اخبار ویژه
انتقاد انتخاباتی کرباسچی به جبهه اصلاحات و فشار برای پس گرفتن سخنانش
در پی اعتراض اصلاحطلبان به محتوای اظهارات غلامحسین کرباسچی که ضمن آن انتقادهای صریحی به برخی تندرویها در جبهه اصلاحات شده بود، وی مدعی شد: سانسور گفتوگو، محتوای آن را تغییر داده است.
کرباسچی بیآن که توضیح دهد کدام قسمت از گفتوگویش با خبرگزاری مهر سانسور شده، به خبر آنلاین گفت: من همیشه در مصاحبه با رسانهها، خودم هم آن مصاحبه را ضبط میکنم اما، دبیر گروه سیاسی خبرگزاری مهر که با من مصاحبه کرد، موفق شد اعتماد من را جلب کند و در نتیجه من این مصاحبه را ضبط نکردم. قرار بر این بود که مصاحبه به شکل تمام و کمال کار شود. خب این اتفاق صورت نگرفت و تمام مصاحبه کار نشد. من نیز بعد از انتشار مصاحبه با تشکر از زحماتشان گفتم بخش اعظم و اهم مطالب مورد عنایت قرار نگرفته و تیغ سانسور مجموعهشان، محتوای مصاحبه را درجهت خلاف آنچه گفته شده، تغییر داده است.
کرباسچی افزود: من در این مصاحبه درباره مسائل مختلفی صحبت کردم. از جمله نقدهای اساسی نسبت به عملکرد مجلس و به گفته خودشان مجلس انقلابی داشتم که هیچ کارنامه قابل ارائهای از خودشان بهجای نگذاشتهاند. انتقادهایی نیز از سایر نهادها و مسئولان داشتم که به گفته خودشان صلاح ندیدند حرفهایم را منتشر کنند. حتی درباره انتخابات نیز نکاتی را مطرح کردم. تاکید من درباره انتخابات در این مصاحبه که مجال انتشار پیدا نکرد این بود که جمعی در سیستم اجرایی و نظارت شورای نگهبان، باوجود تاکید رهبری نمیخواهند انتخابات پر شور و با شرکت حداکثری مردم برگزار شود.
دبیرکل سابق حزب کارگزاران افزود: اما درخصوص آن بخش از صحبتهایم درباره رئیسجبهه اصلاحات نیز حرف من فارغ از جنسیت مطرح شده است. چون بحث شایستگی و توانایی ربطی به زن و مرد بودن ندارد. توضیح دادم که آقای بهزاد نبوی که چندین سال رئیسجبهه اصلاحات بوده، سابقهای طولانی در مبارزات سیاسی داشته است. او شخصیتی است که سوابق اجرایی ارزشمندی از وزارت تا وکالت برعهده داشته و از تجربه بسیار خوب اجرایی در دولتهای مختلف و نمایندگی مجلس برخوردار بوده است. در واقع موضوع صحبت من به زن و مرد بودن بر نمیگردد.
چنانکه مشاهده میشود کرباسچی در توضیح بعدی ادعا میکند بخشی از اظهاراتش سانسور شده و منتشر نشده است؛ او ضمنا اذعان میکند آنچه منتشر شده (و فشار و انتقاد برخی اصلاحطلبان را به دنبال داشته) سخنان وی است.
کرباسچی در گفتوگو با مهر ضمن انتقاد از برخی تندرویها در میان اصلاحطلبان میگوید:
* آقای بهزاد نبوی یک انسان پخته و با تجربه ۶۰ سال سابقه سیاسی است و یک فرصت مغتنمی برای جبهه اصلاحات بوده و اینکه جبهه اصلاحات از نبوی عبور کرد و یک خانم را در این مقام از حزب اتحاد گذاشت، یک خسران برای جبهه اصلاحات است. البته بنده هیچگونه قوم و خویشی با آقای نبوی و با خانم آذر منصوری ندارم و مشکلی با هیچکدام از این افراد ندارم، اما بالاخره این که جبهه اصلاحات شخصیتی مانند آقای نبوی را با آن سابقه رها کرده و کسی که تازه اسمش مطرح شده را انتخاب کند، یک کار سطحی است؛ زیرا این دو برای نمایندگی از یک مجموعه سیاسی و ارتباطات مورد نیاز آن قابل مقایسه نیستند. فرض کنید از جبهه اصلاحات برای جایی نمایندهای بخواهند حالا آقای نبوی با این سابقه برود و نمایندگی کند یا کسی که اسمش به تازگی در مسائل سیاسی مطرح شده؟ حالا این که چون حالا گفتند زن، زندگی، آزادی، یک زن باید نماینده بشود، بهنظر من کار خیلی سطحی است و خیلی کار پختهای نیست.
