ماهیت مرگ و کلمات مرتبط با آن (پرسش و پاسخ)
پرسش:
ماهیت و حقیقت مرگ چیست و کلماتی مانند: موت، فوت، وفات، روح و جان را در این رابطه توضیح دهید؟
پاسخ:
مرگ حقیقت وجودی نه عدمی
قرآنکریم، مرگ را به یک حقیقت وجودی خلقی تعبیر میکند نه یک امر فناپذیر و عدمی، و این برخلاف تصور کسانی است که میپندارند مرگ به معنی پایان زندگی و حیات انسان است. آری مرگ و ماهیت آن از نظر قرآنکریم یک امر وجودی و انتقال از جهانی به جهان دیگر است، و لذا در بسیاری از آیات قرآن، از مرگ تعبیر به «توفی» شده که به معنی باز گرفتن و دریافت کامل روح به وسیله فرشتگان است. در بعضی آیات مرگ صریحاً به مخلوق خدا تعبیر شده: «الذی خلق الموت و الحیوهًْ» کسی که مرگ و زندگی را خلق کرد (ملک-2) حتی در برخی روایات به حالت خوابیدن انسان که شکل یک مرده بیجان را پیدا میکند توصیف شده است: قال النبی(ص): «النوم اخ الموت ولایموت اهل الجنه» خواب برادر مرگ است و بهشتیان نمیمیرند (و در بهشت نمیخوابند)
(کنزالعمال، ح 39321) در روایت دیگری آن حضرت میفرماید: «النوم اخ الموت، کما تنامون نموتون و کما تستیقضون تبعثون» خواب برادر مرگ است، همانطور که میخوابید میمیرید (و به عالم برزخ وارد میشوید) و همانطور که بیدار میشوید برانگیخته میشوید (و به روز قیامت وارد میشوید (کلمات مکنونه، فیض کاشانی ص139) همچنین امام جواد(ع) درباره حقیقت مرگ میفرماید: «هوالنوم الذی یاتیکم کل لیله الا انه طویل مدته، لاینتبه منه الایوم القیمه» مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ شما میآید، جز اینکه مدتش طولانی است و انسان از آن بیدار نمیشود تا روز قیامت! (تفسیر نمونه، ج 22، ص 261) بنابراین موت در مقابل حیات است در آیه شریفه «الذی خلق الموت و الحیاهًْ» و مرگ هم امر وجودی و مخلوق خداوند است. از منظر قرآن حیات واقعی، حیات آخرت است. آنجا سراسر حیات است و مرگی نیست ولی حیات دنیا همراه با مرگ است.
تفاوت موت، فوت، وفات، روح و جان
قرآن کریم معانی و تفاوت این واژهها را به وضوح بیان میکند:
فوت به دو معنا در قرآن بهکار رفته است: 1- از دست دادن: «لکلیلا تأسوا علی ما فاتکم» تا بر آنچه از دست شما رفته است اندوهگین نشوید (حدید- 23) 2- اختلاف و اضطراب: «الذی خلق سبع السموات طباقاً ماتری فیخلق الرحمن من تفاوت» همان که هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید. در آفرینش آن (خدای) بخشایشگر هیچگونه اختلاف (و تفاوتی) نمیبیند (ملک- 3) وفات و توفی به معنای گرفتن تمامی یک چیز بهکار رفته است: قل یتوفکم ملک السموات الذی وکَل بکم» ثم الی ربکم ترجعون، بگو! فرشته مرگ که بر شما گمارده شده است، روح و جان شما را کامل میستاند و آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید (سجده-11) موت در معانی گوناگونی در قرآن آمده است:
1- در مقابل قوه نامیه موجود در انسان، حیوانات و نباتات، لنحیی به بلدهًْ میتاً و نسقیه مما خلقنا انعاماً و اناسی کثیراً، تا زنده سازیم به وسیله آن (باران) زمین مرده را و از آن بنوشانیم از آنچه آفریدهایم اعم از چهارپایان و مردمان بسیاری را (فرقان- 49) 2- از بین رفتن قوه احساس: و یقول الانسان الذا مامت لسوف اخرج حیاً، انسان میگوید: آیا چون بمیرم،قطعاً به زودی زنده بیرون آورده خواهم شد؟ (مریم- 66) 3- از بین رفتن قوه عاقله (جهل): او من کان میتاً فاحییناه آیا کسی که مرده بود (در جهل و ظلمت) پس ما او را زنده کردیم (به نور قرآن و هدایت) (انعام-122) 4- برای تشبیه هر امری که زندگی را تیره کند (موت در این معنا غیرحقیقی است و بهصورت مجاز بهخاطر شباهت به مرگ حقیقی اطلاق میشود): «قل موتوا بغیظکم» بگو! از خشم خودتان بمیرید
(آل عمران- 119) 5- به معنای خواب: «فیمسک الَتی قضی علیها الموت» آنگاه نگه میدارد آن جانی را که بر او حکم مرگ (خواب) را کرده است (زمر- 42) 6- در مقابل حیات و از بین رفتن قوه حیوانی و جدایی روح از بدن: انک میت و انهم میتون: همانا تو مردنی هستی و آنها هم مردنی هستند (زمر- 30)، «کل نفس ذائقه الموت» هر کسی چنده مرگ است (آل عمران- 185)
اما در مورد تفاوت روح و جان باید گفت که هر دو به یک معنا هستند. لکن واژه روح عربی و واژه جان فارسی است. آنچه در میان دانشمندان اختلاف است درباره روح و نفس است که آیا این دو یک چیزند، یا دو حقیقت متفاوت میباشند. «یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی» ای پیامبر! از تو درباره روح میپرسند، بگو! روح از (نسخ) امر پروردگار من است (اسراء- 85) کلمه روح در لغت به معنای نفس و مبدأ حیات است که موجودات جاندار به وسیله آن قادر به احساس و حرکت میشوند (مفردات راغب، ماده روح) خداوند در برخی آیات روح و نفس را یکی میداند: «الله یتوفی الانفس حین موتها» خداوند ارواح را هنگام مرگ، به تمامی بازمیستاند (زمر- 42) در این آیه خداوند با تعبیر توفی درباره قبض روح کامل و جان انسانها سخن گفته است و روح و نفس را به یک معنا گرفته است. روح در تمام موجودات زنده موجود است ولی مراتب آن متفاوت است. مرتبهای از روح که در گیاهان وجود دارد روح نباتی است و مرتبهای از روح که در حیوانات موجود است نفس سیاله یا روح حیوانی نام دارد، مرتبهای از روح که در انسان وجود دارد، نفس فاطقه انسانی نام دارد. انسان دارای مراتبی از روح است که اگر بعد حیوانی پیدا کند، «نفس اماره بالسوء» میشود و اگر بعد انسانی به آن داده شود، نفس لوامه یا مطمئنه یا راضیه و مرضیه و... میگردد. روح حیوانی و نباتی به مجموعهای از نمو، تغذیه، تولیدمثل،حس و حرکت اطلاق میشود که انسان نیز دارای روح حیوانی و نباتی است.