kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۳۶۰۵
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۵

عملیات فریب دشمن برای هدف‌گیری زنـان که نقطه قـوت جـامعه‌اند (مقاله وارده)

 
 
زینب نجیب
 فریب یکی از مهم‌ترین روش‌های حربه‌ دشمن است که در جنگ نظامی، جنگ اقتصادی، جنگ سیاسی و گاه در جنگ فرهنگی خود را می‌نمایاند و از آن‌جا که فرهنگ امری غیرمادی است اثر صدمات دشمن را در کوتاه‌مدت نمی‌توان مشاهده کرد. از این‌رو روشی محبوب‌ برای دشمن و حمله‌ای خطرناک‌ برای جامعه‌ هدف است، زیرا دشمن از غفلت جبهه مقابل سود می‌برد. نمونه‌های بسیاری در طول تاریخ وجود دارد که نشان می‌دهد، چنین روشی توسط سلطه‌گران به کار گرفته می‌شود و نتایج مطلوبی هم برای آنها به دنبال داشته این در حالی است که جوامع هدف با غفلت خود به شدت متضرر شده‌اند. مبارزه با این راهبردِ خصم تنها یک راه دارد و آن چشم بینا برای دیدن دستان پشت پرده و نیت‌خوانی دشمن است و این حاصل نمی‌شود جز با عبرت از تاریخ، به‌ویژه تاریخ سلطه‌گران بزرگ با دقتی برآمده از یافتن الگوهای رفتاری آنها.
یکی از این وقایع عبرت‌آموز مربوط می‌شود به سال‌های منتهی به دهه ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰. آن‌جا که بحث از به خطر افتادن یکپارچگی آمریکاست. علت تقسیم‌بندی سرزمین‌های شمالی و جنوبی آمریکا که بازمی‌گردد به مسائل جغرافیایی و امری طبیعی است. جنوب آمریکا به دلیل زمین‌های حاصلخیز پنبه و تنباکو، نظامی کشاورزی و غیرصنعتی داشت و با برده‌داری اداره می‌شد و خودِ برده‌داری نیز تجارتی پر سود برای مالکان بود. برعکس، سرزمین‌های شمالی که چنین وضعیتی را دارا نبودند و اغلب صاحب صنایع، شبکه راه‌آهن، تجارت، بانکداری و بازرگانی بودند. لذا اصلاً با امر برده‌داری مواجه نبودند. بلافاصله بعد از انتخاب لینکلن به عنوان رئیس‌جمهور در سال ۱۸۶۰، آمریکا به دلایلی که مربوط می‌شود به سیاست‌های داخلی و انتخاب برخی افراد در کابینه‌ دولت، تنش‌هایی را تجربه کرد که همین امر باعث جدا شدن ایالت کارولینای جنوبی از ایالت متحده آمریکا شد. بعد از آن ۱۱ ایالت دیگر نیز یکی پس از دیگری اعلام استقلال کردند. همین روند ادامه یافت تا اینکه سرزمین آمریکا دچار یک جنگ داخلی شد. اما با پیچیده‌تر شدن جنگ، راهبرد حربه‌ و فریب‌ جای خود را باز کرد. از آن‌جا که ایالت شمالی در امر برده و برده‌داری ضعیف بود ابراز مخالفت با فرهنگ برده‌داری را در رأس تبلیغات خود قرار داد، این در حالی بود که هدف لینکلن حفظ تمامیت ارضی آمریکا بود نه حس انسان‌دوستی با برده‌ها. بدین ترتیب کنگره آمریکا در سال ۱۸۶۲ قانونی با موضوع لغو برده‌داری یا آزادی بردگان تحت عنوان «اعلامیه آزادی بردگان» تصویب کرد.
در پایان، اینکه جنگ چطور ادامه یافت؟ و در نهایت چه شد؟ چند نفر قربانی این جنگ ۴ ساله شدند؟ بماند. اما آنچه مورد نظر است، خدعه‌ای است که دشمن در بزنگاه به کار برد و باعث شد دست مقابل به یکباره تهی شود. رهبر انقلاب با‌ اشاره به این قسمت از تاریخ آمریکا می‌فرمایند: «در جنگ‌های داخلی آمریکا در ۱۸۶۰ ـ یعنی تقریباً صد و شصت سال پیش که در آن جنگ‌های داخلی چندساله‌ آمریکا [طیّ] چهار سال، بیش از یک میلیون کشته دادند؛... مسئله‌ آزادی غلامان، آزادی بردگان سیاه‌پوست مطرح شد. در جنوب، کشاورزی بود، در شمال صنعت بود. جنوب مرکز بردگان بود، برده‌ها بیشتر در جنوب بودند که کشاورزی می‌کردند، شمالی‌ها احتیاج داشتند به کارگرِ ارزان، به این سیاه‌ها احتیاج داشتند؛ جنجال آزادی برده‌ها را شمالی‌ها شروع کردند... آنها را تشویق می‌کردند، از این‌جا فرار می‌کردند، آن طرف می‌بردند؛ برای چه؟ برای اینکه آزاد باشند؟ نه، برای اینکه کارگر ارزان لازم داشتند؛ کارگر ارزان! تقلّبِ حضراتِ متمدّنینِ غربی در مسائل گوناگون از این قبیل است.» (۱۴ دی ۱۴۰۱، در دیدار با اقشار مختلف بانوان)
حقیقت این است که حقوق بشر برای آمریکایی‌ها به دستاویزی تبدیل شده تا هر روز به بهانه‌ای، ملت‌های مستقل را تحت فشار خود قرار دهند؛ «طرح مسئله‌ حقوق بشر توسط آمریکا برای فریب و وسیله‌ فشار است.» (۲ فروردین ۱۳۶9 در دیدار با اقشار مردم در حرم مطهر رضوی) باید دانست که «برای رژیم آمریکا، اسم حقوق بشر، یک دکان و حربه است. هرجا که با دولتی مخالف باشند و بخواهند او را زیر فشار قرار بدهند، مسئله‌ حقوق بشر را عَلَم می‌کنند.» (۱۹ دی ۱۳۷۰، بیانات در دیدار با مردم قم)
از سوی دیگر در نظام سرمایه‌داری، همیشه سرمایه در اولویت قرار دارد. یعنی؛ سرمایه، هدف است و هر آنچه سرمایه را تولید کند یا قوت ببخشد در ذیل او معنا می‌یابد و هر انسانی که بیشتر و بهتر بتواند سرمایه‌آوری کند، سرمایه‌اندوزی کند، ارزشش بیشتر خواهد بود. از این‌رو مردها در فرهنگ سرمایه‌داری باارزش‌تر هستند چرا که از قدرت بدنی بهتری برای بسیاری از کارها برخورد دارند. مثلاً برای استخراج معادن طلا و غیره در آمریکا و آفریقا موفق‌ترند. بنابراین در این امر نسبت به زنان رجحان دارند. پس از آنکه نظام سرمایه‌داری به این نتیجه رسید که می‌تواند از نیروی زن با دو هدف بهره بهتری ببرد برای نقش‌آفرینی و حضور او در عرصه‌هایی که به مردها تعلق داشت، نقشه‌ها کشید. بدین‌ترتیب پای زن را به انجام کارهای مشابه با مرد باز کرد تا هم به دلیل ضعف جسمانی، نقش او در خانواده و بالطبع مادربودنش، مزد کمتری به او دهد و از سوی دیگر زن را وسیله التذاذ مرد در محیط کار قرار دهد.
او برای رونق سرمایه‌ خود مسئله آزادی زن را مطرح کرد و به نام آزادی و عدالت جنسیتی اما با هدف اسارت و سوءاستفاده از جذابیت جنسیتی، زنان را به بازی گرفت. «آنها کار را به جایی رساندند که خود زن، زن جوان یا دختر جوان، صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر شود که از جنبه جنسیتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند حالا کدام مردها مردی که در کوچه و خیابان راه می‌رود. رساندن زن به این قضیه بزرگ‌ترین ضربه‌ای بود که اینها به زن وارد کردند.» (۱۴ دی ۱۴۰۱، بیانات در دیدار با اقشار مختلف بانوان )
آری، آنها کرامت زن را خدشه‌دار کردند و حرمت او را شکستند. این خدعه‌ دشمن است که روزی برای بهره‌گیری مضاعف از برده‌ها اعلامیه ضد برده‌داری می‌نویسد و روزی دیگر برای بهره‌کشی از زنان اعلامیه آزادی زنان را امضا می‌کند.
بنابراین باید توجه داشت، آنهایی که نگاه کالایی به زن دارند هرگز به دنبال احقاق حق زنان نبوده و نیستند بلکه شاهد نقطه قوتی در بدنه‌ یک جامعه هستند که آنها را به خشم آورده و همین خشم موجبات این نوع مقابله را برایشان فراهم کرده است. این نقطه‌ قوت بلاشک نقش و حضور زن انقلابی مسلمان است که به برکت انقلاب اسلامی به الگویی برای تمام زنان جهان تبدیل شده است.