* من در برخی جلسات از دوستان اصلاحطلب پرسیدم؛ ما اگر انتخابات را کنار بگذاریم چه باید بکنیم؟ یا باید از کار سیاست کنارهگیری کنیم یا باید به یک شیوهای حرف خودمان را بزنیم. اگر بخواهیم متوسل به تظاهرات و خیابان شویم که این کار سیاسی نمیشود. حالا یک وقت تظاهرات موردی پیش میآید، اتفاقی میافتد و مردم به هیجان میافتند که بحث آن جدا است ولی یک جریان سیاسی که نمیتواند بگوید که من میخواهم همه کار سیاسی خود را با تظاهرات و در خیابان انجام دهم!
*کاری ندارم در انتخابات بخشهایی مانند شورای نگهبان سختگیریهای بیمورد انجام دهند و دستگاههای امنیتی دخالت بکنند، که اینها کار غلطی است و ما قبول نداریم؛ ولی از آن طرف هم بهطور کلی نباید کاری کنیم که کلاً مفهوم انتخابات در کشور از بین برود و پیچ و مهره انتخابات را نباید شل کنیم. بهنظر من اگر کسی معتقد باشد نظام جمهوری اسلامی با همه انتقادها و ایرادهایش بالاخره باید اصلاح شود، راه اصلاح اگر انتخابات نیست پس چیست؟ اینکه بگوییم در انتخابات شرکت نمیکنید پس بعدها انتخابات ریاست جمهوری را چه کار میکنید؟ اگر ما اینقدر به مجموعه بدبین هستیم باید انتخابات ریاست جمهوری و حتی کار سیاسی را هم باید کلاً رها کنیم. اصلاً جبهه اصلاحات خیلی شیرین است این جبهه در دوره قبل تشکیل شد برای اینکه گروهها را برای انتخابات هماهنگ کند. نامهای که نوشتند به وزارت کشور، اشاره داشتند که این گروه برای انتخابات تشکیل شده؛ بعد تصمیم گرفتند که در انتخابات شرکت نکنند(!)
* به هرحال دوره دوم آقای روحانی بیشتر مورد انتقاد حتی اصلاحطلبها بود و عملکرد منفعلی داشت؛ مخصوصاً بعد از بر هم خوردن برجام که شرایط اقتصادی هم بهم ریخت و در این دولت هم تکلیفش روشن است.
* ببینید خود آقایان (شورای نگهبان) در مصاحبهها گفتند فرصت بیشتری برای صلاحیتها میخواهیم و پیش ثبتنامها به ما فرصتی بیشتری میدهد تا بررسی دقیقتری از صلاحیتها داشته باشیم. نمیخواهم منفیگویی کنم اما مثلاً نمایندهای به مجلس رفته که دکترای ادعاییش اعتبار نداشته است یا سایر مدارک، به هر صورت این اظهار نظرها درخصوص این مشکلات انجام شده است.
* مجازات قبل از اقدام یعنی آنکه قبل از اینکه کسی رد صلاحیت شود که اتفاقاً شاید این کار انجام نگیرد، درست نیست انجام شود؛ چون بالاخره ما در برخورد شورای نگهبان و مجموعه نظام یک نوساناتی را در این ۳۰ الی ۴۰ ساله داشتهایم. دورههایی بوده که کسانی برای مجلس تأیید صلاحیت نشدند ولی حتی برای ریاست جمهوری احراز صلاحیت شدند یا شخصی برای یک دوره مجلس تأیید صلاحیت نشده ولی در دوره بعد، تأیید شده است.
