داشت، عمل نمود و آیتاللهاشرفی را به دیوار پشتش کوبید. اشرفی اصفهانی به حالت سجده بر زمین افتاد و در همان لحظه آسمانی شد. گویی میخواست آخرین نماز و سجدهاش را به هنگام شهادت انجام دهد.8
حضرت امام خمینی (رحمهاللهعلیه)، در پیامیکه در سوگش فرستادند، نوشتند:
«... چه سعادتمند و خوشبختند آنان که به دنیا و زخارف آن، پشت پا زدند و عمری را به زهد و تقوا گذراندند و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به والاترین شهید محراب که به دست جنایتکاران اشقیالاشقیاء به ملاء اعلا شتافت، ملحق شدند...»9
________________________
1- امام(ره) به احترام آیتاللهاشرفی اصفهانی از جا برخاست- خبرگزاری دفاع مقدس- بخش انقلاب اسلامی- 23 مهر 1396 2- امام خمینی- صحیفه امام- جلد 17- صفحه 50 3- خاطرات فرزند شهید محراب آیتاللهاشرفی اصفهانی- پرتال امام خمینی- 23 مهر 1391 4- نقش آیتاللهاشرفی اصفهانی در تثبیت مرجعیت امام خمینی در کرمانشاه- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 23 مهر 1398 5- یاران امام به روایت اسناد ساواک- شهید آیتالله عطاءاللهاشرفی اصفهانی- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات- زمستان 1382 6- همان 7- تصاویر آخرین دست نوشتههای آیتالله اشرفی اصفهانی- پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 22 مهرماه 1398 8- شهادت آیتالله به روایت محافظش- خبرگزاری دفاع مقدس- 23 مهر 1396 9- پیام به ملت ایران به مناسبت شهادت
آقایاشرفی اصفهانی- صحیفه امام- جلد 17- صفحات 49 تا 51