kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۱۹۳۹
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۲
همسر عضو نیروی دریایی ارتش حاضر در ناوگروه 86:

شغل همسرم بهترین شغل دنیا است!

 
 
 
مأموریت مهم ناوگروه 86 به دور دنیا توسط دریادلان ایرانی انجام شد و بیش از هشت ماه، به دور از وطن و خانواده‌هایشان، کره‌ زمین را دور زدند و پرچم پرافتخار کشورمان را در هفت دریا، هفت تنگه‌ مهم و چهار اقیانوس جهان برافراشتند. البته آنها در این راه تنها نبودند بلکه زنانی در این هشت ماه همراهی‌شان کردند و دوشادوش آنان حماسه آفریدند زیرا دفاع از خاک و عقیده، زن و مرد نمی‌شناسد. 
یکی از حاضران این ناوگروه، سجاد حسن‌زاده است که سال1399 با خانم زینب گوارا ازدواج کرد. از حدود 26ماهی که از ازدواج آنها می‌گذرد، آقای حسن‌زاده 14ماه را در مأموریت بوده و این یعنی کمتر از نصف زندگی مشترکشان را کنار هم نبوده‌اند. در آخرین مأموریتش هم حدود هشت ماهی به دریا می‌رود و همسرش تنها می‌ماند.
زمان خواستگاری وقتی با خانم گوارا صحبت می‌کند، مشکلات همسر یک نیروی دریایی را برایش می‌گوید از اینکه یکی از دوستانش، هشت تحویلِ سال را خانه نبوده؛ از اینکه وضعیت مالی‌شان بسیار معمولی است؛ از اینکه بسیاری از مراسم شادی و غم را در خانه نیستند؛ از اینکه باید از خانواده‌هایمان دور باشیم اما جواب خانم گوارا این بوده است: «ایرادی ندارد و من قبول می‌کنم» و از همان ابتدای زندگی، پای تمام 
فراز و نشیب‌ها و خوشی‌ها و سختی‌های این زندگی عاشقانه می‌ماند.
بدین منظور، پای صحبت‌های خانم زینب گوارا نشستیم. او متولد سال1381 و همسرش متولد سال 1375 است. هر دو اهل کازرون استان فارس هستند و پس از عروسی، از کازرون فارس، راهی بوشهر شدند. پس از مدتی هم از بوشهر به بندرعباس آمدند. نحوه‌ آشنایی آنها هم به وصلت خواهر او با برادر همسرش می‌رسد و در این باره می‌گوید: «خواهر من، همسر برادر آقای حسن‌زاده است و آشنایی ما از این‌جا شروع شد. من و همسرم خیلی همدیگر را دوست داشتیم اما خانواده‌ها مخالف بودند. در نهایت زمانی که این همه علاقه‌ بین ما را دیدند، راه را برای ما هموار کردند».
مراسم عروسی آنها هم یکباره اتفاق می‌افتد، درست پیش از یکی از مأموریت‌های طولانی همسر. همسرش در راه تماس می‌گیرد و می‌گوید ده روزی به کازرون می‌آیم زیرا می‌خواهم به یک مأموریت طولانی بروم و آیا حاضری ازدواج کنیم. عروس خانم در ابتدا دستپاچه شده اما می‌پذیرد و بلافاصله تدارکات عروسی آماده و جشن هم در یکی از شب‌های زمستان یعنی 22 اسفندماه 1399 برگزار می‌شود. 