* (خبرنگار: ممکن است کارگزارانیها مثلاً با اطرافیان آقای لاریجانی یا حزب اعتدال و توسعه ائتلاف کنند؟). الان برای پاسخ به این موضوع زود است معتقدم از مجموع کسانی که ثبتنام کردند و انتخاب شدند ممکن است نیروهایی باشند که توان کاری، تخصصی و تحصیلات، صلاحیتهای خوبی برای مجلس داشته باشند و به لحاظ سیاسی هم انسانهای معقولی باشند. اگر کسانی که در صحنه هستند احساس کنند که همچنین نیروهایی در تهران و شهرستانها هست من گمان میکنم که نیروهای دلسوز یک فکری بکنند که بالاخره از این وضعیتی که این مجلس امروز ما دارد، کمی فاصله بگیریم.
دستکم گرفتن شعور ملت ایران تقصیر اپوزیسیون، یا رسانههای معاند؟!
همکاران ایرانی شبکههای رسانهای ضد انقلاب، ضمن عصبانیت از عدم همراهی مردم با گروهکهای اپوزیسیون، اذعان دارند که توهم جای واقع نگری را در فعالیت جریانهای اپوزیسیون گرفته است.
در این زمینه امید خلیلی مجری شبکه بهایی و سلطنت طلب منوتو با عصبانیت از خیالپردازیها گفت: هشتگها و طوفانهای توئیتری مختلفی راه میاندازیم. فکر کردیم کاری کردیم، در صورتی که هیچ کاری نکردیم...هیچ کاری نکردیم! یه خورده از فضای مجازی بیاییم بیرون.
او همچنین درباره خالی کردن پشت اپوزیسیون حتی در نیویورک گفت:از ایرانیهای مقیم نیویورک و آمریکا هم گله داریم چرا علیه رئیسی کاری نکردید؟ شرایط عجیب و غریبی شده، مردم به هیچ صراطی مستقیم نیستند!
در همین حال حسین باستانی تحلیلگر بیبیسی اذعان کرد جریانهای اپوزیسیون بیشتر سرگرم توهم براندازی بودهاند تا خود براندازی. او به طعنه و کنایه نوشته اپوزیسیون بلاتکلیف و دنبال براندازی بیخطر است و این در حالی است که خود وی هم از کشورگریخته و از لندن سرگرم تحمیق دیگران بوده است.
تحلیلگر بیبیسی نوشت: عملکرد جریانهای اپوزیسیون، تناسب معنیداری با ابعاد عظیم جنبش سال گذشته در ایران نداشت. اغلب آنها با شروع اعتراضات، پیدرپی وعده سرنگونی سریع نظام را دادند ولی به لحاظ تاثیرگذاری واقعی بر تحولات، نیروهای احتمالا امیدوار به کارآمدی خود را ناامید کردند. تا جایی که میزان انسجام و همافزایی جریانهای اپوزیسیون حتی در مقایسه با قبل از شهریور ۱۴۰۱ کمتر شده است.
درواقع این جریانها با وجود تاکیدات موکد بر شعار براندازی، چه بسا در حد امکانات خود، بر دورنمای تحقق آن شعار تاثیر منفی گذاشتند. به عبارت دیگر، بخش مهمی از اپوزیسیون سرگرم نوعی «براندازی بیخطر» شد که عملا، تهدیدی برای حکومت ایران به حساب نمیآمد.
به نظر میرسد بخش مهم این کارنامه، ریشه در ذهنیاتی داشت که تغییر نظام در ایران را، سادهتر از تغییر سایر حکومتها ترسیم میکرد. از جمله شاخصترین آشفتگیهای موجود در راهکارهای تبلیغی اپوزیسیون برای تغییر حکومت، بلاتکلیفی منطقی این راهکارها بوده است. از باب نمونه، در سالی که گذشت به کرات در کنار سر دادن شعار براندازی، الگوهایی برای تحقق این شعار مطرح شدند که ماهیت اصلاحطلبانه داشتند. سردرگمی طیفی از جریانهای اپوزیسیون میان مفاهیم براندازانه و اصلاحطلبانه، به علاوه در مواقعی که به پیشنهاد اجرای «روشهای مبارزاتی» میپرداختند -و در هر دو سطح استراتژی و تاکتیک- نمود واضح داشت.
