kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۳۵۹۷
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۶

دست‌کم گرفتن شعور ملت ایران تقصیر اپوزیسیون، یا رسانه‌های معاند؟!(خبر ویژه)

 
 
همکاران ایرانی شبکه‌های رسانه‌ای ضد انقلاب، ضمن عصبانیت از عدم همراهی مردم با گروهک‌های اپوزیسیون، اذعان دارند که توهم جای واقع نگری را در فعالیت جریان‌های اپوزیسیون گرفته است.
در این زمینه امید خلیلی مجری شبکه بهایی و سلطنت طلب منوتو با عصبانیت از خیال‌پردازی‌ها گفت: هشتگ‌ها و طوفان‌های توئیتری مختلفی راه می‌اندازیم. فکر کردیم کاری کردیم، در صورتی که هیچ کاری نکردیم...هیچ کاری نکردیم! یه خورده از فضای مجازی بیاییم بیرون.
او همچنین درباره خالی کردن پشت اپوزیسیون حتی در نیویورک گفت:از ایرانی‌های مقیم نیویورک و آمریکا هم گله داریم چرا علیه رئیسی کاری نکردید؟ شرایط عجیب و غریبی شده، مردم به هیچ صراطی مستقیم نیستند!
در همین حال حسین باستانی تحلیلگر بی‌بی‌سی اذعان کرد جریان‌های اپوزیسیون بیشتر سرگرم توهم براندازی بوده‌اند تا خود براندازی. او به طعنه و کنایه نوشته اپوزیسیون بلاتکلیف و دنبال براندازی بی‌خطر است و این در حالی است که خود وی هم از کشور‌گریخته و از لندن سرگرم تحمیق دیگران بوده است.
تحلیلگر بی‌بی‌سی نوشت: عملکرد جریان‌های اپوزیسیون، تناسب معنی‌داری با ابعاد عظیم جنبش سال گذشته در ایران نداشت. اغلب آنها با شروع اعتراضات، پی‌در‌پی وعده سرنگونی سریع نظام را دادند ولی به لحاظ تاثیرگذاری واقعی بر تحولات، نیروهای احتمالا امیدوار به کارآمدی خود را ناامید کردند. تا جایی که میزان انسجام و هم‌افزایی جریان‌های اپوزیسیون حتی در مقایسه با قبل از شهریور ۱۴۰۱ کمتر شده است.
درواقع این جریان‌ها با وجود تاکیدات موکد بر شعار براندازی، چه بسا در حد امکانات خود، بر دورنمای تحقق آن شعار تاثیر منفی گذاشتند. به عبارت دیگر، بخش مهمی از اپوزیسیون سرگرم نوعی «براندازی بی‌خطر» شد که عملا، تهدیدی برای حکومت ایران به حساب نمی‌آمد.
به نظر می‌رسد بخش مهم این کارنامه، ریشه در ذهنیاتی داشت که تغییر نظام در ایران را، ساده‌تر از تغییر سایر حکومت‌ها ترسیم می‌کرد. از جمله شاخص‌ترین آشفتگی‌های موجود در راهکارهای تبلیغی اپوزیسیون برای تغییر حکومت، بلاتکلیفی منطقی این راهکارها بوده است. از باب نمونه، در سالی که گذشت به کرات در کنار سر دادن شعار براندازی، الگوهایی برای تحقق این شعار مطرح شدند که ماهیت اصلاح‌طلبانه داشتند. سردرگمی طیفی از جریان‌های اپوزیسیون میان مفاهیم براندازانه و اصلاح‌طلبانه، به علاوه در مواقعی که به پیشنهاد اجرای «روش‌های مبارزاتی» می‌پرداختند -و در هر دو سطح استراتژی و تاکتیک‌- نمود واضح داشت.
ناسازگاری شعارها و روش‌های پیشنهادی اپوزیسیون در سالی که سپری شد، گذشته از سطح استراتژی، در سطح تاکتیک هم مشهود بود. از باب نمونه، مجموعه‌ای از شعارهای تکراری جریان‌های اپوزیسیون طی این مدت، بر سرنگون کردن حکومت از طریق اعتصابات تمرکز داشتند. اما این جریانات، ده‌ها فراخوان اعتصاب را اعلام کردند که در جدی‌ترین حالت در شهرهای کوچک -عمدتا کُردنشین- برگزار شدند و اعتصاب‌هایی که در شهرهای بزرگ صورت گرفتند نیز، در سطح پاساژها محدود بودند.
اعتراضات خودجوش، ممکن است عظیم، مستمر و پی‌در‌پی باشند و حکومت را به‌شدت زیر فشار بگذارند، معمولا برای تغییر نظام سیاسی در یک کشور کافی نیستند جنبش‌ها در فقدان تشکیلات واقعی، ممکن است در کوتاه‌مدت مردم را به میدان بکشند و حتی تجمعات خیابانی عظیم به راه بیندازند. ولی در تبدیل تجمعات اعتراضی به انقلاب و ساقط کردن حکومت مستقر مشکلات بنیادین خواهند داشت. چنین فعالیتی در فقدان یک ساختار رهبری که مورد اعتماد گروه‌های مختلف و دارای اقتدار لازم برای اعلام و اجرای برنامه‌های خود باشد، غیرممکن خواهد بود.
ذهنیت جداگانه‌ای که به کرات در جریان تحولات یک سال اخیر ایران خبرساز شد، سوء‌تفاهمی بود که گویی نیروهای حکومتی و به ویژه نظامیان را، آماده شورش برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی تلقی می‌کرد. دامن زدن به این سوءتفاهم، در زمانی که نیروهای مسلح مشغول سرکوب تمام وقت اعتراضات بودند، ظاهرا نتیجه باور کردن اخبار ساختگی -مثلا درخصوص مخالفت فرماندهان سپاه با رهبر جمهوری اسلامی- یا حاصل بیش از حد جدی گرفتن برخی اظهارنظرهای منتشر شده در فضای مجازی -مثلا در مورد امکان شورش نظامیان- بود.  تحلیلگر بی‌بی‌سی در پایان بی‌آن‌که به نقش شبکه متبوعش در تحمیق مخاطبان، دست کم گرفتن شعور مردم و القای ساده انگاری براندازی بپردازد، اپوزیسیون را متهم به «شوخی گرفتنِ براندازی» می‌کند و می‌نویسد: پس از شروع جنبش، اپوزیسیون نه تنها در حمایت موثر از آن ناتوان ماند، که اغلب در توضیح رویکرد مطلوب خود برای تغییر حکومت هم سردرگم ظاهر شد. راهکارهای پیشنهادی اپوزیسیون، عمدتا در قالب ملغمه‌ای از ایده‌های متناقض خودنمایی کرد. ملغمه‌ای که شاید وجه مشترک‌ اجزایش، نوعی به شوخی گرفتنِ موضوع براندازی بود. بیش از هرچیز، براندازی بلاتکلیف -یا به‌واقع همان براندازی بی‌خطر- بود.