گذر زندگی در مأموریت‌های همسر
از 26 - 27 ماهی که آنها ازدواج کرده‌اند، همسرش 14ماه را در مأموریت بوده است و این یعنی کمتر از نصف زندگی مشترکشان را کنار هم بوده‌اند. وقتی شوهرش در بوشهر بود و عروسی کردند، فقط 12روز کنار هم بودند که مأموریت همسر آغاز شد. وقتی هم که خواستند زندگی مشترکشان را در بندرعباس آغاز کنند، یک خانه را اجاره و اسباب‌کشی می‌کنند. خانه به تعمیرات اساسی نیاز دارد اما در این حین، مأموریت همسر به دور دنیا آغاز شده و نمی‌تواند در گام‌های بعدی، خانم را همراهی کند. شوهر که می‌رود، تازه‌عروس، 35روزی در بندرعباس می‌ماند تا کارهای تعمیرات آن را انجام دهد. در گام اول باید کارهای ایزوگام، رنگ کردن دیوار، درست کردن شیرآلات و کولر را پیگیری کند و پس از اتمام آن، وسائل خانه را می‌چیند. وقتی کار چیدمان خانه تمام شد، شوهر هر چه اصرار می‌کند عکس خانه را برایم بفرست اما عروس، پایش را در یک لنگه کفش کرده که نه. هدفش هم این است که وقتی شوهر آمد، یکدفعه تغییرات خانه‌ جدید را ببیند و شگفت‌زده شود.
به قول خودش، پیش از ازدواج، دختری بوده که در خانه‌ پدر دست به سیاه و سفید نمی‌زده و حتی نمی‌دانسته خانه را چطور تمیز می‌کنند اما بعد از ازدواج، به کل عوض می‌شود و کار به جایی می‌رسد که نه تنها کارهای مردانه و زنانه‌ خانه را انجام می‌دهد بلکه حاضر به سکونت در شهر غریب هم می‌شود و این را به خاطر عشق بین خود و همسرش می‎داند و می‌گوید: «برای تداوم این زندگی، حاضرم با هر شرایطی کنار بیایم».
برای رفع دلتنگی 
دل‌نوشته‌هایی برای خدا می‌نوشتم
برای خانم گوارا، مأموریت با ناوگروه 86 خیلی سخت‌تر از دیگر مأموریت‌ها بود زیرا مدتی است که با همسرش زیر یک سقف زندگی کرده و این در کنار هم بودن، باعث شده بیشتر به هم عادت کنند اما با همه‌ این شرایط باز هم مانعی برای این مأموریت نمی‌شود و با آغوش باز، همسرش را راهی دریا می‌کند برای حفظ و حراست از مرزهای این آب و خاک. او همه‌ سختی‌ها را به جان می‌خرد و از دوری، بی‌تابی، بیماری‌اش در این ایام می‌گوید: «وقتی مریض می‌شدم یا دلتنگ بودم، از اینکه آن شخصی که دوستش دارم، کنارم نیست، دلم می‌گرفت. هر چقدر آدم قوی باشد اما دلش به کسی گرم است که عاشقش است و اگر نباشد، هر جایی احساس غریبی می‌کند».
وی ادامه داد: «برای تسکین دلتنگی، همیشه دعا می‌خواندم. مدتی از سفر همسرم هم با ماه رمضان منطبق شد و در این مدت هم سرگرم ماه مبارک بودم. گاهی هم عکس‌هایش را می‌دیدم و دل‌نوشته‌هایی هم به خدا می‌نوشتم و از اینکه به من صبر داده، او را شکر می‌کردم و می‌خواستم که صبرم را بیشتر کند».