ناسازگاری شعارها و روشهای پیشنهادی اپوزیسیون در سالی که سپری شد، گذشته از سطح استراتژی، در سطح تاکتیک هم مشهود بود. از باب نمونه، مجموعهای از شعارهای تکراری جریانهای اپوزیسیون طی این مدت، بر سرنگون کردن حکومت از طریق اعتصابات تمرکز داشتند. اما این جریانات، دهها فراخوان اعتصاب را اعلام کردند که در جدیترین حالت در شهرهای کوچک -عمدتا کُردنشین- برگزار شدند و اعتصابهایی که در شهرهای بزرگ صورت گرفتند نیز، در سطح پاساژها محدود بودند.
اعتراضات خودجوش، ممکن است عظیم، مستمر و پیدرپی باشند و حکومت را بهشدت زیر فشار بگذارند، معمولا برای تغییر نظام سیاسی در یک کشور کافی نیستند جنبشها در فقدان تشکیلات واقعی، ممکن است در کوتاهمدت مردم را به میدان بکشند و حتی تجمعات خیابانی عظیم به راه بیندازند. ولی در تبدیل تجمعات اعتراضی به انقلاب و ساقط کردن حکومت مستقر مشکلات بنیادین خواهند داشت. چنین فعالیتی در فقدان یک ساختار رهبری که مورد اعتماد گروههای مختلف و دارای اقتدار لازم برای اعلام و اجرای برنامههای خود باشد، غیرممکن خواهد بود.
ذهنیت جداگانهای که به کرات در جریان تحولات یک سال اخیر ایران خبرساز شد، سوءتفاهمی بود که گویی نیروهای حکومتی و به ویژه نظامیان را، آماده شورش برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی تلقی میکرد. دامن زدن به این سوءتفاهم، در زمانی که نیروهای مسلح مشغول سرکوب تمام وقت اعتراضات بودند، ظاهرا نتیجه باور کردن اخبار ساختگی -مثلا درخصوص مخالفت فرماندهان سپاه با رهبر جمهوری اسلامی- یا حاصل بیش از حد جدی گرفتن برخی اظهارنظرهای منتشر شده در فضای مجازی -مثلا در مورد امکان شورش نظامیان- بود. تحلیلگر بیبیسی در پایان بیآنکه به نقش شبکه متبوعش در تحمیق مخاطبان، دست کم گرفتن شعور مردم و القای ساده انگاری براندازی بپردازد، اپوزیسیون را متهم به «شوخی گرفتنِ براندازی» میکند و مینویسد: پس از شروع جنبش، اپوزیسیون نه تنها در حمایت موثر از آن ناتوان ماند، که اغلب در توضیح رویکرد مطلوب خود برای تغییر حکومت هم سردرگم ظاهر شد. راهکارهای پیشنهادی اپوزیسیون، عمدتا در قالب ملغمهای از ایدههای متناقض خودنمایی کرد. ملغمهای که شاید وجه مشترک اجزایش، نوعی به شوخی گرفتنِ موضوع براندازی بود. بیش از هرچیز، براندازی بلاتکلیف -یا بهواقع همان براندازی بیخطر- بود.
الجزیره: روگردانی از آمریکا بر خاورمیانه حاکم شده است
وبسایت شبکه الجزیره در تحلیل تحولات مهم منطقه غرب آسیا نوشت: متحدان آمریکا در حال فاصله گرفتن از آمریکا با وجود تهدیدهای کاخ سفید هستند.
الجزیره نوشت: با وجود مخالفتهای واشنگتن، متحدان منطقهای آن در سال گذشته، به شکل ترکیبی عمل کردهاند؛ روابطشان با پکن و تهران را بهبود بخشیدهاند و ارتباط قوی با مسکو را حفظ کردهاند.
اگرچه دولت بایدن علنا اهمیت توافق اخیر عربستان و ایران برای احیای روابط دیپلماتیک که با میانجیگری چین به دست آمد را کم اهمیت جلوه داده، به نظر میرسد در مورد نفوذ فزاینده چین در منطقه، به شدت عصبانی است.
دولت بایدن که از عدم صراحت برخی از کشورهای خاورمیانه درباره روسیه و حتی همدستی با مسکو رنجیده، فشارها را بر آنها تشدید کرد تا روشن کند که صبرش رو به اتمام است. واشنگتن به کشورهای منطقه در مورد کمک به روسیه برای دور زدن تحریمها هشدار داده و از آنها خواست تا یک طرف را انتخاب کنند، در غیر این صورت با خشم ایالات متحده و کشورهای جی-7 مواجه خواهند شد. اما فایدهای نداشت.
عربستان سعودی تاکنون درخواست افزایش قابل توجه تولید نفت به منظور کاهش قیمت در بازار و جبران کسری ناشی از تحریمهای غرب علیه روسیه را رد کرده است. این کشور روابط خوبش با مسکو را حفظ کرده و از اوکراین نیز حمایت کرده است. گزارشها حاکی از آن است که «انگشت وسط نشان دادن محمد بنسلمان به واشنگتن»، او را محبوب کرده است.
سال گذشته، در پاسخ به تهدیدات بایدن مبنی بر مجازات ریاض به دلیل گستاخی احتمالیاش، عربستان سعودی به میزبانی از شیجینپینگ، پرداخت. عربستان سپس درست زمانی که غرب تحریمها علیه تهران را تشدید میکرد، روابط دیپلماتیک خود با ایران را احیا کرد و در بیاعتنایی آشکار به مخالفتهای آمریکا، به ترمیم روابطش با سوریه پرداخت.
اما این نگرش جدید نسبت به رابطه با آمریکا تنها در ریاض مشهود نیست، بلکه پدیده منطقهای است. امارات، یکی دیگر از متحدان آمریکا نیز روابط نزدیکتری با چین برقرار کرده، روابط راهبردی خود را با فرانسه بهبود بخشیده و بر روی تعامل با ایران، روسیه و هند کار کرده است. این اقدامات امارات، در برخی مواقع به قیمت ضربه به روابط این کشور با آمریکا بوده است.
منطقه به عنوان یک کل، تعامل جهانی خود را متنوع کرده است. این در روابط تجاری کشورهای منطقه کاملاً مشهود است. بین سالهای 2000 تا 2021، تجارت بین خاورمیانه و چین از 15 میلیارد دلار به 284 میلیارد دلار افزایش یافته است. در حالی که در همین مدت، تجارت با ایالات متحده از 63 میلیارد دلار به 98 میلیارد دلار افزایش یافته است. در این منطقه، نه گفتن به آمریکا همچنان یک موضع بسیار محبوب است. زیرا اکثریت معتقدند که ایالات متحده یک قدرت امپریالیستی ریاکار است که فقط درباره حقوق بشر و دموکراسی لفاظی میکند. این امر به ویژه در سیاست خارجی واشنگتن در قبال فلسطین آشکار است. جای تعجب نیست که در نظرسنجی سال 2022 که توسط مرکز تحقیقات و مطالعات سیاسی عربی مستقر در دوحه در 14 کشور عربی انجام شد، 78 درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که بزرگترین منبع تهدید و بیثباتی در منطقه، ایالات متحده است. در مقابل، تنها 57 درصد ایران و روسیه را اینگونه توصیف میکردند.
استیون سایمون، مقام سابق آمریکایی، در کتاب خود با عنوان
«توهم بزرگ: ظهور و سقوط جاهطلبی آمریکا در خاورمیانه» تخمین میزند که ایالات متحده 5 تا 7 تریلیون دلار را در جنگهایی که منجر به کشته شدن میلیونها عرب و مسلمان و ویرانی جوامع آنها شده، هدر داده است. علاوهبر این، این درگیریها باعث کشته شدن هزاران سرباز آمریکایی، زخمی شدن دهها هزار نفر و خودکشی حدود 30000 سرباز ایالات متحده شده است.