زندگی با یک نیروی دریایی، سخت اما شیرین
خانم گوارا همسر یک نیروی دریایی بودن را هم سخت توصیف می‌کند و هم شیرین و در این باره می‌گوید: «زندگی با یک نیروی دریایی سخت است اما شیرین هم هست. سختی آن این است که وقتی همسرم در مأموریت است، اتفاقاتی مانند مریضی و دلتنگی و غیره دارم و وقتی او نیست، به سختی سپری می‌شوند اما شیرینی آن وقتی است که این دوری سبب می‌شود قدر یکدیگر را بیشتر بدانیم و دلمان بیشتر برای هم تنگ ‌شود پس قدر تمام لحظاتی که کنار هم هستیم را بیشتر می‌دانیم». وی ادامه داد: «عشق میان برخی افراد کم است و وقتی همسرانشان دور می‌شوند، عشق میان آنها از بین رفته و کارشان به جدایی می‌کشد اما برخی افراد می‌مانند، می‌سازند و با قدرت این زندگی را ادامه می‌دهند. من هم این زندگی را پذیرفته‌ام و از اینکه پذیرفته‌ام، بسیار خوشحالم زیرا مانند برخی از خانم‌ها نیستم که با کوچک‌ترین مشکلی جا بزنم، به این جهت خود را متمایز از این زنان می‌دانم و حتی همین اول ازدواج، برای زندگی مشترکمان، کارهای سخت و مردانه‌ای در نبود همسرم انجام دادم که باعث تعجب اقوام شد و گفتند چطور توانستی اما به هر حال، این زندگی مشترک است و وقتی همسرم سختی مأموریت را به جان خریده و هیچ کدام از اقوام و بستگان هم در نزدیکش قرار ندارند، پس من هم به نوبه‌ خودم باید سختی‌هایی را به جان بخرم تا این زندگی مشترک ادامه داشته باشد».
شغل همسرم، بهترین شغل دنیا است
خانم گوارا توصیه‌ای دارد به دختران هم سن و سال خودش که مردد هستند همسر یک نیروی دریایی شوند و در این باره می‌گوید: «اگر کسی بخواهد از من مشورت بگیرد که همسر یک نیروی دریایی شوم یا خیر، می‌گویم اگر می‌توانی عاشق بمانی، این کار را بکن چون یکی از نیازهای این راه، عشق و دوست داشتن است؛ اگر عاشق باشی، مطمئن باش که می‌توانی اما اگر این وصلت از سر اجبار باشد، آن را توصیه نمی‌کنم. یکی از دلایلی که ما می‌توانیم صبر کنیم، همین عشق و علاقه و دوست داشتن است».
همسر نیروی دریایی ارتش تأکید کرد: «از نظر من، زندگی یک خانواده‌ نیروی دریایی بودن با بقیه‌ خانم‌ها متفاوت است زیرا هم باید مرد باشد و هم زن. در نبود مرد، خیلی کارها هست که بر عهده‌ زن قرار می‌گیرد اما او باید طوری زندگی را دو دستی بگیرد که همسرش با خیال راحت به مأموریت‌های مهمش بپردازد و اتفاق ناگواری نیفتد. البته از سوی دیگر هم مرد علاوه ‌بر آنکه باید مأموریت‌های مهمی انجام دهد تا یک کشور را سربلند کند، باید زندگی‌اش را هم 
دودستی بگیرد تا از هم نپاشد».
حالا او آن‌قدر عاشق این زندگی شده و همه جوره خودش را با آن وفق داده که از تک‌تک حرف‌هایش جز عشق و دوست داشتن را نمی‌توان برداشت کرد. او آن‌قدر عاشق است که حتی شغل همسرش را بهترین شغل دنیا می‌داند. لباس فرمشان را بهترین لباس فرم دنیا می‌داند. اعتقادی که تا پیش از ازدواجش وجود نداشت اما حالا این زندگی و این شغل را متمایز از هر زندگی و شغل دیگر می‌داند؛ هر چقدر هم فاصله‌ مکانی بین آنها بیشتر و بیشتر شود، عاشق‌تر می‌شوند. 
سه جشن تولدم را در مأموریت بود
خانم گوارا با بیان اینکه معمولاً آقایان تاریخ‌های مهم زندگی مشترک را فراموش می‌کنند اما این بار من تاریخ تولد همسرم را فراموش کردم، ادامه می‌دهد: «وقتی همسرم در مأموریت بود، سالگرد تولدشان آمد و از آن‌جایی که ذهنم خیلی درگیر تعمیرات منزل بود، تاریخ تولد او را فراموش کردم. روز تولدش با من تماس گرفت و فراموش کردم تولدش را تبریک بگویم. باز شب تماس گرفت و من باز هم فراموش کردم. فردای آن روز باز هم تماس گرفت و تازه یادم افتاد که چرا تولدش را تبریک نگفته‌ام و همان‌جا تبریک گفتم و او هم که منتظر بود با شوخی گفت: خدا را شکر یادت بود. وقتی از سفر آمد، از دلش در آوردم و برایش یک جشن تولد گرفتم».
هر چند که وی این‌قدر مهربانانه برای همسرش تولد گرفته و به قول خودش، جبران کرده است اما همسرش سه تا از جشن تولدهای خانمش را در مأموریت بوده و البته او هم وقتی بر می‌گشت، آنها را به خوبی جبران می‌کرد.
هیچ چیز جای خالی همسرم را پر نمی‌کند
برخی اقوام و آشنایان مدام او را سؤال و جواب کرده که این چه شغل سختی است که همسر آدم از آدم دور باشد و یا اینکه شاید به شما پول زیادی می‌دهند که این همه سختی را قبول می‌کنید و خلاصه باز هم همان حرف‌های تکراری که بارها در مورد دیگر رزمندگان این مرز و بوم به کار بستند اما جواب خانم گوارا جواب همه‌ آنهاست آن‌جا که می‌گوید: «خدا شاهد است که ارزش این دوری، بسیار فراتر از میلیاردها تومان است به خصوص اینکه جان آنها هم در خطر است و ما نمی‌دانیم که همسرانمان سالم برمی‌گردند یا خیر. اگر همه دنیا را هم به من بدهند، هیچ چیز جای خالی او را پر نخواهد کرد پس اصلاً بحث مادیات نیست و افتخارآفرینی آنها برای ما ارزشمند است».
همسر نیروی دریایی ارتش ادامه داد: «متأسفانه برخی افراد، حرف‌های دلسردکننده می‌زنند اما من چیز بدی از نیروی دریایی ندیده‌ام بلکه بسیار هم خوب بوده و همسر من اکنون رکورددار شده و این اصلاً چیز بدی نیست. البته در مقابل برخی افراد هم هستند که تحسین و تشویق می‌کنند و می‌گویند خوش به حال همسرت برای چنین افتخارآفرینی بزرگی».
درد دل با خانم یک نیروی دریایی
 خانم گوارا بیان می‌کند: «در تمام مدتی که همسرم نبود و در بندرعباس تنها بودم، سنگ صبور من خانمی بود که همسر یکی از کارکنان نیروی دریایی ارتش است چون من این‌جا کسی را نداشتم و با او دوست شدم. گاهی که خیلی دلتنگ می‌شدیم تا خود صبح با هم حرف می‌زدیم».
وی ادامه داد: «داستان دوستی ما جالب است وقتی ناوگروه 76 اعزام شده بود، ما دو تا به طور اتفاقی در فضای مجازی با هم آشنا شدیم و این دوستی ادامه‌دار شد و تازه فهمیدیم که همسران ما در این مأموریت، در یک اتاق هستند و بسیار صمیمی هم می‌باشند».
غیورمردان نیروی دریایی 
لرزه بر‌اندام دشمن‌انداختند
همسر نیروی دریایی ارتش در پایان صحبت‌هایش، مأموریت ناوگروه 86 را چنین توصیف می‌‎کند: «آنها یک دور کامل به دور کره‌ زمین چرخیدند‌ و پرچم ایران را به اهتزاز در آوردند. از اینکه همسرم و همکارانش توانسته‌اند چنین کار بزرگی انجام دهند، بسیار خوشحالم. از اینکه توانسته‌اند قدرت و اقتدار ایران را نشان بدهند، بسیار خوشحالم آن هم برای کشوری که در حال پیشرفت است و دشمنانش نمی‌خواهند این پیشرفت‌ها را ببینند. از اینکه آمریکا از این توان ایران ترسید و خواست با تحریم آن را متوقف کند اما نتوانست هم خوشحالم. مردان نیروی دریایی غیورمردانی هستند که لرزه بر‌اندام دشمن ‌انداختند».